محل تبلیغات شما



حزب کمونیست ،پارلمان عراق راترک کرد

   نمایندگان حزب کمونیست عراق درپارلمان این کشور،دراعتراض به نحوه ی برخورد دولت ونیروهای امنیتی باتظاهرات اعتراض آمیزمردم،وبخاطرهمبستگی بامطالبات معترضین،استعفادادند. " حیفاالامین" نماینده ی استان جنوبی "ذی قار" درمجلس عراق، به همراه سه نماینده ی دیگر،ازنمایندگی درپارلمان استعفا دادند.اوپس ازاعلام استعفا گفت : "باید دادگاهی ویژه برای شناسائی ومحاکمه ی  مسببین کشتارمردم وآمرین به آنها، تشکیل شود".تاکنون صدهانفردرتظاهرات اعتراضی عراق کشته وهزاران نفرنیززخمی شده اند. نیروهای امنیتی، باگازاشک آور، ماشین آبپاش،مهمات جنگی وتک تیرانداز، بامعترضین روبرومی شوند.

          تظاهرکنندگان، به بیکاری،فساد وفقدان خدمات شهری معترضند. حیفاالامین، دولت فعلی را به بی کفایتی متهم کرده وخواستاراستعفای آن وروی کارآمدن دولتی جدید متشکل از تکنوکراتهای مستقل گردیده است : " دراین دولت جدید، نباید افرادی که امتحان خودراپس داده وازمردم نمره ی قبولی نگرفته اند، عضو باشند" . به نظراو،پس ازتشکیل کابینه ی جدید، باید مقدمات برگزاری انتخابات زودرس آماده شود. حیفاالامین که عمویش ازبنیانگذاران حزب کمونیست عراق درسال 1934 بود، دموکراسی نوپای عراق رادرمعرض خطرمی بیند : "وقتی مردم احساس کنند که تنها بافساد وسلاح می توان گلیم خودراازآب بیرون کشید و پارتی بازی ورشوه خواری تنها راه رسیدن به حقوق قانونی است،آنگاه اعتقاد به دموکراسی رفته رفته رنگ می بازد."  "راعد جاهد فهمی "  دبیرکل حزب کمونیست عراق نیز به همراه  حیفاالامین ودوتن ازاعضای ائتلاف نصر، وابسته به حیدرالعبادی،ازنمایندگی مجلس استعفادادند. فهمی گفت : " باگذشت هفته هاازاعتراضات مردمی، پارلمان دست روی دست گذاشته ونتوانسته نخست وزیر ویاحتّی وزیرکشوررا برای ادای توضیحات به مجلس احضارنموده وازایشان درباره ی اعمال خشونت علیه معترضین توضیح بخواهد."

          حیفاالامین که درسال 20 درچهارچوب "ائتلاف سائرون" به نمایندگی پارلمان برگزیده شد،قول داده بود که بافساد و فرقه گرائی مبارزه کند،اما نتوانست کارچندانی دراین رابطه انجام دهد.بلوک پارلمانی صدر، درمقابل پارلمان دست به اعتصاب نشسته زدند ئرای اعتماد خودرا عادل المهدی نخست وزیر، پس گرفتند.صدرنیزخواستاربرگزاری انتخابات زودرس درعراق شده وشرط آنرا عدم شرکت احزاب فعلی دراین انتخابات اعلام کرده است. حیفاالامین معتقد است که " مسببین برخورد خشونت آمیزبامردم باید هرچه سریعتر دستگیروبه دست قانون سپرده شوند."به نظراو، تمامی گروههای مسلح غیردولتی باید خلع سلاح شوند. خواسته ی مردم نیز همین است. تاکنون دفاتر چند گروه قدرتمند شبه نظامی(ازجمله گروه "عصائب اهل حق") به آتش کشیده شده است : " قوانین عراق وبیانیه های متعدد دولت، حق تملک وبکارگیری سلاح فقط ازآن دولت می داند.اکنون وقت آن رسیده است که این قوانین با جدیت اجراء شوند."

          اعتراضات عراق درمقایسه باتظاهرات مشابه درلبنان، سودان والجزائر،ازیک تفاوت فاحش برخورداراست وآن به حضورکمرنگ ن مربوط می شود.اما طی هفته های اخیر، بخصوص با پیوستن دانشجویان به موج اعتراضات،بتدریج برحضورن افزوده می گردد. حیفاالامین که سالها درجنبش چریکی علیه رژیم صدام حسین شرکت داشت وبه عنوان یک زن،دهه هاتجربه راازفعالیت درجامعه ی مذّکرعراق به دوش می کشد،همین حضورکمرنگ رانیزیک " شوک مثبت" برای جامعه ی عراق تلقی می کند: " ن جوان که دربسیاری ازنقاط عراق حتّی اجازه ی خروج ازمنزل نداشتند،اکنون درتظاهرات شرکت می کنند.آنها درسنین مختلف قراردارند.ن سالخورده تر به کارهای تدارکاتی مانند تهیه ی غذا برای تظاهرکنندگان می پردازند." علیرغم هنجارهای اجتماعی بسیارسخت گیرانه وباوجود خشونت نیروهای امنیتی،هرروزبرتعداد ن حاضردراعتراضات افزوده می گردد.درواقع، ن و دختران جوان،نه تنها دربغداد بلکه دراستانهای محافظه کارتری چون نجف، ذی قار،ودیاله، نیزبه تظاهرات جلب می شوند. " این یک شوک مثبت است که به جامعه نوید تغییرات ریشه ای ترمی دهد."

fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

 

 


ایران : افول عمق استراتژیک

          لبنان وعراق هفته هاست که شاهد اعتراضات مردمی علیه فساد وبحران اقتصادی می باشند.تظاهرات غیرمنتظره درهردوکشور،به سرعت ازپایتخت به شهرها وروستاها سرایت کرده وناکارآمدی سیستم تحت نفوذ ایران رابوضوح برملاکرده است.این اعتراضات نشان دادکه ایران وگروههای نیابتی اش، نتوانسته اند پیروزی نظامی خویش را به یک نظم اجتماعی پایداروکارآمد تبدیل نمایند.به عبارت دیگر،روایتی که ایران از" مقاومت" ارائه می دهد،نتوانسته است نان برسفره ی مردم قراردهد.درنخستین سالهای پس ازپیروزی انقلاب ایران،سپاه پاسداران این کشور،تی روشن ودرازمدت رابرای صدورانقلاب به منطقه،بویژه کشورهائی که شیعیان درآنهااکثریت ویا اقلیتی قابل توجه دارند،درپیش گرفت واین ت راصبورانه وباانعطاف پذیری فراوان ادامه داد.علیرغم شکستهای کوچک دراینجاوآنجا،سپاه پاسداران هیچگاه ازاین هدف دست نکشید تااینکه سرانجام به هژمونی برعراق،لبنان وسوریه نائل گردید.امروزبه نظرمی رسد که ایران برنده ی این بازی طولانی شده است.گروه نیابتی این کشوردرلبنان،سکان هدایت پارلمان ودولت رابدست گرفته،بشاراسدمتحد نزدیک ایران، ازجنگ داخلی جان سالم بدربرده وبرنفوذ ایران درعراق هرروزافزوده می گردد.ردّ پای ایران درتحولات یمن، بحرین وافغانستان نیزبوضوح دیده می شود.

          امادراین مبارزه ی چهل ساله، ایران ازیک نکته ی مهم غافل مانده است : جنبه ی اجتماعی اقتصادی روایتی که ازهژمونی نظامی برمنطقه ارائه می دهد.رژیم ایران فراموش کرده که حفظ قدرت،ازفردای کسب آن آغازمی شود.حوادث امروز منطقه نشان می دهد که این کشور،ازحفظ قدرت عاجزمانده است.وضعیت امروزعراق ولبنان، خودگواه این مدعاست. گروههای نیابتی ایران که دراین دوکشورباسلاح وپول ایران پروارشده ودرنهادهای دولتی ریشه دوانده اند،نتوانسته اند نمونه ای ازحکمرانی خوب ازخود ارائه دهند زیرااصولاً چنین الگوئی دردست نداشته اند.این نهادها،اکنون فقط یک وظیفه برای خود قائلند وآن حفاظت ازمنافع ایران،بجای خدمت به مردم می باشد.برای نخستین باردرچهل سال اخیر،مردم لبنان پی برده اند که دشمن، درخانه است واشغالگران خارجی وقدرتهای منطقه ای،بهانه ای بیش برای حضوراودرلبنان نمی باشند.آنهابادرک این موضوع،به خیابانهاآمده وحقوق ازدست رفته ی خویش راطلب می کنند.ازآنجائیکه این اعتراضات،فرافرقه ای وفرامنطقه ای است لذا، صاحبان فرق ونفوذ درحکومت ،تاکنون نتوانسته اند آنرامهارکنند.اکنون از"طرابلس" در شمال تا " نبطیّه" درجنوب، وازبیروت تا "صیدا"،مردم یکپارچه به پاخاسته اند.آنچف این خیل عظیم راگردهم آورده،بحران اقتصادی وفساداست که تمامی مردم ومناطق کشوررا متاثر ساخته است.به قول یکی از تظاهرکنندگان،" گرسنگی، دین نمی شناسد".

          این تظاهرات غیرمنتظره،همه ی دولتمردان وگروههای لبنانی راغافلگیرکرده وحزب الله رانیزواداربه اتخاذ موضعی غیرعادی کرده است.این سازمان که دهه هاست خودرامتولّی مبارزه بابی عدالتی وحمایت ازمستضعفین جلوه داده،این باردرمقابل مردم ودرحمایت ازدولت موضع گرفته وسیّد حسن نصرالله صریحاًگفته است که دولت لبنان سقوط نخواهد کرد.پیوستن شیعیان به اعتراضات اخیر،رهبری حزب الله رابه هراس افکنده است.شیعیان لبنان،همیشه ستون فقرات قدرت داخلی ومنطقه ای حزب الله محسوب می شده اند.آنهادرانتخابات به حزب الله و امل رای دادند وهمراه باآنها درلبنان،سوریه ویمن جنگیدند.اماچه بدست آوردند؟ تاوقتی که پول های سرشارایران راهی لبنان می شد، همه چیزعادی بود.اما باکاهش این منابع دراثرتحریمهای آمریکا،وضع بتدریج تغییرکرد.برای نخستین بارپس ازتاسیس حزب الله دردهه ی 1980،شیعیان برعلیه این گروه به پاخاسته اند.درنبطیّه، دژمستحکم حزب الله درجنوب لبنان،معترضین شیعه دفاترحزب الله حمله کرده وآنهارابه آتش کشیده اند.دراین رابطه،ذکرسه نکته حائزکمال اهمیت است.اولاً ،دخالت پرهزینه ی حزب الله درجنگ داخلی سوریه ویمن، وفشارحداکثری آمریکابرایران، موجب خشکیدن منابع سرشارحزب الله گردیده واین گروه راوادارکرده تاازحقوق پرسنل وخدمات اجنماعی خویش بکاهد.این امر،شکاف میان فقیروغنی رادرجامعه ی شیعه ی لبنان تعمیق کرده است.این درحالی است که فقراهمیشه درصف مقدم نبرد سوریه ویمن قرارداشته اند.فقط رهبران حزب الله و امل ازجنگ سود برده وپروارشده اند.ثانیاً ، شرائط اقتضاء می کند که حزب الله و امل همچنان متحد یکدیگرباقی بمانند.بدین ترتیب،حزب الله درفساد گسترده ای که دامنگیر جنبش امل وشخص بد نامی چون "نبیه بری" است شریک می شود.دهه هاست که رهبران حزب الله براین فساد چشم فروبسته اند.امااکنون که شرائط مالی حزب الله روبه وخامت گذاشته وشیعیان نیزازکمکهای خودبه این سازمانها کاسته اند،فساد رهبران، دیگربرای مردم قابل تحمّل نیست. ثالثاً ، حزب الله فقط بر قدرت نظامی تاکید می کند.پس ازعقب نشینی اسرائیل ازلبنان درسال2000 وپیروزی درنبرد2006 بااسرائیل،این تاکید دوچندان گردید.اما این پیروزیها،درزندگی روزمرّه ی شیعیان منعکس نشد وتغییری درآن بوجود نیاورد.درحالیکه ایران ازاین پیروزیهای نظامی منتفع گردید،شیعیان لبنان بیش ازپیش منزوی وفقیرشدند.به همین دلیل،شیعیان لبنانی نیز همپای دیگرفرق ومذاهب این کشور،برعلیه وضع موجود شوریده وبرای نخستین باردردهه های اخیر،هویت لبنانی خودرا فراترازوابستگی های فرقه ای ومذهبی خویش قرارداده اند.

          دربغداد ودیگرمناطق شیعه نشین جنوب عراق نیزموج اعتراضات علیه بی کفایتی حاکمان،ناکارآمدی خدمات عمومی، بیکاری وفساد،بالاگرفته است.این اعتراضات تاکنون به مرگ صدها نفروزخمی شدن هزاران تن انجامیده است.اعتراضات مردمی،توسط گروههای نیابتی ایران،حشدالشعبی،ونیروهای امنیتی این کشورکه ازدولتمردان طرفدارایران دستورمی گیرند، سرکوب می شود.حتی گفته می شود نیروهای سپاه پاسداران وتک تیراندازهای آن،از روی ساختمانهای بلند،فعالین تظاهرات راهدف قرارمی دهند.تصاویردردناکی که درشبکه های اجتماعی پخش شده،حاکی ازسرکوب بی رحمانه ی تظاهرات توسط این نیروهامی باشد.نقش ایران درهدایت سرکوب اعتراضات ازیکسو وناتوانی دولت عراق دردفاع ازحقوق ومطالبات برحق شهروندانش ازسوی دیگر،نشانگرنفوذ تهران دربغداد است.بسیاری ازفرماندهان سابق شبه نظامیان هوادارایران،اکنون برکرسی های پارلمان ودولت تکیه زده اند وازآنجا دستورالعملهای تهران رادنبال می کنند.آنها همچنین سعی می کنند درحوزه ی اختیارات خود،مفرّی برای گریزایران ازتجریمهای آمریکا بیابند.

          درعراق نیزمانند لبنان،مشارکت نیروهای نیابتی ایران درنبرد باداعش،موجب نفوذ تدریجی این نیروها به پارلمان ونهادهای دولتی این کشورگردید.نیروهای نیابتی ایران در عراق،باپیروی ازالگوی حزب الله،آرام آرام برقدرت خویش افزودند تاجائیکه اکنون هدایت ارتش ونیروهای امنیتی این کشوررا بدست گرفته وامرجنگ وصلح را دراختیارخویش گرفته اند.تصادفی نیست که فقط شیعیان عراق دراعتراضات اخیرشرکت دارند.اگرچه سنّی ها به شدت توسط رهبران فرقه گرای شیعه سرکوب شده اند،اماآنهانیزبه همراه رهبران کرد،حمایت خودراازاعتراضات جاری اعلام کرده اند.طرفداران ایران نتوانسته اند هویت شیعی راتاحدّ هویت ملی ارتقاء دهند.اماباادامه ی تظاهرات،بدون تردید اعتراضات جنبه ی فرافرقه ای وملی به خود خواهد گرفت.صرفنظرازمسیری که اعتراضات عراق ولبنان طی می کند،آنچه مسلّم است اینکه ایران،بدون جنگ ازساختارهای قدرت دراین کشورها عقب نخواهد نشست.ایران بجای عقب نشینی وبازکردن راه برای انجام اصلاحات فراگیر،حمایت از دولتمردان فاسد حاکم رادرپیش گرفته است.اما حزب الله لبنان هشیارترازآن است که خود شخصاً به سرکوب تظاهرات بپردازد.این سازمان ازمدتهاپیش،نیروئی راتحت عنوان"گردان های مقاومت لبنان" تشکیل داده که وظیفه اش رویاروئی با چالش های داخلی است.این نیرو که ظاهراًازدولت لبنان دستورمی گیرد، نقش حزب الله رادرسرکوب اعتراضات،پوشیده نگاه می دارد.معهذا درچند شهرلبنان،جوانانی که پرچمهای حزب الله و امل راحمل می کنند ،به معترضین حمله می کنند تاباافشاندن بذرهراس درشهرک های شیعه نشین خارج ازبیروت،مانع ازپیوستن بیشترشیعیان به اعتراضات گردند.اکنون شبه نظامیان هوادارایران وپیراهن مشکی های طرفدارآنها، دوردوّم خشونت رادرعراق آغازکرده اند.درغیاب فشارهای بین المللی برای انحلال پارلمان واستعفای دولت،ساختارکنونی قدرت درعراق همچنان پابرجامانده وباحمایت ایران به کشتارتظاهرکنندگان ادامه می دهد.هرچه این برخوردهابیشترادامه پیداکند،ازآبرو وحیثیت ایران ونیروهای نیابتی اش درمیان مردم  عراق بیشترکاسته می گردد.

          درسراسرمنطقه ی خاورمیانه، هرکجاایران پیروزشد،بذرخشونت پاشید.امروزاز عراق تالبنان ودیگرکشورهای منطقه،مردم دخالتهای نیابتی ایران رابرنمی تابند.اعتراضات اخیرنشان می دهد که  قدرت ایران شکننده ترازآن است که جهان تصورمی کند.شیعه دیگر مایملک انحصاری ایران نیست وجوامع شیعی منطقه،خود مستقیماً منافع خویش راطلب کرده ودرباره ی آینده ی خود تصمیم می گیرند. چنین است که " عمق استراتژیک" ایران ، به تدریج رنگ می بازد.

fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

 


"حموشیم" :ائتلاف ن برای صلح

          "ائتلاف ن برای صلح" ( به زبان عبری " حموشیم ") یک سازمان فمینیستی است که علیه اشغال فلسطین وبرای برقراری یک صلح عادلانه مبارزه می کند.این سازمان که درسال2000 واندکی پس ازآغازانتفاضه ی دوم تاسیس شد،اکنون به نیروئی معتبردر جنبش صلح اسرائیل تبدیل شده است. حموشیم توانسته است ن وابسته به هویت ها وگروههای مختلف اجتماعی راگردهم آورده وآنهارادرجهت پایان دادن به اشغالگری وبنای یک جامعه ی عادلانه بسیج نماید.ائتلاف ن برای صلح،همچنین زمینه ی لازم رابرای مشارکت فعال ن درعرصه های عمومی فراهم می آورد.برگزاری کمپین های عمومی، برنامه های آموزشی وکارگاههای مختلف،ازجمله فعالیتهای حموشیم می باشد.موضعگیریهای اصولی وشفاف این سازمان،ازجمله درحمایت از حقّ بازگشت آوارگان فلسطینی به وطن ونیزرفع تبعیض ازسیستم حقوقی کشور،زبانزد خاص وعام است.ازجمله فعالیتهای ائتلاف ن برای صلح درسالیان اخیر،می توان ازکمپین برعلیه قوانین غیردموکراتیک، کمپین علیه " قانون بایکوت"، همبستگی بان ایران، وکمپین برای پایان دادن به محاصره ی غزّه نام برد.برگزاری تظاهرات عمومی برعلیه جنگ دوم لبنان وحمله ی اسرائیل به غزّه،ایجاد یک ائتلاف متشکل از 20 سازمان ن دراعتراض به ارتکاب خشونت جنسی توسط مقامات دولتی ونظامی اسرائیل،سازماندهی کمپین های داخلی وبین امللی برای محاکمه ی جنایتکاران جنگی اسرائیل، ومبارزه باتخریب منازل فلسطینی ها، ازدیگرفعالیتهای حموشیم درسالیان اخیربوده است.

          ائتلاف ن برای صلح،باسازمانهای حقوق بشری،ن وجوانان همکاری نزدیک دارد.این سازمان،هرساله بابرگزاری کارگاههای آموزشی وسمینارها،فعالین جنبش صلح و دست اندکاران رسانه های گروهی راگردهم می آورد تاابتکارات جدید درزمینه ی سازماندهی کمپین های عمومی،کمپین های اینترنتی ومشاوره ی حقوقی برای فعالان جنبش های مدنی رامورد بحث وگفتگو قرارمی دهند.حموشیم درسال 2010 یک مرکز دائمی ایجاد کردکه همیشه دردسترس فعالین اجتماعی وگروههای مدنی قراردارد ونشست ها وفعالیتهای گسترده ای رابرگزارمی کند.برگزاری سخنرانیها ودوره های آموزش امورعمومی باتاکید برمسائلی چون فمینیسم وجنسیت، فعالیت اجتماعی، فرهنگ، ت، حقوق بین الملل وعدالت اقتصادی،باشرکت اساتید سرشناس،ازجمله فعالیتهای این مرکزمی باشد.ائتلاف ن برای صلح همچنین درهمکاری باسازمانهای حقوق بشر ون درسراسرجهان،یک کمپین بین المللی رابرای صلح وعدالت درجهان دنبال می کند.مثلاً درکمپینی که به امضای 100 سازمان ازسراسرجهان رسیده، ازدولت انگلیس خواسته می شود که قانون جهانشمول مجازات جنایتکاران جنگی رابه رسمیت بشناسد. همچنین درهمکاری باسازمانهای جامعه ی مدنی نروژ،بزرگترین صندوق بازنشستگی عمومی بامشارکت شرکتهائی که دراشغال فلسطین شرکت داشته ویابااشغالگران همکاری میکنند،تاسیس شده است.

          کمپین " چه کسی ازاشغال سود می برد؟ " ، پس از12 سال اکنون شکل یک سازمان مستقل به خود گرفته که با حموشیم رابطه ای بسیارنزدیک دارد.هدفی که این سازمان دنبال می کند،بردن بحث چه کسی ازاشغال سود می برد، به میان توده های مردم است. چه کسی ازاشغال سود می برد، درواقع یک پروژه ی تحقیقاتی است که پایگاهی آن لاین ازاطلاعات منحصربه فرد ازآندسته بنگاههای داخلی وبین المللی ارائه می دهد که مستقیماً ازاشغال فلسطین سود می برند. این پروژه که ازسال 2007 کلید خورد،اکنون به منبعی معتبربرای محققینی تبدیل شده است که درباره ی سرزمین فلسطین وتاریخ پرفرازونشیب آن تحقیق می کنند.

fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

 


جایگاه آینده ی ترکیه در" ناتو "

     وقتی درشرائط بسیارپیچیده ی داخلی وبین المللی،تصمیمات مهم به سرعت اتخاذ شوند، درک پیامدهای ژئواستراتژیک وبلند مدت این تصمیمات،برای همگان میسّرنیست. "اعتماد" و "اعتبار" که اساس روابط انسانی وبین المللی است، می تواند دراین شرائط خدشه دارگردد وبازسازی آن سالها به طول بیانجامد.تصمیم آمریکابه خارج کردن نیروهایش ازسوریه،مصداق همین وضع است.این تصمیم، ازاعتماد واعتبارآمریکا نزد متحدین منطقه ای وجهانی اش  ، کاست.تصمیم سرنوشت سازی که دونالد ترامپ درششم اکتبر ودرپی مکالمه ی تلفنی با رجب طیب اردوغان اتخاذ کرد،موجی ازانتقاد علیه او برانگیخت.حتی مهمترین متحدین هم حزبی ترامپ نیز به تصمیم او مبنی برصدورمجوز برای حمله ی ترکیه به مناطق کردنشین سوریه، اعتراض کردند.

          ترکیه قصددارد منطقه ای به طول 480 وعمق 32 کیلومترراازوجود کردهای سوریه پاکسازی کرده وبخش عمده ی پناهجویان سوری مقیم این کشوررا درآنجا سکنی دهد.اردوغان سعی دارد دربلند مدت،این منطقه ی حائل را به ستگاه 65/3 میلیون پناهجوی سوری مقیم ترکیه تبدیل کند.او بااینکار،نه تنها ازاحساسات ضد خارجی درداخل کشورمی کاهد و حمایت افکارعمومی این کشوررابرای انتخابات آینده ی ریاست جمهوری جلب می کند، بلکه پناهجویان عرب را نیز همچون سدّی سدید میان کردهای ترکیه وسوریه قرارمی دهد.به موجب این پروژه ی جاه طلبانه، باید 140 روستا و10 شهرجدید درمنطقه ی حائل احداث شود که تنها فازنخست آن 4/26 میلیارددلارهزینه دربردارد.

          چند روز بعد از حمله ی ترکیه به سوریه،مجلس نمایندگان آمریکا،باحمایت بخشی ازنمایندگان جمهوریخواه،قطعنامه ای رادرمحکومیت تصمیم ترامپ ووم ادامه ی حمایت ازکردهای سوریه تصویب کرد.اما سرخوردگی ازتهای ترامپ،فقط به داخل آمریکا محدود نمی شود وبتدریج کل منطقه ی خاورمیانه وجهان رادربرمی گیرد.بی عملی دولت ترامپ دربرابرحمله به تاسیسات نفتی عربستان ونیزعقب کشیدن نیروهای آمریکائی ازخاک سوریه،ازاعتبار تعهدات امنیتی آمریکادرقبال متحدین این کشور کاسته است تاجائیکه برخی ازآنها درصدد یافتن جایگزین برای همکاری اقتصادی وامنیتی باآمریکابرآمده اند.افزایش تحرکات ی روسیه وچین درماههای اخیرنیزدرهمین چهارچوب قابل ارزیابی می باشد.توئیت های دونالد ترامپ نیزبه این باوردامن زده است.اودریکی ازاین توئیتها می نویسد: "آمریکا تاکنون 8 تریلیون دلارخرج جنگ درخاورمیانه وحفظ امنیت این منطقه کرده است . هزاران نفراز سربازان رشید مادراین راه کشته ویابه شدت زخمی شده اند. میلیونهانفرنیز تاکنون دراین جنگها جان باخته اند. دخالت درخاورمیانه، بدترین تصمیمی است که آمریکا درطول تاریخ خود اتخاذ کرده است." . این چرخش ناگهانی درت آمریکا،متحدین این کشوررا بهت زده کرده واعتبار تعهدات امنیتی این کشوررازیرسئوال برده است.کشورهای خاورمیانه،بتدریج به این نتیجه می رسند که دولت ترامپ،همان ت اوباما رامبنی بر خارج کردن آمریکاازمناقشات منطقه ای، دنبال می کند.

          ازسوی دیگر،خروج سریع نیروهای آمریکائی ازسوریه،پیامدهای عمیقی نیزبرای ت دفاعی این کشوردارد.آمریکادیگربه شبکه های داعش دسترسی اطلاعاتی وعملیاتی ندارد.بدنبال خروج آمریکا،نیروهای ائتلاف ضدداعش،بویژه فرانسه وانگلیس نیزخاک سوریه راترک می کنند.رابطه ی آمریکابانیروهای دموکراتیک سوریه،بویژه گردانهای مدافع خلق، قطع می شود.محبوسین داعشی،دیریازودازبند رهاشده وجذب صفوف داعش می شوند ویا به ابزاری دردست حکومت بشاراسد تبدیل می شوند.آمریکاهمچنین کنترل خودرابرنیروهای نیابتی ایران درسوریه ازدست خواهدداد وروسیه نیزسرانجام کنترل آسمان شمالشرق سوریه رابدست می گیرد وبه یک پیروزی استراتژیک دررقابت باآمریکا نائل می شود.ازاین پس، گزینه های دفاعی آمریکا محدود می شوند وهرگونه اقدام این کشوردرمنطقه،نخست باید باترکیه، روسیه ونیروهای نیابتی آنها هماهنگ گردد.آمریکا دیگرنمی تواند تروریستهای سوری رامورد حمله ی هوائی قراردهد وبایدبرای اینکارازروسیه مجوزبگیرد.ازسوی دیگر،آمریکا باید درروابط استراتژیک خود باترکیه بازنگری کرده وبیشتربرروی اسرائیل، عراق، اردن ولبنان  حساب کند.ازهمه مهمتراینکه، این اقدامات بایددرهماهنگی بامتحدینی انجام گیرد که درپای بندی آمریکا به تعهدات امنیتی خود، دچارتردید شده اند.

          "مارک اسپر"وزیردفاع آمریکا،اخیراًگفت که به ترکیه هشدارداده است که پافشاری برعملیات سوریه،نه تنها به روابط این کشورباآمریکا صدمه می زند، بلکه حضور ترکیه درناتو رانیززیرسئوال می برد.براستی عملیات سوریه، چه تاثیری برروابط ترکیه باناتودارد؟ اگرچه اقدامات اخیرترکیه،بویژه خرید سیستم دفاع هوائی اس – 400 ازروسیه،سرکوب آزادیهای دموکراتیک درکشور، وحمله به شمالشرق سوریه،بااصول مندرج درمنشورناتو که درسال 1952 به امضای این کشوررسید،همخوانی ندارد،اما بدلائل متعدد،هنوزترکیه وناتو به شدت به یکدیگر وابسته اند.اولاً ، ترکیه باورود به ناتو،برظرفیت وتوان این پیمان افزود. این کشور اکنون دومین ارتش بزرگ ناتوراداراست وبیش ازدیگرکشورهای عضو،دراین پیمان هزینه می کند.سال گذشته،ترکیه 110 میلیون دلاردرناتوهزینه کرد وبه یکی از معدود متحدین آمریکا بدل شد که به هدف اختصاص 2 درصدازتولید ناخالص داخلی به هزینه های دفاعی نائل شده است.درمقابل، ترکیه ازتوان بازدارندگی ناتو دربرابرروسیه وایران ،بهره مند گردیده وبه تجهیزات وادوات پیشرفته ی نظامی غرب دسترسی پیداکرده است.ثانیاً ، موقعیت ژئواستراتژیک ترکیه درمیان اروپا،آسیا و خاورمیانه، ونیزپایگاههای نظامی ناتو درخاک این کشور،دسترسی این پیمان به خاورمیانه،دریای سیاه وخلیج فارس راتسهیل کرده است. جنگ اول خلیج فارس ونیزعملیات ائتلاف ضدداعش،بدون استفاده ارامکانات ترکیه ممکن نبود.بعلاوه،ازسال 1936 به بعد،ترکیه کنترل دو آبراه مهم بین المللی(تنگه های بسفر و داردانل) رابدست گرفته است که دریای سیاه راازطریق دریای اژه به دریای مدیترانه متصل می کنند.این گذرگاهها،اهمیتی روزافزون برای تجارت بین المللی وتحرکات نظامی کسب کرده اند.فرماندهی نیروی زمینی ناتو در " ازمیر" ترکیه مستقراست وچند سیستم راداری فوق پیشرفته ،برای اعلام خطرسریع ورهگیری حملات موشکی احتمالی،درخاک این کشورمستقرمی باشند. ثالثاً ، ناتو ازدیرباز هدف استراتژیک روسیه برای بهره برداری از اختلافات آمریکا وترکیه، به منظور تضعیف ناتو،قرارداشته است.پس ازکودتای 2016 درترکیه،روسیه درصدد بهبود روابط باآنکارابرآمد وسرمایه گذاری ی، اقتصادی و نظامی هنگفتی دراین راه انجام داد.نقش ترکیه درناتو طی دوران جنگ سرد،برای غرب حیاتی بود.این کشور، سدّی دربرابر نفوذ شوروی درآسیای مرکزی وخاورمیانه محسوب می شد.امروزنیز، همکاری نزدیک روسیه باایران وسوریه، مخالف منافع بلند مدت ترکیه درمنطقه می باشد.همین تضاد منافع، درمورد اوکراین و ناگورنوقره باغ نیز وجوددارد. ترکیه مخالف اشغال اوکراین وقره باغ می باشد. رابعاً ، ترکیه درعملیات پاسداری ازصلح درخاورمیانه وآفریقا، حضوری فعال دارد.مشارکت این کشور درمقابله با راهزنی دریائی درخلیج عدن، بسیارچشمگیربود.این کشور همچنین به همراه آمریکا،آلمان وایتالیا، مهمترین نیروهای ائتلاف درافغانستان محسوب می شوند که به عملیات نظامی وبشردوستانه دراین کشورمشغولند.ترکیه اکنون از 65/3 میلیون پناهجوی سوری میزبانی می کند ودرمبارزه باتروریسم،همکاری نزدیک اطلاعاتی باآمریکا واروپا دارد. اگرچه اصطکاک های موجوددر روابط ترکیه – ناتو برکسی پوشیده نیست،اماآنچه مسلم است اینکه درحال حاضر وتاآینده ای قابل پیش بینی،ترکیه به ناتو وناتو به ترکیه نیازمند است.

fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

 

 

 


نمایشنامه درسه اپیزود :

خروج آمریکا از سوریه،

یورش ترکیه به کردها،

ظهورمجدد داعش

               ائتلاف به رهبری آمریکا،باهمکاری نیروهای کرد سوریه،سرانجام موفق شد درمارس سال گذشته، به حیات خلافت اسلامی داعش پایان دهد.باآنکه تعداد نیروهای آمریکائی دراین ائتلاف هیچگاه از 2000 نفر فراترنرفت اما رمزپیروزی این نیروی اندک، درهمکاری بانیروهای سوریه ی دموکراتیک نهفته است.اکنون قریب به دوسال ازآن زمان می گذرد ونیروهای ترکیه،درپی خروج آمریکاازسوریه،تهاجمی همه جانبه را به کردهای این کشورآغازکرده اند.درششم اکتبرسال جاری،پرزیدنت ترامپ درتماس با پرزیدنت رجب طیب اردوغان،به وی گفت که دیگرمخالفتی با دخالت نظامی ترکیه درشمال شرق سوریه ندارد وقصددارد نیروهای این کشوررا ازخاک سوریه خارج کند.ازفردای آن روز،گلوله باران مناطق مرزی سوریه توسط ترکیه آغازشد.اگرچه آمریکادرموضعگیریهای علنی خویش،مخالفت خودرابادخالت ترکیه درسوریه ابرازکرد اما، باخارج کردن نیروهای خویش ازسوریه، عملاً به ترکیه برای انجام این عملیات چراغ سبزداد.به نظراغلب کارشناسان،این حمله  که ایجاد منطقه ای حائل به طول 480 کیلومتر وعمق 32 کیلومتررا هدف خود اعلام کرده است، فقط به قدرت گرفتن روسیه،رژیم اسد،ایران وداعش درسوریه منجرمی شود.

          حمله ی ترکیه به خاک سوریه،پیامدهای کوتاه مدت وبلند مدت بسیاری خواهدداشت که شاید یکی از مهمترین آنها خیزش ذوباره ی داعش است.آزادشدن 12 هزاراسیرداعشی ودههاهزارنفرازافراد خانواده ی آنها ازحبس وکنترل نیروهای کرد،این احتمال رادوچندان کرده است.حتی قبل ازحمله ی  ترکیه به سوریه،داعش شروع به تجدید سازمان خود درشرق سوریه کرده بود. دراین مدت، القاعده نیز درمناطق غربی سوریه،سرگرم تجدید سازمان خویش بود.داعش والقاعده مدتی است که دست به نبردهای پارتیزانی درمناطق روستائی سوریه زده وهرازچند گاهی به گشتی های کرد حمله می کنند.آنها ضمن انجام این حملات، به جمع آوری نیرونیزمی پردازند تادرفرصت مناسب به شهرها حمله کرده وخلافت اسلامی را دوباره برپانمایند.هسته های مخفی داعش اکنون در"رقّه" و " دیراّور" فعالند وبه کارجمع آوری اطلاعات وتشخیص هدفهای ارزشمند برای انجام عملیات تروریستی وانتحاری می پردازند.آنهاقصددارند فرماندهان موثر نیروهای دموکراتیک سوریه راازسرراه بردارند وبه قبائل عرب نیزفشاربیاورند تابجای مبارزان کرد، ازتروریستهای داعش حمایت کنند.درغرب  سوریه نیز القاعده سعی می کند ازآب گل آلود "ادلب" ماهی بگیرد.ادلب که ازدیرباز مامن نیروهای میانه رو وتندرو بوده، اکنون کاملاً تحت سلطه ی جهادی های سلفی درآمده که همگی زیرچترگروه " حیات تحریرشام" متحد شده اند که روابط تنگاتنگی باالقاعده دارد.

          باخروج نیروهای آمریکائی ازخاک سوریه،اکنون بهترین فرصت برای قدرت نمائی دراختیاراین گروههاقرارگرفته است.ازچندی پیش دیگر مشخص شده بود که نیروهای دموکراتیک سوریه توانائی نگهداری هزاران زندانی داعشی ودههاهزارنفر ازاعضای خانواده ی آنهاراندارند.این افراددراردوگاه " الهل"، تحت حداقل تدابیرامنیتی، نگهداری می شوند. باهرج ومرجی که درپی ورود نیروهای ترکیه به منطقه برپاشده،فرارزندانیان داعشی نیز شدت گرفته است.دراین شرائط، داعش خودرابه عنوان  نیروی مقاومت عربی – سنّی مطرح می کند.نیروئی که دربرابرترکها،کردها، نیروهای اسد، روسیه وایران ایستاده است.درسال 2013 نیز هنگامی که شهرهای رقّه ودیراّور علیه اسد شوریدند، داعش بااستفاده ازضعف دولت مرکزی وهرج ومرج ایجاد شده،خودرابعنوان تنهاتامین کننده ی امنیت وعدالت جازد.این سناریو ممکن است دوباره تکرارشود.

          کردهای سوریه، بزرگترین بازنده ی تحولات اخیردراین کشورمی باشند.آنها کنترل بخش بزرگی ازمنطقه ی کردنشین راازدست داده وبرای حفظ بقیه ی قلمرو خویش  مبارزه ی دشواری پیش رو دارند.ازمیزان تاثیرگذاری جنبش کرد برآینده ی سوریه، تاحدود زیادی کاسته خواهد شد. ازطرفی دیگر،پس از 8 سال جنگ، ارتش سوریه دیگرفاقد نیرو وانگیزه ی لازم برای آغازجنگی جدید است. ایران وحزب الله نیز آنچنان دراین مدت فرسوده شده وزیربار هزینه ی سنگین جنگ کمرخم کرده اند، که فقط درصورتی که داعش شهرهای بزرگ غرب سوریه ویامناطق مرزی این کشوربالبنان راتهدیدکند،به مقابله برخواهند خاست.اما درهرحال،فعال شدن دوباره ی گروههای تروریستی،بهانه ی لازم رابرای ادامه ی حضورایران درسوریه فراهم خواهد آورد.روسیه نیزکه می خواهد به بازیگراصلی صحنه ی خاورمیانه تبدیل شود،ازاین شرائط سود می برد.درواقع، روسیه وبشاراسد،هردوازعملیات ترکیه نفع می برند.باخروج آمریکاازصحنه ی سوریه بدون گرفتن هیچ امتیازی ازاین کشور،موضع روسیه درسوریه تقویت می شود و دولت سوریه نیزسرانجام موفق خواهد شد نیروهای خودرا درمناطق کردنشین شمالشرق کشورمستقرنماید.برای روسیه، سیل آوارگان، قدرت گرفتن افراط گرائی،وبی ثباتی منطقه،اهمیتی ندارد.بلکه برعکس، هرچه آشوب وهرج ومرج درسوریه بیشترادامه پیداکند،زمینه برای نقش آفرینی این کشوردرمنطقه آماده ترمی گردد.ازسوی دیگر،ترکیه بادردست گرفتن کنترل بخشی ازخاک سوریه،ازموضعی قدرتمندتر درچانه زنی های مربوط به آینده ی این کشور،برخوردارمی گردد.اردوغان بااین عملیات،احساسات ضد پناهجویان درجامعه ی ترکیه رانیزمهارمی کند زیرااوقصددارد پناهجویان رادرمناطق آزادشده ی سوریه سکنی دهد.

          ترامپ باصدورفرمان خروج نیروهای آمریکائی ازسوریه،نه تنها دستاوردهای جنگ دشوارباداعش رابه بادداد وبه متحدین خوددراین جنگ پشت کرد،بلکه زمینه را برای ظهورمجدد افراط گرائی درمنطقه آماده نمود.بی تفاوتی آمریکانسبت به حمله ی ایران به تاسیسات نفتی عربستان ازیکسو، وتنهاگذاشتن متحدین کرد دربرابرترکیه ازسوی دیگر،متحدان منطقه ای وجهانی آمریکا رانسبت به پای بندی این کشوربه تعهدات امنیتی خود دچارتردید کرده است. دیری نخواهد گذشت که ایالات متحده بانتایج فاجعه باراین تصمیم روبرو خواهد شد.

Fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

 


چگونه " علم " ازچین یک " ابرقدرت " ساخت ؟

          مراسم افتتاحیه ی بازیهای المپیک پکن درسال 2008 ، یادآورپیشگامی چین درعرصه ی علم ودانش بشری بود. درنمایشی نمادین، ضمن اینکه اختراع باروت،چاپ، کاغذ وقطب نما توسط چینی های باستان به نمایش درآمد،نشان داده شد که چگونه نوآوری علمی چین،توانست جهان راتغییردهد.کمترازیکصد سال قبل،فیلسوف چینی " فنگ یولان " دررساله ی جنجالی خود پرسید : " چراچین فاقد علم است ؟ " این اندیشمند که تحصیلکرده ی دانشگاه کلمبیا بود،سنتهای فلسفی چین ودرک مردم این کشورازرابطه ی میان انسان وطبیعت راعلت اصلی عدم رواج روحیه ی علمی درکشورعنوان نمود.اونیزمانند بسیاری دیگرازمتفکران چینی،علم راتنهاراه برون رفت کشورازفقروتیره روزی می دانست.دردهه های 1960 و1970 ، دولت چین سعی کرد روحیه ی علمی رابااتکاء به منابع داخلی خویش تقویت نماید وبه موفقیت هائی نیزدرعرصه ی کشاورزی وداروسازی نائل آمد.اما پیشرفت اصلی چین هنگامی حاصل شد که این کشور، درب خودرا برروی جهان خارج گشود.

          آخرین امپراتوری چین،سلسله ی " کوئینگ " (1644-1912 ) ،آشوبهای داخلی و شکستهای خارجی راتجربه کرد که ازجنگ تریاک درسال 39 آغازشد وباقیام بوکسورها (50-64) ویک سلسله شورشهای بزرگ وکوچک دیگردنبال شد.این نابسامانیها که بیش از پنجاه میلیون کشته برجای گذاشت،برای علم وتکنولوژی مصیبت باربود.معهذا درسال 68 کتاب " مقدمه ای برفلسفه ی طبیعت درچین " به نگارش درآمدکه برای تدریس در دانشکده ی زبانهای خارجی تهیه شده بود.این دانشکده،بااصراراصلاح طلبان،برای آموزش زبان خارجی به مقامات دولتی ومردم چین برپاگردیده بود. " ویلیام مارتین" ،میسیونرپروتستان آمریکائی، که درتهیه ی کتاب مزبور مشارکت داشت،قابلیتها واستعدادهای پنهان مردم چیا رابدرستی تشخیص داد واین کشورراالهامبخش نجات بشردرآینده دانست.اما همکاران چینی او،کمتربه مسائل توجه داشتند وبیشتربرعلم به عنوان کلید پیشرفت اقتصادی و نظامی غرب تاکید می ورزیدند.درسال 63 نیزدو ریاضی دان چینی بااستفاده ازتصاویر مندرج دریک نشریه ی میسیونری،موفق شده بودند نخستین ماشین بخارچین رابسازند.آنها سپس یک دفتر ترجمه تاسیس کردند تامتون علمی رابه زبان چینی ترجمه نمایند.درپایان قرن نوزدهم،اکثرچینی ها متقاعد شده بودند که آنچه که غرب رابه ثروت وقدرت رساند،علم و تکنولوژی بود.هزاران دانشجو راهی خارج ازکشور،بویژه ژاپن گردیدند تا برای کاهش آلام کشورخویش،علم وفن رافرابگیرند.آنها پس ازبازگشت به میهن،درحوضه ی تخصص خود به فعالیت می پرداختند.درتابستان گرم 1900 شورشی درگیرشد که به محاصره ی دفاتردیپلماتیک کشورهای خارجی درپکن انجامید.8 کشورجهان،ازجمله آمریکا،ژاپن وانگلیس، به بهانه ی نجات جان دیپلماتهای خود،به دخالت نظامی درچین مبادرت ورزیدند.آنها علاوه بربه غارت بردن میراث علمی وتاریخی چین(ابزارهای نجوم متعلق به قرن هفدهم ومجسمه های اژدها متعلق به خاندانهای سلطنتی این کشور.)،غرامت سنگینی رانیزبر چین تحمیل کردند که امپراتوری کوئینگ رابه زانو درآورد وبه ورشکستگی کشاند.

          درژانویه ی 1914 ،انجمن علمی چین دردانشگاه کورنل آمریکا تاسیس شد تابه جذب دانشجویان مستعد چینی بپردازد.دراین زمان،گروهی ازدانش آموختگان زمین شناسی درخارج ازکشور،خواستارانجام تحقیقات جامع ازمنابع ملی کشور وتهیه ی نقشه ی ملی ازآن گردیدند. چندی بعد،انجمن زمین شناسی چین درسال 1915 تاسیس شد وتوانست بحث زمین شناسی را به میان مردم ونخبگان جامعه ببرد.بدین ترتیب  دراثراین تلاشها،زمین شناسی  چین درنیمه ی اول قرن بیستم،احترام وتحسین جهانیان رابرانگیخت.هرروزبرتعداددانشمندان چینی افزوده می شد.دراین ایام، شعار " چین رابه کمک علم نجات دهیم " درمیان نخبگان ،رسانه ها ومردم رواج یافت.درجریان حمله ی ژاپن به چین درسال 1937 ،این باورتقویت شد و وبه اوج خود رسید.ناسیونالیستهای چینی که برتری ژاپن رابه چشم می دیدند،به مناطق کوهستانی ایالت سچوان عقب نشینی کردند و دانشمندان رانیزباخود بردند.بیولوژیست انگلیسی " جوزف بند هام " ،این روحیه ی میهن پرستی دانشمندان چینی راستود.وی که به مطالعه ی تاریخ علم درچین مشغول بود،به زودی کتاب " علم وتمدن درچین" رابه نگارش درآورد.خلاصه اینکه اندیشه ی حل معضلات کشوربه کمک علم،قبل از1949 درچین ریشه دوانده بود.

          1949عصری جدیددرتاریخ چین بود.وقتی درجنگ داخلی، کمونیستها برناسیونالیستها چیره شده وژاپنی هانیزازکشوررانده شدند،اغلب دانشمندان چین درکشورماندند تابه بازسازی آن کمک کنند.رژیم جدید،همچنان به تلاشهای علمی کشورادامه داد.طی سالهای پس ازانقلاب،چین ازهمکاری بیدریغ اتحاد جماهیرشوروی بهره مند گردید. اوج این همکاری دردهه ی 1950 بود که بیش از ده هزار مشاورشوروی برای کمک به توسعه ی چین ، راهی این کشور شدند.انستیتوی تحقیقات چین که درسال 1928 تاسیس شده بود،به کمک اتحادشوروی سازماندهی مجدد شد و"آکادمی علوم چین" نام گرفت. کارشناسان شوروی،یک برنامه ی پنجساله برای توسعه ی این آکادمی،بویژه درزمینه ی علوم کاربردی، تنظیم کردند.معهذا جامعه ی علمی چین،استقلال نسبی خودرا همچنان حفظ کرد ومثلاً دکترین شبه علمی "مدلسازی ساختاری – تفسیری ژنتیک "(لیزنکوایسم) راکه تاثیری فاجعه باربر کشاورزی داشت ، نپذیرفت . بدلیل مقاومت بیولوژیست های چینی، این نظریه هیچگاه به موضع رسمی کشور تبدیل نشد.دکتر " پو ژلونگ | ه شناس تحصیلکرده ی آمریکا، خواستار استفاده از ات مفید بجای ه کش های شیمیائی درمزارع گردید.کشت یک نوع برنج پیوندی،به انقلاب سبزدرچین انجامید.

          دوران مائوئیسم،به توان علمی کنوع بخشید.ن،دهقانان، وجوانان تشویق شدند تاباشوریدن برسلسله مراتب اجتماعی درروستاها ومحل کارخود،به کسب علم وکاربردی کردن آن بپردازند.دهه های 1950 و 1960 ،بویژه برای ن چینی،سرشارازموفقیتهای علمی بود تاجائیکه " تو یویو " زن دانشمند چینی، جایزه ی نوبل داروسازی رابخاطر تحقیق درزمینه ی  خواص ضد مالاریای " آرتی مایسین " به خود اختصاص داد. اما انقلاب فرهنگی، آب سردی براین موفقیتها بود.درسال 1966 آکادمی علوم وتمامی دانشگاههای چین تعطیل شدند وتحصیلکردگان غرب به عنوان عامل نفوذی سرمایه داری درچین،به مناطق دوردست واردوگاههای کارتبعید شدند.دراین دوره،ساخت سد ها وپروژه های عظیم وحیثیتی،به منظور آنچه که غلبه برطبیعت خوانده می شد،دردستورکارقرارگرفت ومخالفت کارشناسان بااین ت نیزبی نتیجه باقی ماند.پروژه های دفاعی،هسته ای وموشکی وماهواره ای دراولویت قرارگرفتند وشعار " دوبمب ، یک ماهواره " دراولویت کاری کشورقرارگرفت.چین درسال 1964 به قدرت هسته ای تبدیل شد ودرسال 1970 نیزنخستین ماهواره ی خودرابه فضا فرستاد.دانشمندان مخالف، سالهای درازی ازعمر خودرادرمزارع دورافتاده واردوگاههای کارسپری کردند.شرح این روزهارامی توان درخاطرات " ژو کژن" معاون آکادمی علوم چین  به روشنی دنبال کرد.اوکه یک هواشناس تحصیلکرده ی هاروارد وکمبریج بود،تمامی سالهای دهه ی 1960 رادرتبعید گذراند.بسیاری ازاین دانشمندان،درتبعید وسکوت جان باختند. امااین اندیشه که علم وتکنولوژی سنگ بنای جامعه ی مدرن است،هیچگاه فراموش نشد.

          بابرقراری روابط آمریکا-چین درسال 1972 ،دانشمندان چینی به سرعت راهی آمریکاشدند.دیری نگذشت که آنهاپی بردند انقلاب فرهنگی،ایشان رادهه هاازغرب عقب انداخته است.معهذا دراین سالها،علاوه برانقلاب سبز،جامعه ی چین ازنظربهداشتی به پیشرفت های قابل ملاحظه ای نائل شد. تب حون (شیستوزوما) که سالانه جان چهارصد هزارنفررا می گرفت،ریشه کن گردید.بسیاری ازدانشمندانی که دراین موفقیت سهم داشتند، سالهای درازی را دورازخانواده ودرمناطق دوردست سپری کردند. پس ازمرگ مائو درسال 1976 ، " دنگ شیائوپینگ " تاکید خودرابرکشاورزی،صنعت ودفاع ملی،وتکنولوژی قرارداد وازآن تحت عنوان چهاراولویت یادکرد.دانشگاهها وآکادمی علوم  بازگشائی شدند اماهنوز رویکرد نگاه ازبالا به پائین که میراث دوران مائو بود،جان سختی نشان می داد.معهذا این رویکرد توانست به سرمایه گذاری برروی طرح توسعه ی چین کمک کند.تاسیس "مرکزتحقیقات روبوتیک" وابسته به آکادمی علوم چین ،تبدیل چین به یک کشورپیشرفته ی صنعتی راتاسال 2025 هدف خودقرارداد وبرای نیل به این هدف،ازمنابع سرشاردولتی بهره گرفت. موج دوم دانشجویان چینی راهی ماوراء بحار شدند وتعداد آنها بین سالهای 1978 تا 20 ازمرزشش میلیون نفرگذشت.دولت چین برای جذب دوباره ی دانش آموختگان غرب به کشور،سرمایه گذاریهای کلانی کرد که هنوزهم ادامه دارد.

          بدین ترتیب،طی یک ونیم قرن اخیر،این اندیشه که علم وتکنولوژی می تواند موجب ترقی ورفاه کشورگردد،بتدریج درچین ریشه دواند وبه جزئی ازفرهنگ این کبدیل شد. این اعتقاد راامروزمی توان در شعارها،دیوارنوشته ها و مطالب منتشره در نشریات چین، حتی دردورافتاده ترین نقاط کشور، بوضوح مشاهده کرد.تجربه ی چین ، حاوی یک درس بزرگ برای جهانیان است : باانزواگرائی نمی توان به جائی رسید.ارتباط سازنده باجهان، شرط لازم برای پیشرفت ورفاه کشورهاست.

fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

 


تکنولوژی هدایت پرواز ازراه دور

"پهباد" درخدمت تروریسم

          یک متفکرغربی گفته است: " تروریستهای امروز،مایلند بخشی ازمردم رانظاره گر وبقیه رامرده ببینند." یکی ازعرصه هائی که اکنون برای تحقق این ایده دردسترس آنهاست،تکنولوژی پهبادی است.درسال1997 ، یک گروه ازنیروهای زبده ی اسرائیل برای انجام یک عملیات سرّی وارد خاک لبنان شدند.اما گروه مزبور،برسرراه خود به شهرک "انصاریه"، باکمین رزمندگان حزب الله روبروشد که ازقبل منتظرآنهابودند. حزب الله توانسته بود به اطلاعات سرّی مربوط به این عملیات دست پیداکند.کمترازیک دهه بعد،(2004) حزب الله نخستین پهباد شناسائی خودرابرفراز منطقه ی مرزی اسرائیل به پروازدرآورد.

          قبل ازاین،یکی ازنخستین کسانی که ازجذابیت تکنولوژی پهبادی برای تروریستها سخن گفته بود، " کریستوفربالکوم" عضومرکزتحقیقات کنگره ی آمریکا بود. او 7 دلیل برای  این جذابیت ذکرکرد: هزینه ی اندک ، سهولت خرید ، دقّت نسبتاً بالا،انعطاف پذیری عملیاتی، نفوذ دردفاع ضد هوائی، دسترسی همگانی، وعدم نیازبه زیرساختهای پیچیده . یک کارشناس دیگرنیز 4 راه برای تهیه ی پهباد توسط گروههای تروریستی ذکرکرد : سرقت ، خرید یک مدل تجاری ، ساخت یک مدل ابتدائی ، وتبدیل یک هواپیمای کوچک به پهباد . ازهمان زمان مشخص بود که استفاده ی تروریستهاازپهباد،تنها جزئی ازیک مسئله ی بزرگتراست وآن استفاده ازعلم رابوتیک، کنترل ازراه دور ، وسیستم های خودکار برروی زمین، هوا ودریاست.

          ازهمان بدو ظهوراین پدیده، نام های متعددی برآن نهاده شد :هواپیمای بی سرنشین، پهباد،پرنده ی بی سرنشین، و. . هواپیمای بی سرنشین بربقیه ی نامها ارجحیت دارد زیرا  پهباد فقط به سیستمهای پرنده اطلاق می شود درحالیکه این سیستم بی سرنشین،روی زمین وزیرآب نیزکاربرددارد.نام پرنده ی بی سرنشین نیزگمراه کننده است زیرادیری نخواهد پائید که این سیستم بطودخودکارعمل خواهد کرد درحالیکه فعلاً تیمی متشکل از انسان وماشین ،کنترل آنراازراه دوربدست دارد.

          اکنون می توان هواپیماهای بی سرنشین را به آسانی وباچند هزاردلارخریداری کرد.این هواپیماها قادرند با چند کیلو گرم محموله،مسافتی چند کیلومتری رابپیمایند.اگرچه هواپیماهای بی سرنشین رامی توان مسلح کرد، اماانواع پیچیده تری ازاین پهبادهاوجوددارند که می توان ازآنها برای عملیات نظامی یا شناسائی استفاده کرد. این نوع پهباد که گرانترازنوع اول است، وبرای انجام عملیات نیازمند زیرساختهای لازم می باشد،فقط توسط دولتها وارتشها بکارگرفته می شود.شواهد موجود حاکی ازآن است که چهارگروه شبه نظامی حزب الله، حماس، داعش وجبهه ی فتح شام، به پهبادهای نظامی وزیرساختهای لازم برای استفاده ازآن دسترسی پیداکرده اند.همچنین گزارشهائی مبنی براستفاده ازپهباد توسط گروه " فارک" کلمبیا و " لشکرطیّبه"ی پاکستان منتشرشده است.اخیراً درحمله ی پلیس پاکستان به به مقرّ گروه "حقّانی" دروزیرستان شمالی، یک فروند پهباد آماده ی پرواز نیزکشف شد.درمیان همه ی این گروههای شبه نظامی،پیچیده ترین پهبادها دراختیار حزب الله قراردارد.حزب الله ازکمکهای بی دریغ ایران دراین زمینه بهره مند گردیده است. اغلب پهبادهائی که تاکنون توسط حزب الله به پروازدرآمده اند، ساخت ایران ویا کپی برداری شده ازروی آنهابوده اند.تاسال 2004 برنامه ی پهبادی حزب الله آنقدرپیشرفت کرد که این گروه توانست نخستین پهباد خودرا برفرازآسمان اسرائیل به پروازدرآورد.درچندین عملیات بعدی،پهبادهای"مهاجر-4"،"ابابیل" ، و"مرصاد-1" پروازهائی رابه مدت نیم ساعت برفرازمناطق حساس اسرائیل انجام داده واز آنها فیلم وعکس تهیه کردند.حزب الله سپس مدعی شد که قادراست به سیستم دفاع ضد هوائی اسرائیل نفوذ کند وعمق خاک این کشوررا هدف قراردهد.درجریان جنگ سال 2006 ،حزب الله  از 3 پهباد علیه نیروهای اسرائیل استفاده کرد که البته همه ی آنها هدف قرارگرفته وسرنگون شدند.این پروازها همچنان ادامه پیداکرد تااینکه حزب الله مدعی شد که پهبادهای خودرابرفرازنیروگاه هسته ای" دیمونا" به پروازدرآورده است.چندی پیش، نیروی هوائی  اسرائیل،تاسیسات پهبادی حماس رادرنوارغزّه بمباران ونابود کرد.قبل ازآن نیز چند پهباد حماس توسط دفاع ضد هوائی "پاتریوت" سرنگون شده بودند.ازآنجائیکه استفاده ازسیستم نسبتاً گران پاتریوت برای مقابله باسیستم بسیارارزان پهباد، مقرون به صرفه نیست،لذا دولت اسرائیل چندی است که باهمکاری آمریکا سرگرم ابداع سیستمی جدید برای مقابله با حملات پهبادی می باشد.برخلاف حزب الله وحماس که که ازپهبادهای پیشرفته ی ساخت ایران استفاده می کنند،داعش ازپهبادهای دست سازدرعملیات نظامی خود استفاده می کرد.این گروه قصدداشت ازپهباد برای انتشار مواد سمّی درشهرهای بزرگ غرب استفاده نماید که البته جامعه ی جهانی مجال اینکاررابه اونداد.پیچیدگی پهبادهای داعش،هیچگاه ازپهبادهای اسباب بازی فراترنرفت.

          عملیات پهبادی اکنون دراغلب کشورهای جهان انجام می شود.امادرراس آنها کلمبیا،مصر،آلمان،ایران، عراق، اسرائیل،ژاپن،لبنان،پاکستان، فلسطین، اسپانیا،سوریه، آمریکا وعربستان قراردارند.دربسیاری ازعملیات پهبادی درجنوب آسیا وخاورمیانه،دست پنهان ایران بوضوح مشاهده می شود.اکنون علاوه برگروههای اسلامگرای افراطی(شیعه وسنی)،گروههای راست گرای افراطی درشرق وغرب نیز به این تکنولوژی روی آورده اند. گروه"تامیل عیلام" چندی پیش یکی ازپایگاههای هوائی سری لانکا را موردحمله ی پهبادی قرارداد.آمریکانیزتاکنون درعملیات مستمرپهبادی خوددرمنطقه ی وزیرستان پاکستان به موفقیتهای شایانی علیه گروههای تروریستی نائل شده که یکی ازآخرین آنها،هدف قراردادن "حمزه" پسربن لادن بود.معهذا،عوامل متعددی موجب محدودیت استفاده ازپهباددرعملیات تروریستی می گردد: اول، محدودیت برد وحمل مواد منفجره. براساس بررسی صورت گرفته،میانگین بردپهبادهائی که دراختیارتروریستها قراردارد 1400 متروزمان پروازآنها دقیقه می باشد. دوم، مدلهای خاص مورد نیازتروریستها که ازنظرپیچیدگی و توانائی،دردسترس آنهاقرارندارد. سوم ، عملیات تدافعی وسیستم های دفاع ضد هوائی ، مانع ازانجام عملیات انواع پهبادها می گردد.

          بیش ازیک دهه است که اسرائیل،برروی نحوه ی مقابله باحملات پهبادی مطالعه وتحقیق می کند که حاصل آن تکنولوژی " سپرپهبادی" است که پهبادهاراشناسائی وعملیات آنهاراناتمام می گذارد.فرانسه وانگلیس نیزسرمایه گذاریهای قابل ملاحظه ای برروی این سیستم انجام داده اند.بخش مهمی ازوظائف این سیستم،توسط ابزارهای سایبری انجام می گیرد.پس ازعملیات تروریستی 11 سپتامبر،ارتش آمریکانظارت بیشترهوائی برقلمرو این کشوررادردستورکارقرارداد.یک بخش این برنامه،تبدیل هواپیماهای کوچک تک سرنشین (مانند سسنا) به پرنده ی بی سرنشین، به منظور افزایش برد پهبادی آن است.

          سهولت دسترسی به پهبادهای تجاری،موجب گسترش بی سابقه ی استفاده ازآن گردیده است.استفاده ازپهباد برای اطفای حریق های جنگلی،عملیات امداد ونجات،ارسال کمکهای اضطراری به آسیب دیدگان سوانح طبیعی،نظارت برمسابقات ورزشی وتردد های مرزی و .  بسیاررایج گردیده است. سیستم های پروازی بدون سرنشین،علاوه براینکه درموارد بسیاری باانجام ماموریتهای خطرناک،ناجی جان انسانهامی گردد،امابه همان اندازه نیزمی تواند برای بشرخطرناک باشد.امروزه بااندکی تخیّل،برنامه ریزی وحداقل بودجه، می توان پهبادی تجاری رابه ابزاری مرگبارتبدیل کرد.معهذا هنوزبیشترگروههای شبه نظامی وغیر دولتی، ازپهباد برای عملیات شناسائی وارتباطی استفاده می کنند.البته برخی ازاین گروههانیز از " پهباد انتحاری " برای حمله به اهداف دشمن استفاده می کنند.ایران چندی پیش اعلام کرد که قصددارد ازاین پهباددرعملیات آینده ی خود استفاده کند وظاهراً این وعده را درحمله به تاسیسات نفتی عربستان عملی کرد.ارتش آمریکا نیز ازپهبادهای کوچک وارزان دستی، برای نظارت میدانی استفاده می کند. قیمت پهباد " راون " و "وسپ " کمترازهزاردلاراست وبه کاربرامکان می دهد دههافروند ازآن رادریک محدوده ی جغرافیائی کوچک به پروازدرآورد. امابه پروازدرآمدن این حجم ازپهباد، می تواند برای هواپیماهای تجاری خطرسازگردد.تاکنون 158 مورو ازحوادث پهبادی به سازمان بین المللی هوانوردی گزارش شده که اغلب آنهادر ارتفاع کمتراز 200 پا بوقوع پیوسته اند.دراغلب موارد،پهباد بیش ازحد به هواپیما نزدیک شده ویاهواپیمابرای جلوگیری ازبرخورد باآن، مجبوربه مانورگردیده است.دریکی ازبارزترین وعجیب ترین این حوادث،چندی پیش ایران ادعا کردکه کنترل پهباد نظامی بسیارپیشرفته ورادارگریز آمریکا بنام " آر. کیو. 170 " رابدست گرفته وآن راسالم به زمین نشانده است.اگراین ادعا صحّت داشته باشد،بایددرآینده منتظرحوادث بیشتری ازاین دست بود.

          پهبادهای ارزان چینی، بسیارمورد توجه گروههای شبه نظامی قرارگرفته اند. مثلاً پهباد "کوانتوم" که فقط چند صد دلار قیمت دارد،قادربه حمل بمب است.این پهباد5/23 سانتی متری،دریچه ای زیربدن خوددارد که بازمی شود ومی تواند یک محموله ی 103 گرمی را رهاکند.لذاازاین پهباد می توان به عنوان بمب افکن جهت حمله ی شیمیائی ومی به مراکزتجمع انسانی استفاده کرد.براین اساس،سازمان هوانوردی آمریکا،ازسال 2014، پرواز پهبادهارابرفراز استادیومهای ورزشی وبرخی مراکزتجمع انسانی ممنوع اعلام کرده است.براساس مطالعات انجام گرفته،اگرپهبادی فقط 900 گرم میکروب سیاه زخم راازارتفاع 100 متری برفرازیک شهر رهاکند،حدود 5/1 میلیون نفررا مبتلاکرده وجان بیش ازیکصد هزارنفررامی گیرد.رها کردن فقط 2 گرم پلوتونیوم و50 گرم سزیوم برفرازاین شهرنیز 8 کیلومترمربع راآلوده کرده وهزاران نفررادرمعرض تشعشعات مرگبارقرارمی دهد.

          باپیشرفت علمی وفنی در10 سال آینده،وضع پیچیده ترمی شود. جالب اینکه بسیاری ازاین پیشرفتها،نخست در بخش تجاری بدست می آیند وسپس به عرصه ی نظامی راه پیدامی کنند.درآینده، پهبادها محموله های سنگین تری حمل می کنند،مسافت طولانی تری رامی پیمایند ودرشرائط نامساعد آب وهوائی نیز به پروازادامه می دهند.پهبادهای آینده، ازابزارهای ارتباطی مطمئن تری سود می برند که به آسانی قابل رهگیری وهک نیستند.استفاده ازسنسورهای پیشرفته تر ،دوربین های دید درشب، وابزارهای پیشرفته ی نقشه برداری،ازدیگرتجهیزاتی است که درپهبادهای آینده بکارگرفته می شوند و برقابلیت گروههای شبه نظامی وغیردولتی می افزایند.هوش مصنوعی،سیستم های خودکار و علم روبوتیک، به مهمترین عرصه برای ترکتازی پهبادها تبدیل خواهند شد. کوچک سازی (مینیاتوریزه کردن) ،مواد انفجاری نانو ،پردازش فراگیر واسکادران سازی، ازجمله مباحثی است که مورد توجه این علوم قراردارد.هریک ازاین تکنولوژیها،چالش های ضد خودرانیزبه همراه خواهد آورد. درآینده،پهبادها قادرند مراکزتجمع انسانی راخود شناسائی کرده ومحموله ی خویش رابرفراز آنهارهاکنند.

          چنین حمله ای ممکن است هیچگاه اتفاق نیفتد اما تکنولوژیهای جدید امکان تحقق آنرافراهم خواهد آورد.تاریخ جنگ افزارنشان می دهد که استفاده ی بهینه ازتکنولوژیهای جدید،ااماًتوسط ابداعگران صورت نمی گیرد بلکه بدست کسانی انجام می شود که بهترین راه استفاده ازآنهارامی یابند.تروریسم نیزتوانسته است تکنولوژی پهبادی را درخدمت اهداف نامقدس خود قراردهد.

fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

 


حزب کمونیست و ناآرامی های عراق

          اعتراضات گستردهای که ازاول اکتبر سال جاری سراسر عراق رافراگرفته،هشداری به دولت ونیروهای ی مسلط براین کشورمی باشد که مسئول شرائط اسف بار کنونی هستند.وضعیت وخیم کنونی،زندگی مردم،بویژه فقرا، زحمتکشان وجوانان عراقی رامختل کرده وصبرآنهارالبریزنموده است.

          نیروهای ی عراق،درقبال این ناآرامیها مواضع متفاوتی اتخاذ کرده اند.نیروهای طرفدارایران،آنرا کودتا وتوطئه ی عوامل خارجی برای ایجاد شکاف میان ایران وعراق ذکرمی کنند.آیت الله سیستانی ونیروهای هواداراو، بااین جنبش اعلام همبستگی کرده وخواستارتوجه دولتمردان به مطالبات آن گردیدند.اهل سنت عراق نیز ت صبروانتظار پیشه کرده اند اما رئیس پارلمان گفته است که درصورت بی توجهی به این مطالبات، اونیزبه صف معترضین خواهد پیوست .

          دراین میان، دفاترحزب کمونیست عراق دربصره وچند شهردیگرجنوب،موردحمله قرارگرفت. کمیته ی مرکزی ودفتری حزب کمونیست عراق،باانتشاربیانیه هائی،ضمن تحلیل رویدادهای اخیرعراق،حمله به دفاتراین حزب رامحکوم کرده وآن رانقض فاحش آزادیهای مصرحه درقانون اساسی عراق اعلام نموده وبرضورت انجام اصلاحات بنیادین درعرصه های ی،اقتصادی واجتماعی تاکید ورزیده اند. " باید تدابیرعاجل وجدی برای نیل به مطالبات برحق مردم اتخاذ شود." به نظر حزب کمونیست عراق،ریشه ی ناآرامیهای اخیرکشوررابایددرسیستم سهمیه بندی قدرت ی جستجو کرد."این سیستم نه تنها بحران ی درکشورراحل نکرده، بلکه فقط برآن سرپوشی نهاده که اکنون آتش آن شدیدتر ازقبل، شعله ورگردیده است.اکنون زمان آن فرارسیده است که دولتی قدرتمند باشرکت چهره های وطن پرست ومورد قبول مردم،تشکیل شود ودرنخستین گام،به سیستم سهمیه بندی قدرت پایان دهد."

          شکاف میان توده های مردم وسیستم حاکم عمیق ترشده وفساددولتمردان چهره نموده است.سیستم سهمیه بندی قدرت،نمی تواند به بحرانهای پی درپی کشور پایان داده ،حقوق قانونی مردم راآنطورکه درقانون اساسی پیش بینی شده تحقق بخشیده وبه مطالبات مردم پاسخ دهد.به این مطالبات اکنون باخشونت پاسخ داده می شود.حزب کمونیست عراق،ضمن ابرازتاسف ونگرانی ازتحولات جاری کشور،مواضع خودرادراین باره ،به صراحت اعلام کرد.

          اول، حزب کمونیست خواستارتشکیل کمیته ی تحقیق بیطرف گردیده است. دراین کمیته باید سازمانهای جامعه ی مدنی ونمایندگان معترضین عضویت داشته وکسانی راکه دستوراعمال خشونت صادرکرده اند،تسلیم عدالت نماید.باید بلافاصله به خشونت پایان داد وبه امورزخمی ها وآسیب دیدگان رسیدگی کرد.کشته شدگان حوادث اخیر،باید شهید شناخته شوند.

          دوم ، تظاهرات مسالمت آمیز،حق قانونی مردم است ونباید به هیچوجه نادیده گرفته شود.وظیفه ی نهادهای دولتی،ازجمله ارتش ونیروهای امنیتی،حمایت ازتظاهرات ومعترضین است.حزب کمونیست،هرگونه سرکوب وخشونت علیه معترضین راکه بااستفاده ازمهمات جنگی،پلاستیکی،آب گرم، گازاشک آور وهای کوپتر صورت می گیرد،محکوم می کند وخواستا رآزادی فوری بازداشت شدگان می باشد.

          سوم ، مردم نیزباید توجه داشته باشند که مسالمت آمیز بودن اعتراضات وحفظ  دارائی های شخصی وعمومی،ازنقاط قوت اعتراضات اخیرمی باشد ولذا باید همچنان بادقت حفظ ودنبال شود.

          چهارم ، پارلمان باید دریک جلسه ی فوق العاده، نخست وزیر،رئیس ستاد ارتش ، وروسای سرویسهای امنیتی رااحضارکرده وآنهارامورد استیضاح قراردهد.

          پنجم ، تمامی گروههای غیرمسئول باید خلع سلاح شوند وسلاح فقط دراختیاردولت قرارگیرد.

          ششم ، باید مبارزه ی جدّی بافساد،درهمه ی سطوح، آغازشود ودرگام نخست، دانه درشت ها به پای میزمحاکمه کشیده شوند.

          هفتم ، باید طرح بزرگ خانه سازی برای فقرا وبی خانمانها به اجرادرآید وسرپناه مناسب دراختیارآنها قرارگیرد.

          هشتم ، "شورای خدمات عمومی" تشکیل شود تابرتمامی انتصابات دولتی نظارت نموده ودسترسی عادلانه به اشتغال را برای همگان تضمین نماید.

          نهم ، مقرّری ماهیانه برای فقراوبیکاران درنظرگرفته شود.

          دهم ، امتیازات غیرقانونی ورانت حذف شود.

          یازدهم ، کاهش حداقل پنجاه درصدی حقوق رئیس جمهور،نخست وزیر،رئیس پارلمان،وزراء ونمایندگان مجلس وحذف تمامی امتیارات غیرقانونی دیگر.

          دوازدهم ، اتخاذ برنامه ای عاجل برای احیای تولید،به منظور ایجاد فرصتهای شغلی.

          برای نیل به این اهداف،باید برآهنگ وشدّت جنبش اعتراضی افزود ودرعین حال، برمسالمت آمیزبودن آن تاکید ورزید.حزب کمونیست عراق اعلامکرده است که دوشادوش مردم این کشور وبرای مطالبات حق طلبانه ی آنها،درتظاهرات شرکت می کند ومواضع خودرا براین خواسته ها منطبق می سازد.باید عرصه برای انجام اصلاحات بنیادین گشوده شده وبه سیستم سهمیه بندی قدرت پایان داده شود. باید مبارزه ی جانانه بافساد درتمامی سطوح آغازشود ودولتی براساس حقوق شهروندی، دموکراسی وعدالت اجتماعی تشکیل گردد.

fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

َ


ایران : بحران محیط زیست ، فراترازبحران هسته ای

          بابالا گرفتن تنش درخلیج فارس واحتمال تبدیل آن به یک بحران بین المللی، مردم ایران وجهان ازیک پدیده ی دیگرکه می تواند پیامدهای طولانی مدت ومخرّبی برای ایران ومنطقه داشته باشد، غافل مانده اند : بحران محیط زیست . درحال حاضر،خطری که ازجانب بحران قریب الوقوع زیست محیطی درایران احساس می شود،بیشترازخطرفرضی دشمنان خارجی ومنازعات ی داخلی است.گفته می شود 30 سال دیگرایران به کشور ارواح تبدیل می شود،ذخائرآب 12 استان به پایان می رسد وامنیت غذائی مردم درخطرقرارمی گیرد.سرعت گرفتن روند گرم شدن زمین،به چالشهای زیست محیطی ایران ابعاد گسترده تری بخشیده است.بیابان زائی،کمبودآب،آلودگی هوا، وبطورکلی انحطاط محیط زیست ، طی سالیان اخیردرایران، شدت گرفته وزمینه رابرای بروزیک بحران زیست محیطی تمام عیار دراین کشورآماده کرده است.انتظارمی رود درسالیان آینده،ایران خشک تروگرم ترشود که این به معنی کمبود بیشترآب،کاهش رطوبت خاک وافزایش تقاضابرای آب می باشد.طبق شاخص عملکرد زیست محیطی که ازسوی دانشگاههای " ییل" و"کلمبیا" تهیه شده و 22 فاکتورمحیطی چون منابع آب،آلودگی هوا،تنوع زیستی وتغییرات آب وهوائی رامورد بررسی قرارمی دهد،ایران ازمیان 132 کشور مورد مطالعه، درجایگاه 114 قرارگرفته است .

          گرم شدن زمین، برتناوب خشکسالی – سیل افزوده است." انستیتوی منابع جهانی" ، ایران را ازنظرعدم دسترسی به منابع آبی، درردیف چهارم جهان قرارداده است. درعین حال، مصرف بی رویه ی آب ازیکسو، وکاهش منابع آبی کشور ازسوی دیگر،به بیابانی شدن زمین ها وکاهش سطح آبهای زیرزمینی منجرشده که ناپایداری زمین،طوفان ریزگردها،نابودی تنوع زیستی وانقراض حیات وحش، ازتبعات آن می باشد.وقوع حوادث شدید طبیعی مانند خشکسالی وسیل، تحت مدیریت فعلی کشوروبازیرساختهای موجود، آسیب جدی به مناطق شهری،کشاورزی ومحیط زیست ایران وارد می آورد.درحال حاضر،نهادهای متعدد دولتی،متولی محیط زیست کشورمی باشند.وزارت جهاد کشاورزی،سازمان محیط زیست ، وسازمان هواشناسی،دستگاههای عریض وطویلی هستند که معمولاً بامسائل زیست محیطی ایران بیگانه اند.سیل ویرانگراخیردرایران که موجب شددولت دست نیازبه سوی سازمان ملل متحددرازکند،نشانگرعدم آمادگی وبی کفایتی متولیان محیط زیست ایران بود.مدیران، وبه تبع آنها مردم، آماده ی رویاروئی بااین سیل نبودند.فقدان حافظه ی نهادین،بردامنه ی تخریب سوانح طبیعی درایران می افزاید.آنها باید به خاطرمی سپردند که پس ازهردوره ی خشکسالی، دوره ی سیلابهای ویرانگرفرامی رسد.بنابراین ، سوء مدیریت،سهم به سزائی در مشکلات زیست محیطی کنونی ایران دارد.شهرهای ایران،یک سوم منابع آبی خودراازطریق نشتی لوله های انتقال آب ، ازدست می دهند.سیستم آبیاری کشورنیز ناکارآمد است وازبازدهی بسیارپائینی برخوردارمی باشد.بیش ازنیمی ازحجم آب منابع تجدید شونده ی ایران که دربخش کشاورزی مصرف می شود،به هدرمی رود.البته تحریمهای همه جانبه ی بین المللی نیزازتوان رویاروئی کشوربا تغییرات اقلیمی کاسته است.تحریمها، مانع ازانتقال منابع مالی بین المللی، دانش فنی، وتجهیزات ضروری برای حفاظت ازمحیط زیست ایران می گردد واصلاح ساختار اقتصاد کشورراازیک اقتصاد تک محصولی، غیرممکن می سازد.درشرائط فعلی،ایران نمی تواند به اقتصاد خود تنوع ببخشد وبه ناچار درهمان مسیر" اقتصاد مقاومتی" درجامی زند. دراین شرائط،سرمایه گذاری برروی محیط زیست، هرروزدشوارترمی گردد.دسترسی به ابزارهای مدرن برای اندازه گیری ومدیریت دقیق فرآیندهای زیست محیطی،باوجود تحریمها، غیرممکن می گردد.این درحالی است که ایران ازنظرتوان فنی وتخصص انسانی،دروضعیت مناسبی قراردارد.ایران برای آنکه بتواند خودراآماده ی تغییرات اقلیمی نماید، لازم است در تهای اقتصادی خود تجدیدنظرنموده وجایگاه والائی رابرای حفاظت ازمحیط زیست  دراین تها درنظربگیرد.ایران برای عبورازچالشهای زیست محیطی موجود،به تنظیم مجدد تها ومنابع نیازدارد.به گفته ی کارشناسان،هزینه ی فنّاوری های جدید، بکارگیری شیوه های صرفه جوئی ودیگراقداماتی که می تواند تامین آب مورد نیازایران رادرسال 2050 امکانپذیرسازد، حداکثر 3 میلیارددلاردرسال است.بحران قریب الوقوع زیست محیطی درایران،به انقلاب سبزفراگیر درتگذاریهای ملی نیازدارد : امری که درشرائط رکود فعلی، ممکن به نظرنمی رسد.

          باتضعیف اقتصاد ایران،سرمایه گذاری برروی انرژی های تجدید پذیر،مدرنیزه کردن کشاورزی وایجاد اشتغال دربخش خدمات وتوریسم،هرروزدشوارترمی گردد.درحالیکه این بخش ها باید بتوانند کشاورزانی راکه دراثرتغییرات اقلیمی آواره می شوند،به خود جذب کنند.ازسوی دیگر،امنیت غذائی ایران نیز درخطراست. بخش کشاورزی بامصرف 92 درصد آب کشور، فقط 66 درصد نیازهای غذائی جمعیت 83 میلیونی راتولید می کند.تشدید تنش های آب وهوائی،خطرکاهش بیشترتوان تولید کشاورزی رابدنبال دارد.برای مثال،خاک برخی مناطق کشور مانند دشت مرکزی کاشان، به سبب برداشت بیش ازحدّ ازآبهای زیرزمینی،به شوره زار تبدیل شده وامکان کشاورزی دراین منطقه کاملاًازبین رفته است.

          بخش بزرگی ازمعضلات زیست محیطی امروز ایران،زائیده ی دست مدیران بی کفایت وتوجه به اولویتهای کاذب دیگراست.کمبود آب، نابودی دریاچه ها وتالاب ها،آلودگی هوا،طوفان ریزگردها،بیابان زائی، نابودی تنوع زیستی وبه تحلیل رفتن جنگلها،همه ساخته ی دست انسان وبی تدبیری اوست.اگراین روند ادامه پیداکند،دیری نخواهد پائید که سرزمین ایران غیرمسی خواهد شد. درکوران رویاروئی عبث باجهان، رهبران ایران نباید بربحران دیگری که آرام آرام ازراه می رسد، چشم فروبندند.بی توجهی آنهابه محیط زیست،موجب استقراردائمی این بحران درکشور خواهد گردید.

fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

َ


درباره ی سانسوراینترنت درایران

          ایران یکی ازقدرتمند ترین وپیچیده ترین سیستم های سانسوراینترنتی جهان راداراست.اما مکانیسم هائی که این کشورازطریق آنها سانسوراینترنتی رااعمال می کند هنوزچندان شناخته شده نیست.گزاشگران بدون مرز،ایران رایکی از 12 دشمن سرسخت اینترنت درجهان معرفی کرده و " فریدام هاوس" نیزاین کشورراغیرآزادترین کشورجهان درعرصه ی اینترنت اعلام کرده است.ازسال2012 "شورایعالی فضای مجازی بدستوررهبرایران تشکیل شد ووظیفه ی مدیریت تهای سایبری رابرعهده گرفت.این شورا،پس ازتشکیل،مسئولیت کنترل ونظارت برفعالیت سه نهاد متولی سانسوراینترنت در ایران رابرعهده گرفت: کمیته ی تشخیص مصادیق مجرمانه،پلیس سایبری( فتا )، و فرماندهی دفاع سایبری سپاه پاسداران(ارتش سایبری). تحت سرپرستی شورایعالی فضای مجازی،سانسوراینترنت درایران،ابعاد گسترده ای به خود گرفت وازسانسورسایتهای اینترنتی بسی فراتررفت تاجائیکه امروز برخی محافظه کاران ایران ، از "اینترنت حلال" سخن می گویند که به معنی محتوای اینترنتی منطبق برروایت تنگ نظرانه ی آنهاازاسلام می باشد. هنوز کارچندانی درزمینه ی شناخت تکنولوژی وتوپولوژی شبکه ی سانسوراینترنتی درایران انجام نشده است.اما بررسیهای محدودی که تاکنون دراین باره صورت گرفته نشان می دهد که ایران حداقل ازچهارتکنیک برای سانسورشبکه ی اینترنتی خود سود می برد: سانسورازطریق ذخیره ی اطلاعات،فیلترینگ کلمات کلیدی،ربودن نام دامنه،ومسیریابی و پردازش پروتکل. همچنین نقشه ی سیستم،بطورعمده متکی به تجهیزات متمرکزی می باشد که نسل آینده ی ها راهدف گرفته است.

          درابتداء، ازمراکزارائه دهنده ی خدمات اینترنتی خواسته می شد که برخی سایتهای "غیراخلاقی" رافیلترکنند.این سیستم بتدریج جای خودرابه سیستم متمرکزی داد که توسط شرکت مخابرات ایران اداره می شد.درمراحل بعد،دولت ازتکنیکهای پیچیده تری برای سانسوراینترنت استفاده کرد.کاهش سرعت وپهنای باند،هدایت مجدد دامنه،فیلترینگ کلمات کلیدی، وحمله ی مرد میانی که پهنای باند رابرای مصارف خانگی آنقدردرنظرمی گیرد که برای مولتی مد یا کافی نمی باشد.هدایت مجدد دامنه،آدرس های دروغین راجایگزین آدرس پروتکل مورد نظرکاربرمی سازد.فیلترینگ کلمات کلیدی،دسترسی به برخی سایتهارابراساس بعضی کلمات ی،اقتصادی،جنسی و. ممنوع می کند.ازمسیریابی وپردازش ارتباط، بویژه درمقاطعی استفاده می شود که جامعه دچارناآرامی وآشوبهای ی واقتصادی است. بااین روش می توان سرعت اینترنت راتاحد قابل ملاحظه ای کاهش داد.درروش حمله ی مرد میانی،هکر درمنطقه ای میان مبداء ومقصد قرارمی گیرد وخودراوابستهبه یکی ازمراکزمعتبر صدورگواهی ، مثلاً مرکزآلمان، جازده وصد ها گواهی تقلبی برای سایتها صادرمی کند.ایران همچنین ازطریق "بازرسی ژرف بسته ها"،برترافیک اینترنتی تاثیرمی گذارد.

          درعین حال،کاربران اینترنت درایران نیز به ابزارهائی برای مقابله باسانسورمجهزند.ابزارهائی چون صخره ی بلند(تور)، سیمرغ سبز، فری گیت ، ، تونل های اس اس اچ وغیره .این بازی موش وگربه،میان سانسورچیان رژیم وکاربران ایرانی همچنان ادامه دارد.

fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

 


اعظم طالقانی ، " رجل ی ایران" درگذشت

           اعظم طالقانی، ناراضی ی وفعال حقوق بشرایران، که بارهاخود رانامزد ریاست جمهوری کرده بود، درسن 76 سالگی به علت عارضه ی مغزی دربیمارستان پارس تهران درگذشت.او درسالهای 1376،1380،1384،1392 نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد اماهربار، بااستناد شورای نگهبان به عبارت " رجال ی" درقانون اساسی،ازلیست کاندیداها خط خورده بود.اعظم طالقانی معتقد بود که این عبارت،فقط باهدف "تمدار" بودن رئیس جمهور،درقانون اساسی گنجانده شده وبرجنسیّت اودلالت ندارد. طالقانی ، هنگامی که برای آخرین بارجهت ثبت نام درانتخابات ریاست جمهوری به وزارت کشورمراجعه کرد 74 سال داشت واعلام کرد که تا آخرعمر همچنان نامزد ریاست جمهوری باقی خواهد ماند.فقط جنسیّت،علت بی مهری مقامات حکومتی ایران باطالقانی نبود.درک مترقّی اوازاسلام انقلابی وهمکاری نزدیکش بااصلاح طلبانی که تلاش می کردند تادرمحدوده ی بسیارتنگی که نظام برای آنها معین کرده بود،به فعالیت ی بپردازند،خشم تندروهای حاکم رابرمی انگیخت." معصومه ابتکار" معاون رئیس جمهور ،درباره ی اعظم طالقانی گفته است : " او زن مبارزی بود که هیچگاه به مردم پشت نکرد" .

          اعظم طالقانی درسال 1322 ازپدری بنام آیت الله طالقانی وهمسردومش توران طالقانی زاده شد.پدرش، برخلاف اغلب ون زمان،ازمحمد مصدق حمایت کرد وپس ازکودتای آمریکائی 28 مرداد نیزبه مخالفت باشاه ادامه داد وبارهابه زندان افتاد.اعظم در16 سالگی با " مرتضی اقتصاد" ازدواج کرد.بالاترین مقامی که همسرش پس ازانقلاب کسب کرد،ازفرمانداری یک شهرفراترنرفت.آیت الله طالقانی برتحصیل فرزندانش بسیار تاکید می کرد.لذا، وقتی اعظم باداشتن دو فرزند، دبیرستان رابه پایان رسانید،دردانشسرای تهران به تحصیل ادامه داد.درسال 1340،آیت الله طالقانی به همراه گروهی ازیاران دکترمصدق، "نهضت آزادی ایران" راپایه گذاری کردند.اعظم دراین زمان،بسیارتحت تاثیراندیشمند اسلام گرای جوانی  بنام " دکترعلی شریعتی" قرارداشت.شریعتی که درواقع نماینده ی اسلام گرائی چپ درایران بود،بااستقبال جوانان ونفی ون روبرو شده بود.اما آیت الله طالقانی، خود یک جلد ازکتاب "اسلام شناسی" شریعتی رابرای مطالعه به اعظم داد.علاوه برآثاردکترشریعتی،کتاب های " نان وشراب" نوشته ی " ایگناسیوسیلونه" و "کنت مونت کریستو" نوشته ی "الکساند ردوما" تاثیری فراوان براعظم گذاشت.

          اعظم، به همراه خواهران دوقلویش " طیّبه" و "طاهره"، درسال 1350 "بنیاد علائی" راپایه گذاری کرد که درواقع یک دبیرستان دخترانه بود اما به زودی به مرکزی برای فعالیت مخالفان رژیم تبدیل شد و گروهی ازمخالفین شاه،دراین مدرسه به تدریس مشغول شدند.اعظم درسال 1353  هنگامی که هنوزمشغول تحصیل بود،توسط ساواک دستگیروبه خاطرفعالیت ضد رژیم اش دربنیاد علائی ،به حبس ابد محکوم شد.دو برادراونیزبه همین سرنوشت دچارشدند.آنهاتاآستانه ی انقلاب درزندان اوین باقی ماندند تااینکه به همراه صدهازندانی ی دیگر درسال 1356 آزاد شدند.اعظم درسهای بسیاری اززندان آموخت : "درزندان فهمیدم که ن ایران، فاقد سازماندهی هستند وباید برای آنهافکری کرد".اوپس ازرهائی اززندان،طرح انستیتوی ن ایران راکه سالهادرذهن می پروراند،دنبال کردتااینکه درسال 1370" جامعه ی ن انقلاب اسلامی" راتاسیس نمود.اما به زودی، ت انحصارطلبانه ای که برانقلاب حاکم گشت،بساط نهضت آزادی ایران ودیگرگروههای مستقل رابرچید.معهذا، اعظم طالقانی به همراه 3 زن دیگر،باحمایت احزاب مستقل ازجمله حزب توده ایران،به نمایندگی نخستین دوره ی مجلس برگزیده شد.ازهمان روزهای اول پس ازپیروزی انقلاب،اعظم طالقانی نشریه ی " هاجر "راکه بنام همسر حضرت ابراهیم نامگذاری شده بود، منتشرکرد.از هاجر به عنوان سمبل مردم تحت ستم جهان درکتاب اسلام شناسی یادمی شود. این نشریه تاسال 1380 که توقیف شد،بیانگرنظرات مترقّی اسلامی بود.پس ازتوقیف هاجر،اعظم تمرکزخود رابرانستیتوی ن ایران قرارداد که ازسوی سازمان ملل متحد به عنوان یک سازمان غیردولتی حامی ن بی سرپرست ومعلول، به رسمیت شناخته شده بود. همسراعظم درسال 1396 درگذشت واورابا چهارفرزند،9 نوه، دوبرادر ودوخواهرناتنی تنها گذاشت.

          به زودی، نسل جدید ن اصلاح طلب وسکولاری که دردهه ی 1370 قدم به میدان گذاشته بود، زبان مشترک بااعظم طالقانی یافت.اوباآنکه خود حجاب رادرشکل افراطی آن (چادر) رعایت می کرد،مخالف حجاب اجباری برای ن بود.معهذا،اندیشه های فمینیستی اعظم،محدودیت بسیارنیزداشت.او که درسال 1371 به عنوان عضو هیئت نمایندگی ایران،در کنفرانس حقوق بشرسازمان ملل متحد در وین شرکت کرده بود،ضمن حمایت قاطع ازجمهوری اسلامی ایران گفت : " من فمینیست نیستم وازحقوق توده های تحت ستم،چه مرد وچه زن، دفاع می کنم.البته اکنون،ن بیش ازمردان،تحت ستم قراردارند."درسال 1388 ،پس از برگزاری انتخابات جنجالی ریاست جمهوری،اعظم طالقانی درنامه ای به رهبرایران،به سرکوب معترضین به انتخابات وبازداشت رهبران اعتراض کرد.اوقبلاًنیزبه حصر خانگی آیت الله منتظری اعتراض کرده وهمچنین دراعتراض به مرگ مشکوک " زهراکاظمی" خبرنگاردوتابعیتی ایرانی – کانادائی درزندان،به اعتصاب نشسته درمقابل زندان اوین دست زده بود.

          اعظم یک ماه قبل ازمرگ،دریک سخنرانی گفته بود : " ازهمان فردای انقلاب، ازما خواسته شد که ازصاحبان قدرت انتقاد نکنیم.اگربه مااجازه ی انتقاد داده می شد،حالا شاهد این قدر ی، اختلاس وسرکوب نبودیم."

fmohammadhashemi@yahoo.com

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

 

 


چین ومدرنیزاسیون نیروهای مسلح ایران پس از" برجام"
پس ازمحدودیتهائی که شورای امنیت سازمان ملل متحد برای فروش تسلیحات به ایران وضع نمود،دولت چین نقش خودرا درمدرنیزه کردن ارتش ایران پس ازجنگ 8 ساله باعراق، مورد بازنگری قرارداد.اما همچنان به صدور مخفیانه ی اقلام دفاعی به ایران وسرمایه گذاری دربخش نفت وگاز این کشورادامه داد.دردهه ی 1980، چین به تامین کننده ی اصلی نیازهای دفاعی ایران تبدیل شد.تانک، جنگنده،نفربرزرهی،موشک زمین به هوا،موشک ضد شناور، ازجمله اقلامی بود که به ارزش یک میلیارددلاربه ایران صادرشد.ازبرخی ازاین تجهیزات، علیه نفتکش ها وزیرساختهای کویت استفاده شد.طی این سالها،چین همیشه سعی کرد که ازاین کارت برنده درچانه زنی های خود باآمریکابرسرتایوان ومسائل مربوط به تجارت دو جانبه استفاده کند. دراین دوره،چین که می خواست ازخطرانزوای ناشی ازسرکوب میدان "تین آن مین" وتحریمهای احتمالی آمریکا، خلاصی پیداکند،همکاری باایران رادرزمینه ی هسته ای وموشکی کاهش داد وپس ازافشای برنامه ی هسته ای پنهانی ایران، خریدنفت ازایران وفروش تسلیحات به این کشورراکاهش داد وحتی مناسبات دیپلماتیک خودرانیزباایران تقلیل داد. کاربه جائی رسید که چین حتی به قطعنامه ی شورای امنیت درمورد اعمال تحریمهای گسترده علیه ایران ، رضایت داد.
پس ازامضای برجام نیزمقررشد که هرگونه معامله ی تسلیحاتی باایران تاپنج سال، فقط باید باموافقت کمیته ی نظارت صورت گیرد.اگرچه طی این سالها،فروش مخفیانه ی سلاح چینی به ایران( بویژه توسط " لی فانگ وی") همچنان ادامه داشت، اما اکنون بابه پایان رسیدن قریب الوقوع مهلت پنج ساله، 7 شرکت تسلیحاتی چین، که درزمره ی 20 شرکت بزرگ سازنده ی سلاح درجهان قراردارند،فرصتی گرانبها برای حضوردربازارایران پیدامی کنند.ازاکتبرسال2020 ، چین برای حضوردراین بازار، بامحدودیتی روبرونخواهد بود.اگرچه ایران قادراست برخی اقلام دفاعی خود( پهباد، سلاح سبک و.) را راساً تولید نماید، امادرزمینه ی سلاحهای متعارف پیشرفته، متکی به شرکتهای خارجی، بویژه روسی وچینی است که دراین میان، شرکتهای چینی ازبرخی مزیتهای نسبی، بویژه ارزانی قیمت، برخوردار می باشند.
مدرنیزاسیون نیروی هوائی ایران، اکنون دردستورکارقراردارد ویکی از گزینه های آن،جنگنده ی چینی " جی 10 –سی" می باشد.همچنین ایران مایل است قایقهای تندرو" تایپ 22 "، موشکهای کروز ضد شناور" وای. جی 22"، زیردریائی کلاس " یوان"، سیستم دفاع موشکی" اف.ال300- ان.اچ.کیو" راازچین تهیه نماید وبه خدمات فنی، پشتیبانی ونگهداری آنهانیزدست پیداکند.همچنین ایران درصدد است ظرفیت " ضد دسترسی ومنع منطقه ای" anti – access/area denial)) خویش را تقویت نماید که دراین عرصه نیزچین می تواند حضورفعال داشته باشد.
آمریکاازآن نگران است که کمک به مدرنیزاسیون نیروهای مسلح ایران، برجسارت این کشورافزوده وبه منازعات منطقه ای دامن بزند. البته ازآنجائیکه گسترش ناامنی درمنطقه به نفع چین نیست وثبات بازارهای انرژی،سرمایه گذاری برروی پروژه های زیربنائی وحفظ جان شهروندان این کشوردرمنطقه، برای چین ازاولویت برخورداراست لذا، این کشورمایل نیست، رابطه باکشورهای منطقه رافدای رابطه باایران بنماید. اگرکشورهای منطقه، بویژه کشورهای حوضه ی خلیج فارس، موضع واحدی رادرقبال فروش تسلیحات به جمهوری اسلامی اتخاذ نمایند، چین احتمالاً درهمکاری تسلیحاتی آینده ی خود باایران، تجدید نظرخواهد کرد.
Fmohammad hashemi@ yahoo.com
www.fmohammadhashemi.blogfa.com

FMOHAMMADHASHEMI.BLOGFA.COM


خاورمیانه در تلاطم
9 سال پس ازبهارعربی،17 سال بعد ازاشغال عراق، و19 سال بعدازعملیات تروریستی 11سپتامبروآغازجنگ جهانی باترور، خاورمیانه همچنان ناآرام است وهنوز روی آرامش به خود ندیده است.خاورمیانه وشمال آفریقا،اکنون با پنج خیزش مردمی،چهارجنگ داخلی و سه انتخابات حساس روبروست.
ازپنج خیزشی که درحال حاضردرسودان، الجزایر،لبنان،عراق وایران جریان دارد،فقط سودان به راه حلّی نیم بند برای گذاربه دموکراسی نائل شده است.مشابهت های فراوانی میان این جنبش ها مشاهده می شود : نسل جوان علیه فساد، دیکتاتوری، بی کفایتی نخبگان ی، عقب ماندگی اقتصادی،بیکاری، وافول سطح خدمات عمومی ، بپاخاسته است.مطالبات مطرح شده دراین جنبش ها، بامطالبات مطروحه درموج قبلی جنبش درتونس، لیبی،مصر،سوریه،یمن وبحرین شباهت فراوان دارد.
درالجزائر،رژیم حاکم تلاش می کند ازطریق انتخابات فرمایشی، دوباره خودرابه کرسی بنشاند.حکام ایران، جنبش اعتراضی مردم راباخشونت وقدرت سرکوب کرده وجائی برای مصالحه باقی نگذاشته اند.جنبش های اعتراضی درعراق ولبنان نیزشباهتهای فراوانی بایکدیگردارند.درهردوکشور،معترضین خواستاراستعفای دولت،انحلال پارلمان، اصلاح قانون اساسی وپایان گرفتن مداخلات خارجی هستند.نسل جوان این دوکشور، دیگرهویت فرقه ای رابرنمی تابد وهویت ملی رابجای آن نشانده است.دراین کشورها،نسل انقلابی باچالش تبدیل مطالبات مردمی به یک جنبش ی پایدار روبروست وباید بتواند این جنبش رانهادینه کرده وشکل ی وحقوقی به آن بدهد.
هیچیک ازچهارجنگ داخلی درمنطقه،چشم اندازروشنی برای پایان ندارد.البته دریمن گامهائی دراین جهت برداشته شده است وامید می رود که یمن بتواند دست کم بسوی یک آتش بس بلند مدت گام بردارد تابتوان به بحران انسانی این کشوررسیدگی کرد وهمزمان برای نیل به یک صلح پایدارتلاش نمود. جنگ درلیبی روبه گسترش است. حضورنیروهای روسیه وترکیه دراین کشور به طرفداری ازطرفین منازعه،به بحران لیبی ابعاد گسترده ای بخشیده است.ترکیه وروسیه تلاش دارند ازطریق دخالت درلیبی، جای پائی برای خوددرآفریقا تدارک ببینند. روسیه همچنین ازطریق تلاش برای تدوین قانون اساسی آینده ی سوریه،به حضورخویش دراین کشور جنبه ی دائمی می بخشد.ضمن اینکه ایران وترکیه نیزهریک باانگیزه ای خاص، دراین کشور مداخله می کنند.دراین میان،جنگ درایالت شمالغربی " ادلب" که همچنان ادامه دارد، احتمال بروز یک فاجعه ی انسانی دراین منطقه راافزایش داده است. درافغانستان،به موازات مذاکره ی صلح میان آمریکاوطالبان، جنگ وکشتار همچنان ادامه دارد.مداخلات خارجیدراین کشور(آمریکا، پاکستان، ایران،عربستان ،قطرو.)بزرگترین مانع برسرراه صلح می باشد.حتی اگر موافقتنامه ی صلح امضاء شود امیدی به برقراری صلح دائمی دراین کشورنیست وازاین قرارداد، فقط برای خروج محترمانه ی آمریکاازافغانستان استفاده خواهد شد.
انتخابات درترکیه، تونس واسرائیل، مواضع دولتهای حاکم راتضعیف کرده ورجب طیب اردوغان و بنیامین نتانیاهو، احتمالاً بااکثریتی شکننده همچنان برسرکارباقی خواهند ماند.تونس نیزکه دوران گذاربه دموکراسی راازسزمی گذراند،همچنان بامشکلات اقتصادی وتهدیدات تروریستی روبرومی باشد. توسعه ی حضورنیابتی ایران درمنطقه ی خلیج فارس، به قتل رسیدن قاسم سلیمانی توسط آمریکا، عکس العمل موشکی ایران علیه پایگاههای آمریکادرعراق، وبالاخره هدف قرارگرفتن هواپیمای مسافربری اوکراین توسط پدافند ضد هوائی ایران،منطقه را به بشکه ی باروتی تبدیل کرده که درانتظارجرقّه ای است.اگرچه عربستان وامارات متحده عربی ازتنش خویش باایران تاحدودی کاسته اند،اما ت حداکثرفشار آمریکا، ونیزنزدیکترشدن مواضع اروپاوآمریکا درقبال ایران،این کشوررا درچنبره ای قرارداده که احتمال بروز یک عکس العمل نسنجیده ازسوی ایران رابیشترکرده است.
مناقشه ی اعراب واسرائیل نیزآتش زیرخاکستراست که درسال گذشته، دوبار زبانه کشید وبه رویاروئی نظامی با نوارغزّه انجامید.13 سال است که غزّه تحت محاصره ی اسرائیل قراردارد ودومیلیون ساکن این منطقه دروضعیتی اسف بار به سرمی برند.آنچه وضع رابغرنجترساخته، برسمیت شناختن بیت المقدس به پایتختی اسرائیل، تایید الحاق دائمی بلندیهای جولان به این کشور ومشروع دانستن شهرک سازی تل آویو درکرانه ی غربی توسط آمریکا می باشد.
خلاصه اینکه، خاورمیانه وشمال آفریقا، سالی پرآشوب راپیش رودارد وحلّ مسائلی که به سالها بی ثباتی درمنطقه انجامیده، همچنان دردستورکارقراردارد.
fmohammadhashemi@yahoo.com

FMOHAMMADHASHEMI.BLOGFA.COM


آمریکا – ایران
تقابل درمنطقه ی خاکستری
ازهمان فردای پیروزی انقلاب درسال1357 ، ایران به قهرمان فعالیت در" منطقه ی خاکستری"تبدیل شد واکنون چهاردهه است که آمریکا وجهان تلاش می کنند تاراهی برای مقابله با دکترین جنگ نامتقارن ایران بیابند. ت "حداکثرفشار" علیه ایران،پیامدهای بسیاری داشته که یکی ازآنها تشدید فعالیتهای ایران درمنطقه ی خاکستری بوده است که ازآن تحت عنوان " حداکثرمقاومت" یادمی شود(حمله به نفتکش ها،سرنگون کردن پهباد آمریکائی،حمله ی موشکی به تاسیسات آمریکادرمنطقه توسط گروههای نیابتی،حمله ی موشکی وپهبادی به تاسیسات نفتی عربستان،وبالاخره حمله ی موشکی به پادگانهای آمریکا درعراق به انتقام قتل قاسم سلیمانی). درعین حال،آمریکا وغرب نیزتدابیری رادراین رابطه اتخاذ کرده اند که اعزام ناوهای هواپیمابر وبمب افکن های " بی-52" به منطقه،استقرار سیستمهای ضدهوائی"پاتریوت" و"تاد" درکشورهای پیرامونی ایران،حملات سایبری به تاسیسات حساس ایران،سرنگون کردن حداقل دوپهباد ایران که به ناوگان آمریکانزدیک شده بودند، وایجاد یک ائتلاف بین المللی برای حفاظت ازمسیرهای دریائی منطقه،ازآن جمله می باشد.تاکنون، پرزیذنت ترامپ ازاعمال فشارنظامی مستقیم علیه ایران ،خودداری ورزیده است.
تقابل درمنطقه ی خاکستری،ازآن رو درجهان امروزاهمیت پیداکرده که آمریکاومتحدین این کشور،فقط به مفهوم جنگ وصلح درمناسبات بین المللی قائلند که البته ریشه در تاریخ وسنتهای حقوقی آنها دارد.این دوآلیسم،به بازیگرانی چون ایران جسارت بخشیده که بدون ترس ازمجازات،رویاروئی درمنطقه ی خاکستری راتاآستانه ی جنگ تمام عیاربه پیش برند.قدرتهای جهانی چون آمریکا،ازنظراقتصادی،نظامی،وفنی،آنچنان پیشرفته اند که کشورهائی چون ایران، توان رویاروئی مستقیم باآنهاراندارند.لذا،خصومت باایشان رابه منطقه ی خاکستری کشانده وباجنگ نامتقارن به مقابله بااین قدرتها می پردازند.آنهامی توانند، بدون ترس ازمجازات،دراین عرصه به عملیات نظامی غیرمستقیم،تروریسم، وفعالیتهای بزهکارانه(قاچاق،پولشوئی،رشوه خواری،جرائم سایبری وتجارت غیرقانونی اسلحه) مبادرت ورزند ودرصورت افشاء ، آنراانکارنمایند.
نظریه پردازان نظامی ایران،میان جنگ کلاسیک وغیرکلاسیک تفاوت قائلند.درجنگ غیرکلاسیک یانامتقارن،نقاط ضعف دشمن هدف قرارمی گیرد ونقاط قوت او خنثی می گردد، کمترین هزینه برای بیشترین دستاورد پرداخت می شود، وبرجنبه های اخلاقی،روانی وایدئولوژیک جنگ تاکید می شود.تئوریسین های نظامی ایران،ازتجربیات جنگ 8 ساله باعراق،بسیارآموخته اند وازاین آموخته ها درجنگ نامتقارن برای تغییروضع موجود درمنطقه سود می برند.ایران خواستاراخراج آمریکاازمنطقه، نابودی اسرائیل، وتبدیل شدن به قدرت برترمنطقه است ولذا، تلاش می کند باتاکتیکهای جنگ نامتقارن، به این اهداف نائل گردد.سرتیپ قاسم سلیمانی، بدون تردید، طراح ومجری اصلی تهای ایران درمنطقه ی خاکستری بود.سپاه قدس تحت فرماندهی او،جنگ چریکی ضدشناور درخلیج فارس،ایجاد زرادخانه ی موشکی دربرخی کشورهای منطقه،وسازماندهی گروههای نیابتی درسراسرخاورمیانه وشمال آفریقاراباجدیت دنبال می کرد.افزایش توان سایبری ایران درتهاجم به اهداف متخاصم نیزازابتکارات قاسم سلیمانی بود.
قاسم سلیمانی بادرس گرفتن ازتجربه ی جنگ 8 ساله،ازورود به جنگ متعارف امتناع می ورزید.اومی دانست که این جنگ، می تواند تاچه اندازه خونین،پرهزینه، وفرسایشی باشد.پیروزی سریع ارتش آمریکا برارتش عراقی که ایران 8 سال تمام نتوانسته بود آنرابه زانودرآورد،درس دیگری برای سلیمانی بود.اودرجائی گفته بود : " امروزه عمق استراتژیک ما، به فرسنگها دورترازمرزهای ایران منتقل شده وازآنجائیکه منطقه ی درگیری،ازمرزهای کشوردورشده لذا،برامنیت کشورافزوده گردیده است. مابجای اینکه بادشمنلن اسلام درتهران، کرمانشاه واصفهان بجنگیم،باآنهادرسوریه،عراق، یمن ولبنان ، روبرو می شویم." توسعه ی زرادخانه ی موشکی ایران نیز، درچهارچوب همین استراتژی دنبال می شود.ایران می داند که تحقق برنامه ی موشکی،ازیکسو هزینه ای به مراتب کمتراز تشکیل یک نیروی هوائی مدرن ومقتدردارد وازسوی دیگر، دشمن رابه استقرار سیستمهای پرهزینه ی پدافند موشکی وادار کرده و سیستمهای هوافضای دشمن رانیزازمرزهای ایران دورمی کند.قاسم سلیمانی، درکناررهبرایران،مبانی وچهارچوب جنگ درعرصه ی خاکستری را بدقت طراحی، فرمولبندی واجراء می کرد.آمریکا باهدف قراردادن قاسم سلیمانی،درواقع مغزمتفکرجنگهای نامتقارن ایران راازمیان برداشت.سلیمانی درآخرین روزهای حیات خود، سرگرم سازماندهی " لژیون خارجی شیعه" بااستعداد دویست هزاررزمنده ی آموزش دیده بود.
معهذا، استراتژی جنگ درمنطقه ی خاکستری ایران،نقاط ضعف متعددی نیزدارد. حمایت ازرژیمهای بدنام وتمداران فاسد وخودکامه درعراق،سوریه، ولبنان،دخالت دراین کشورها که دیریازود،موجب تحریک احساسات ضد ایرانی خواهد گردید،حمایت ازگروههای خشن وبدنامی چون طالبان والقاعده، ازجمله ی این نقاط ضعف می باشند.هزینه ی پیشبرد این استراتژی،باری سنگین براقتصادایران تحمیل می کند که حاصل آن ،چیزی جزفقر و تنگدستی مردم،بیکاری، فساد وعقب ماندگی اقتصادی نیست. لذا، تشدید نیتی های داخلی رانیزباید یکی از عوارض سرمایه گذاری برروی استراتژی جنگ درمنطقه ی خاکستری ذکرکرد.شعارمعترضین ایرانی مبنی بر" نه غزّه، نه لبنان، جانم فدای ایران" خود به این معنا اشاره دارد.طی سالیان اخیر، رژیم ایران حداقل 16 میلیارددلار خرج گروههای نیابتی خوددرمنطقه کرده است.نقض هنجارهای بین المللی ازطریق گروگانگیری،ترورمخالفان رژیم درخارج ازکشور،حمله به منافع کشورهای همسایه، وناامن کردن مسیرهای دریائی،ازدیگرنقاط ضعف استراتژی جنگ درمنطقه ی خاکستری ایران می باشد.
باروی کارآمدن دولت ترامپ، آمریکا تلاش می کند تااستراتژی منطقه ی خاکستری ایران را بااستراتژی منطقه ی خاکستری آمریکاپاسخ گوید.هدف این استراتژی، محدود کردن آزادی عمل ایران،جلوگیری ازگسترش برخوردها،تضعیف مقاومت حداکثری رژیم ایران، وخرید زمان برای به بارنشستن ت حداکثرفشار آمریکامی باشد.جنگ داخلی سوریه به آمریکا نشان داد که می توان درچهارچوب منطقه ی خاکستری،به رویاروئی موثروکم هزینه بااقدامات ایران وگروههای نیابتی اش درمنطقه پرداخت. اما لازمه ی موفقیت این استراتژی، احیای اعتبارآمریکادرمنطقه است.ترامپ سعی می کند تحریکات ایران را بی پاسخ نگذارد وبه هراقدام این کشور،پاسخی متناسب باآن بدهد.دولت آمریکا می خواهد به ایران بفهماند که می تواند مانند این کشور،به عملیات نامتقارن قابل انکار علیه منافعش دست بزند واین عملیات راتاآنجائیکه خون آمریکائی برزمین نریخته، به اهداف اقتصادی محدود نماید.تاکنون، اقدامات آمریکا، قابل پیش بینی بوده واین امر،کارتهران را درارزیابی ریسک وهزینه های احتمالی عملیات نامتقارن،آسانترکرده بود.شاید یک دلیل آنکه دولت ترامپ عملکردی غیرقابل پیش بینی دارد، مقابله باهمین ضعف باشد.البته دست آمریکا دراجرای این استراتژی، کاملاً باز نیست.اولاً این کشور، فاقد گروههای نیابتی درمنطقه است ولذا ضربات خود برمنافع ایران راباید توسط دولتهای دوست واردآورد. ثانیاً، ازآنجائیکه هیچیک ازکشورهای دوست آمریکا درمنطقه، بااین کشورپیمان دفاعی وامنیتی ندارد، لذا، پرزیدنت ترامپ ومردم آمریکا،تمایلی به اقدام نظامی دردفاع ازاین کشورها ندارند.این امر، دست تهران رادرحمله به متحدین آمریکادرمنطقه بازمی گذارد.درعین حال،آنچه که تهران " جنگ نرم آمریکا" علیه ارزشها ومبانی انقلاب اسلامی می نامد وآن را خطرناکترازحمله ی مستقیم نظامی به کشورمی داند، به مهمترین عرصه ی تقابل دوکشور درمنطقه ی خاکستری تبدیل شده است.بوخامت گرائیدن اوضاع اقتصادی ایران دراثرتحریمهای گسترده، جنگ نرم راشدت بخشیده است.انجام عملیات جنگ روانی، خرابکاری اقتصادی، وتسلیح اقلیتهای قومی، ازجمله اقدامات نرمی است که آمریکا به آن مبادرت می ورزد.این اقدامات، اگرچه موجودیت رژیم رابه خطرنمی اندازند، اما منابع کمیاب ایران رابجای سرمایه گذاری برروی توسعه ی اقتصادی وحمایت ازگروههای نیابتی، صرف امنیت داخلی می کند.به نظرمی رسد تاکتیکهای دیگردولت ترامپ برای اقدام علیه ایران درمنطقه ی خاکستری، موارددیگری رانیزشامل می گردد.ایجاد اختلال درفعالیت سپاه قدس،که به نظرمی رسد باکشتن قاسم سلیمانی تاحدود زیادی حاصل شده باشد، منفورکردن فعالیتهای سپاه قدس نزد مردم ایران ومنطقه،اختلال درفعالیت گروههای نیابتی ایران وازبین بردن آنهادرحدّ امکان، ممانعت ازایجاد خلاء امنیتی درمنطقه،حمایت ازنیروهای مخالف ایران درمنطقه،تعمیق شکافهای موجوددرمحورمقاومت بااعمال فشاربرحلقه های ضعیف آن(یمن، سودان، حماس و.)، قطع مسیرهای ارتباطی ایران باگروههای نیابتی اش،تضعیف پیوندهای اقتصادی میان ایران ومتحدین منطقه ای وهمسایگانش، وتشدید جنگ روانی بابرجسته کردن تضاد میان حرف وعمل جمهوری اسلامی،ازجمله ی این موارد می باشند. معهذا، آنچه که کاررابرای آمریکا دشوارمی کند،فقدان گروههای نیابتی،کمبود سیستمهای ضد موشکی، فقدان یک سیستم یکپارچه ی ضد موشکی درمنطقه وعدم تنوع مسیرهای صادراتی نفت وگاز،می باشد.البته آمریکا تاکنون به موفقیتهائی نیز نائل گردیده که وادارکردن ایران به اختصاص بودجه ی هنگفت به برنامه ی موشکی ودرعین حال خرابکاری دراین برنامه وتحمیل هزینه ی اضافی براین کشور، تحمیل هزینه ی سنگین به ایران درپیگیری برنامه های چریکی دریائی،اختصاص منابع بیشتر به امنیت داخلی،دامن زدن وتنوع بخشیدن به تهدیدات نظامی علیه تهران به منظوردشوارکردن وکند کردن روند مدرنیزاسیون دفاع ضد هوائی تهران، ازآن جمله می باشند.
تازمانی که آمریکا ت به صفررساندن صادرات نفت ایران رادنبال می کند،این کشوربر فعالیتهای خاکستری خویش درمنطقه ی خلیج فارس خواهد افزود.آنچه وضع راوخیم ترمی کند،اکراه آمریکا درپاسخ نظامی به تحریکاتی است که ایران توسط خود ویا گروههای نیابتی اش درمنطقه مرتکب می شود. به نظرمی رسد تازمانی که آمریکا به حملات نظامی ایران به متحدین منطقه ای اش پاسخ ندهد، این حملات همچنان ادامه پیداخواهد کرد.درعین حال، نباید فراموش کرد که کلیت استراتژی منطقه ی خاکستری آمریکا، درخدمت یک هدف اصلی قراردارد وآن جلوگیری ازگسترش مخاصمات موجود وتبدیل شدن آن به جنگ تمام عیار، به منظورفراهم آوردن فرصت لازم برای به بارنشستن ت حداکثر فشارمی باشد.
fmohammadhashemi@yahoo.com

FMOHAMMADHASHEMI.BLOGFA.COM


ملاحظاتی درباره ی
کمبود آب در خاورمیانه وشمال آفریقا
تکرارکلیشه های رایج درباره ی "آب"،کاری بس آسان است.( آب مایه ی حیات است،آب رای امنیت اقتصادی ضروری است،بیش از60 درصد بدن انسان راآب تشکیل می دهدو.)اما رابطه ی انسان باآب، بسیارعمیق ترازاین کلیشه هاست وبه تاریخ طولانی بشربرمی گردد. نخستین جوامع بشری درمناطقی تشکیل گردیدند که ازبارندگی مناسب برخورداربوده ویابه منابع آبی سطحی وزیرسطحی دسترسی داشتند.با کامل شدن اسکان بشری درآمریکای شمالی وسرزمینهای بکرآسیای مرکزی درقرن بیستم،اکنون دیگرمحیط توسعه نیافته ای که برای کشاورزی مناسب باشد، برروی کره ی ارض، وجود ندارد.امروزه، فرزندان ماجراجویان وجهانگشایان قرن نوزدهم وبیستم، دیگرمانند پدران خود، مشکل کم آبی را دریک یاچند فصل احساس نمی کنند مشکل کم آبی به مشکلی برای تمامی فصول تبدیل شده است.
اینکه تعیین وضعیت آب درخاورمیانه وشمال آفریقا،قدری دشواربنظرمی رسد، بدین خاطراست که شاخصهای کمبود آب دراین منطقه ازجهان، بسیارمبهم ودو پهلوست وآنچه که ازآن بعنوان کمبود آب یاد می شود،فقط یکی ازجنبه های متعدد پدیده ی کم آبی راشامل می شود.کمبود بالقوه ی آب صنعتی وکشاورزی درمنطقه،اهمیتی ی واستراتژیک دارد.این مسئله باید نهایتاًدرچهارچوب منطقه وبصورت محلی حل وفصل گردد.تاکنون نیز این معضلات آبی منطقه، بصورت محلی حل وفصل شده اند.
کمبودآب آشامیدنی نیزبرای این منطقه ازجهان اهمیتی ی دارد .اماحل وفصل آن بصورت محلی ممکن نیست وپیامد های ی آن نیزبسیاربامورد قبل متفاوت است.علت دشواری بحث درباره ی منابع آبی خاورمیانه وشمال آفریقا این است که موضوع آب آشامیدنی درمنطقه، به شدت به موضوعی ی تبدیل شده است.مردم منطقه نمی خواهند این رابپذیرند که عرضه ی آب مورد نیازآنها،بالاخره روزی بادشواری روبرو خواهد شد.اغلب مردم منطقه معتقدند که درآینده آب به اندازه ی کافی ومطمئن دراختیارخواهندداشت.
برای درک بهتربودجه ای که دریک اقتصاد ملی به منابع آب اختصاص می یابد،لازم است بدانیم کهآب موردنیاز بشرازبرخی منابع عمده تامین می شود که خصلتی جهانی دارند. غنی ترین منابع آبی جهان، اکنون درمناطقی قراردارند که سطح سفره های زیرزمینی، بطورطبیعی، ازیک سال تاسال دیگرچندان تغییرنمی کند.
تقریباً همه ی کشورهای خاورمیانه،اغلب کشورهای جنوب آفریقا وبسیاری ازکشورهای آسیائی، ازجمله دوکشور بسیاربزرگ چین وهند، چندی است که بامشکل کمبود آب دست وپنجه نرم می کنند.علت اصلی این امرنیز قلّت بارندگی دراین منطقه ی وسیع ازجهان می باشد.
جمعیت جهان همچنان با سرعت درحال افزایش است وهرنفرکه به این جمعیت افزوده گردد، حداقل یکهزار مترمکعب برآب آشامیدنی مورد نیاز جهان می افزاید.همین امرموجب گردیده است که دانشمندان، کارشناسان ودولتمردان، دیدگاه خوش بینانه وبعضاً ساده لوحانه ی خودرا درباره ی امنیت منابع آبی جهان، تاحدودی تعدیل کنند.مهمترین ضربه راازکم آبی، بخش کشاورزی متحمل می شود وآب موردنیاز بخش صنعت ودامداری، بندرت باچالش جدّی روبرو می شود مگردرکشورهای بسیارفقیری که به سرمایه ی کافی برای بهره برداری ازمنابع آبی خود دسترسی ندارند.
رته حل سنتی برای حل بحران کم آبی، اتخاذ برخی ترتیبات مهندسی مانند احداث سد برای ذخیره سازی آب واحداث شبکه های توزیع برای انتقال آب از مناطق پرآب به مناطق خشک می باشد.مجموعه ی این تدابیررا" مدیریت عرضه ی آب" می نامند.مدیریت عرضه ی آب طی سالهای قرن بیستم، هم درشمال وهم درجنوب، پیشرفت بسیارکرد وشکل نهادین بخود گرفت.اما درشرائط کم آبی، مدیریت عرضه باید بامدیریت تقاضا همراه گردد.مدیریت تقاضا، برخلاف تصورعامّه که آنرا تعیین حجم آب دردسترس مردم معنی می کنند، بیش ازهرچیز به مصرف بهینه ی منابع آب مربوط می شود.ترتیبات تکنولوژیک،تنها بخش کوچکی از مدیریت تقاضای آب راشامل می شود وابزارهای اقتصادی وسیستم های تنظیم کننده، بخش مهمترآن می باشد. به ابزارهای اقتصادی وسیستمهای تنظیم کننده ، نمی توان ازطریق علوم مهندسی ویاترتیبات بوروکراتیکی که طی قرن گذشته برای توزیع آب مصرفی مردم رواج داشت، دسترسی پیداکرد.ابزارهای اقتصادی، ازقبیل تعرفه ی آب،بازار آب، ومقررات وضابطه های مربوط به آنها،باید توسط اقتصاددانان ونظریه پردازان اجتماعی طراحی وتدوین گردند.اما مفاهیم زیست محیطی وابزارهای اجرائی آن که طی دهه های اخیر در شمال کشف وبه اجراء درآمده اند، درجنوب کمترمشاهده می شوند واصولاً جوامع جنوب بااین مفاهیم بیگانه اند.
تاکنون،مطالب فراوانی درباره ی منابع آب منطقه ی خاورمیانه وشمال آفریقا به نگارش درآمده وکارشناسان محلی وخارجی فراوانی دراین باره نظرداده اند اما آنچه که دراین ادبیات کمتربه چشم می خورد،تاکید برنقش سازمانهای غیردولتی دراین رابطه است که حائز کمال اهمیت می باشد.هم اکنون دانشمندان وکارشناسان برجسته ی مسائل آب،دراین سازمانها به فعالیت مشغولند ونقش تعیین کننده ی آنها درجای جای کره ی ارض مشهود می باشد. سازمانهائی چون "صلح سبز" ، " اتحادیه ی بین المللی حفاظت ازطبیعت" ، و" صندوق جهانی طبیعت" ، ازجمله نهادهای چند جانبه ای هستند که درحال حاضر درمسائل زیست محیطی، ازجمله آب، بسیارفعالند.این سازمانها قادرند دربسیاری ازتصمیم گیریها، درسطح ملی وجهانی،موثرواقع شوند.تجربه ی سد " ایل سو" درترکیه، خود گواه این مدعاست.این سد که قراربود بامشارکت مالی دولت انگلیس درجنوب شرقی ترکیه احداث شود،بامخالفت گسترده ی سازمان غیردولتی " صلح سبز" روبرو شد.این سازمان معتقد بود که ازسوئی رضایت ساکنین مناطق پائین دستی سد برای تجدید اسکان، جلب نشده است وازسوی دیگر،احداث این سد، ایستم منطقه رابه مخاطره می اندازد.باپافشاری این سازمان، احداث سد تاکنون مسکوت مانده است.
سازمانهای غیردولتی می توانند به اعمال نفوذ غیرمستقیم بردولتها ونهادهابپردازند تا آنهااصول اخلاقی را دربرخورد با مسائل زیست محیطی رعایت کنند.نفوذ مستقیم این سازمانها،اگرچه درکشورهای شمال زیاداست، امادرکشورهای خاورمیانه وشمال آفریقا چندان زیاد نیست.اغلب کشورهای این منطقه ازجهان،به هدایت متمرکزامور خو گرفته اند.این تمایل دررژیمهای پادشاهی منطقه ونیزرژیمهائی که ارتعالیم وآموزه های مذهبی واسلامی الهام می گیرند( مصر، اسرائیل،عراق، ایران، سوریه وتونس) بیشتراست.فرآیند خصوصی سازی درچهارچوب اصلاحات ساختاری،هم اکنون درمنطقه دردست انجام می باشد.اما آهنگ پیشرفت این اصلاحات دربخش آب، بسیارکند است.خصوصی سازی رانباید یک مسئله ی صرفاً مالی،حقوقی یاقانونی تلقّی کرد بلکه این مقوله، مقوله ی بشدت ایدئولوژیک وی است.خصوصی سازی دربخش آب، تنهاهنگامی میسّراست که تحوّلی جدی درباورهای مردم پدیدآمده باشد.
درکشورهای پیشرفته ی دنیا نیزهنوزبخش آب، کاملاً خصوصی نشده است. درحال حاضر، رادیکالترین طرح دراین زمینه، درانگلیس جریان دارد که نتیجه ی آن هنوزمشخص نیست.گسترش بیش ازحدّ ابعاد بخش عمومی،کیفیت آب عرضه شده، ورعایت استانداردهای زیست محیطی، همگی فرآیندهائی بسیارپرهزینه اند که موجب گردیده است دولتها مسئله ی بخش آب به شرکتهای خصوصی رابطورجدّی مورد بررسی قراردهند.ازسوی دیگر، سیستمهای اداری درمنطقه ی خاورمیانه وشمال آفریقا، بویژه آنجائیکه به مسئله ی تگذاری ومدیریت منابع آب مربوط می شود، براساس سیستم مجازات استواراست که موجب بیگانگی هرچه بیشترمردم ومدیران می گردد.این سیستم، آنچنان قوی است که اجازه ی نفوذ به هیچ روش واندیشه ی دیگرنمی دهد.لذا، نگرشهای اخلاقی به مسئله ی آب،دراین کشورهامجال ظهورپیدانمی کنند.
به نظرمی رسد تنهانیروئی که می تواند تگذاری ومدیریت منابع آب رادرمنطقه ی خاورمیانه وشمال آفریقا متحول کند،توسعه ی اجتماعی اقتصادی منطقه است.دشواری اصلاحات دربخش آب منطقه رابوضوح می توان درتئوری " اولسون- تارتون" مشاهده نمود. به کمک این تئوری می توان دینامیسم اجتماعی وی فرآیند اصلاحات رادربخش آب منطقه درک کرد. اولسون به یک جنبه ی بسیارمهم ازپدیده ی کمیابی آب می پردازد.به نظراو،مسئله ی کمیابی آب، ازدونظرقابل بررسی است: یکی کمبود منابع مادی آب، ودیگری کمبود ظرفیت تطبیق باکم آبی. هردوجنبه ی مسئله درطول زمان، قابل تغییرند.هرچه توان تطبیق پذیری جوامع دربرخورد بامسئله ی کم آبی بیشترشود،ازشدت وحدت معضل کمبودآب نیزبیشترکاسته خواهد شد.اسرائیل، نمونه ی اقتصاد قدرتمندی است که توانسته است خودرابا کمبودآب دریک منطقه ی نسبتاً خشک،به بهترین نحو وفق دهد.اما متاسفانه دیگرکشورهای منطقه، ازاینکارعاجزمانده اند.
fmohammadhashemi@yahoo.c


نومحافظه کاران آمریکا
و
دکترین " تخریب خلّاق"
"ویلیام فاف" سرمقاله نویس رومه ی " هرالد تریبیون " ، چندی پیش نوشت که دوات آمریکا "دفتربازسازی وثبات" وزارتخارجه ی این کشوررامامورکرده تامطالعات لازم رابرای یک جنگ درازمدت وگسترده انجام داده و توصیه های خودرا تقدیم رئیس جمهورکند.
"25 کشورجهان، تحت نظارت این دفترقراردارند وطرحهای متعددی برای بی ثبات سازی آنها تنظیم وتقدیم دولت آمریکاشده است.دفتربازسازی وثبات،متشکل ازکارشناسان خبره ای است که از بخش غیردولتی وتجاری آمریکاگرد هم آمده اند.رئیس این دفتر امیدواراست که درآینده ی نزدیک، سه طرح کامل وجامع "بازسازی" رابطورهمزمان درکشورهای مختلف به مورد اجراء بگذارد."
به نوشته ی"فاف"،این بلند پروازی جاه طلبانه، درشرائطی مطرح می شود که نیروهای آمریکائی هنوزنتوانسته اند صلح وثبات را درعراق وافغانستان، مستقرسازند.این دوکشور اکنون به ویرانه تبدیل شده اند.ایالات متحده تاکنون صدهامیلیارددلار دراین دو کشورهزینه کرده و مقادیرمعتنابهی را نیز صرف فعالیتهای ضد تروریستی دردیگرنقاط دنیاکرده است.اماداستان به اینجا ختم نمی شود.براساس تحقیقاتی که اخیراً توسط " انستیتوی کاتو" انجام گرفته،افزایش هزینه های دولت فدرال آمریکا، در40 سال اخیربی سابقه بوده است.این افزایش، علت اصلی کسری بودجه ی هنگفت دراین کشورمی باشد.بخش عمده ی این افزایش، بعلت هزینه هائی است که دکترین جنگ باتروریسم براین کحمیل کرده است.کنگره نیز نه تنها تاکنون کاری برای این کسری هنگفت بودجه انجام نداده،بلکه خودنیزهزینه هائی رابربودجه ی فدرال تحمیل کرده است.
چندی پیش، "آلن گرینزپان" رئیس اسبق فدرال رزرو آمریکا هشدارداد که کسری هنگفت مالی درآمریکا، بدون تردید، دیریازود به افزایش نرخ بهره وکسری بیشتربودجه ی فدرال منجرمی گردد.همین مطلب را " ران پاول" نماینده ی تگزاس درکنگره ی آمریکا باکلماتی دیگر،چنین بیان می کند : " استقراض، حاکمیت ملی آمریکارا به خطر می اندازد زیرااقتصاد این کشوررابیش ازپیش به عملکرد دولتهای خارجی وابسته می گرداند. آمریکا خودرا تنهاابرقدرت جهان می داند امااین کشوردرواقع مقروض ترین کشورجهان می باشد وعاقبت استقراض، بردگی است."
دراین شرائط، آمریکا درصدد برهم زدن نظم فعلی جهان به کمک حربه های اقتصادی ونظامی وبرپاکردن نظمی نوین است ودراین مسیر، به عرصه ای ناشناخته وبی دروپیکر گام می گذارد.اغلب آمریکائیها خواستاربازنگری درفرضیاتی هستند که دولت ایالات متحده ازآنهاتبعیت می کند. " مایکل لیدن" ازنظریه پردازان برجسته ی نئو محافظه کار، درکتاب اخیرش " جنگ بااربابان ترور"، ازعبارت " تخریب سازنده" برای توضیح ت کنونی دولت آمریکا سود می برد.به نظراو،این دو کلمه می تواند به بهترین شکل،دکترین نئو محافظه کاران آمریکائی رادرسالیان اخیر، توضیح دهد : " دکترین تخریب سازنده ، ت اصلی آمریکا درداخل وخارج ازاین کشوراست. آمریکا نظم کهن را درتمامی عرصه های تجاری، علمی، فرهنگی ، هنری ، معماری ، سینما ، ت وقانون، به چالش کشیده است. دشمنان آمریکاازاین تند باد تحرّک وخلاقیت، ابریتی می کنند.این تند باد، دیریازود، طومارسنتهای آنها رادرهم خواهد پیچید وایشان راازاینکه نتوانسته اند صلح رابرجهان حاکم گردانند، شرمسارخواهد ساخت.آنها برای بقای خود مجبورند به آمریکا بتازند همانطورکه آمریکا مجبوراست برای انجام رسالت تاریخی خود، آنها رانابود کند.".
حال سئوال اینجاست که باتوجه به ریخت وپاشهای حیرت انگیزدولت آمریکا وتمایل دولت این کشوربه مخفی کردن حقایق جنگ درعراق، سوریه، افغانستان و.، ونیزت نئومحافظه کاران درزمینه ی نابود کردن نظم کهن( هم درداخل وهم درخارج ازآمریکا)، آیا نمی توان معضلات فعلی جامعه ی آمریکا راناشی ازتبعیت دولت این کشورازدکترین " تخریب خلاق" دانست ؟ آیادولت آمریکا، لیدن، ودیگرنومحافظه کاران آمریکائی، درکنارتخریب خاورمیانه به امید برپائی نظمی نوین درمنطقه،واقعاًقصددارند نظم حاکم برجامعه ی آمریکارانیز تغییردهند ؟ اما، چرا ؟ چرارهبران آمریکامی خواهند این کشوررا درمعرض آسیب قراردهند؟
" کریستوفرمانیون" اخیراً درمقاله ای نوشت: " به نظر محافظه کاران چپگرا، جهان آزاد( مسیحیت) حامل یک سلسله تناقضات تاریخی است که باید اصلاح شود.خودکامگی انقلابی، اکنون ازشوروی رخت بربسته است. اما به نظرنومحافظه کاران چپگرا، این کافی نیست.جامعه ی آمریکانیزکه منادی بازارآزاد است ومردمان آزاداندیشش مورداحترام جهانیان می باشند، باید مانند اتحادشوروی فروبپاشد تاتاریخ راه خودرا به جلو بازکند. به نظرهگل و تروتسکی نیزتاریخ چیزی جز" حرکت اندیشه وذهن" نیست.مفاهیم، مطرح می شوند، رشد می کنند وضد خودرامی آفرینند وسپس هردو به نفع مفهوم سوّمی که برتروعالیتر ازآنهاست، نابود می شوند.( نفی درنفی).بدین ترتیب، مفهوم مرگ وزایش ، همزمان دراین روند نهفته است." . مانیون نیز مانند اغلب آمریکائیها،ظرفیت ذهنی دولتمردان این کشوررا کمترازآن می داند که بتوانند جامعه ی امروزآمریکارا درچنین چهارچوب فلسفی رهبری کنند.آنها فقط مجری طرحهای بلند پروازانه ی نومحافظه کارانند: " روسای جمهورآمریکا، فقط مترسکی بی اراده اند که پشت میزنشسته اند.آنها ازاستقلال ذهنی وفکری برای تجزیه تحلیل روندهای جاری درآمریکاوجهان،برخوردارنیستند.گفتاروکردارآنها،مطابق دستورالعملی است که جمع کوچک ودستچین شده ای ازمتفکران ونظریه پردازان نومحافظه کار به ایشان دیکته می کنند.آنها قصددارند آمریکا وبقیه ی جهان را بدنبال ایده های خود بکشند ودراین راه، ازبکارگیری حربه ی هیاهو، تحریم وحتی نابودی دیگران نیزابائی ندارند وآنرا دکترین تخریب سازنده می نامند."
پذیرش واقعیت موجود، همیشه شعار محافظه کاران بوده است.شعار معروف رونالد ریگان رابه خاطرآورید که می گفت :" ویژگی اصلی حقیقت، ماندگاری آن است"اما دولتهای بعدی آمریکا چنین اعتقادی ندارند.درواقع، نومحافظه کاران حاکم برآمریکا، به حامیان خود ومردم جهان می گویند : " نگران هزینه های سنگین، جنگهای خونین وتبعات سنگین آن برای مردم آمریکانباشید ! اینها همه اجزاء یک برنامه هستند.آمریکاسرگرم ساختن تاریخ است. او واقعیت رامی سازد : واقعیتی که هیچیک ازاین مصائب درآن جائی نخواهد داشت."
ویلیام فاف درمقاله ی خود می نویسد :" یکی از شاخصه های اصلی رژیمهای خود کامه ی قرن بیستم، خیالپردازی وافسانه سازی آنهابود.آنهارژیم خودرابریک سلسله اصول ایدئولوژیک غلط وواهی قرارمی دادند و ت ملی را نیزبراین اصول استوارمی کردند.این خیالپردازی، سرانجام به فاجعه منجر می شد. کسانی که روش ومنش نومحافظه کاران آمریکائی رابابلندپروازیهای انقلابی مارکس ولنین مقایسه می کنند، باید حتماً مقاله ی مایکل لیدن رادرنشریه ی The Nation مطالعه کنند. این نشریه که دارای تمایلات لیبرال است ُ ، چپگرایان راهمانطورکه هستند می بیند وبه تصویرمی کشد :" این اندیشه که ایالات متحده ودیگرجوامع پیشرفته ی دنیا، جوامعی پسابورژوازی هستند که توسط طبقه ای جدید اداره می شوند، متعلق به اندیشمندانی چون جیمزبرنهام است که درچهارچوب سنت فلسفی تروتسکیسم می اندیشند.نسل گذشته ی محافظه کاران آمریکائی، به شدت تحت تاثیر این نحله ی فکری قرارداشت. مفهوم انقلاب دموکراتیک جهانی، ریشه درمفهوم انقلاب دائم دارد که توسط تروتسکی وانترناسیونال چهارم فرمولبندی شد. این اندیشه که جبرگرائی اقتصادی را تبلیغ می کند، معتقد است لیبرال دموکراسی، حسن ختام کاپیتالیسم است. نومحافظه کارانی چون مایکل نواک ، این نظریه راتبلیغ وترویج می کنند. این اندیشه، ماهیتاً، یک اندیشه ی مارکسیستی است که درآن ، کارفرما جای کارگررا به مثابه ی موضوع حماسی تاریخ گرفته است.".
پل گاتفرید استاد مردمشناسی درکالج الیزابت تاون درمقاله ای درنشریه ی The American Conservative ، ازعبارت"اسلامی فاشیستی" استفاده می کند وآنرا جنگ جهان آزاد علیه رژیمهای خودکامه ی اسلامگرا نام می نهد.اما وی معتقد است که همیشه درطول تاریخ، هرگاه آمریکا به کشوری اعلام جنگ صلیبی می کند، قصددارد به تغییراتی گسترده درداخل کشوردست بزند : " دشمنان اسلام فاشیستی،نخستین بارنیست که دست به این جنگ صلیبی می زنند.".
فداکاری جانی ومالی میلیونهاآمریکائی دردفاع ازآزادی ومقابله ی ایشان با تفکرات خودکامانه وایدئولوژیهای تمامیت خواه، نسل ها ادامه داشته است. خودکامگان ومنحرفین که نتوانسته اند درتمامی این سالها، ازبیرون به آمریکا صدمه بزنند، اکنون مانند کرم بداخل رهبری آمریکاخزیده اند تابنظر لیبرالها، این جامعه ی پویا وقهرمان را ازدرون تهی ومنحرف کنند.این است هدف نومحافظه کاران حاکم بر آمریکای امروز.


به مناسبت سالگرد درگذشت
" جیوتی بازو "
فرزند کبیر هند
" جیوتی بازو "، کهنه سربازکمونیست هند در95 سالگی دیده ازجهان فروبست.نام این مرد بزرگ سالها درعرصه ی ت وجنبش سوسیالیستی هند وجهان درخشید واحترام ومحبوبیت فراوانی درمیان مردم هند کسب کرد.طی سالیان اخیر، که سلامت وی بتدریج روبه وخامت می گذاشت، ابرازنگرانی مردم وشخصیتهای سرشناس هند ودنیا فزونی می گرفت.رومه ی نیویورک تایمز دریکی ازشماره های خود نوشت: " موجی ازجمعیت درمحوطه ی بیمارستان کلکته به چشم می خورد ورومه های محلی تیتراصلی خودرا به گزارش لحظه به لحظه ی سلامت " بازو" اختصاص داده اند. گروهی ازتمداران برجسته ی هندی، ازجمله مانموهان سینگ پیامهائی را خطاب به وی صادرکرده اند."به گزارش این رومه ها، سرانجام بازو به علت ازکارافتادن ارگانهای حیاتی بدن ، دارفانی راوداع گفت.
بازو یکی ازقدیمی ترین وزرای اعظم کمونیست درهند محسوب می شد.( پست وزیر اعظمی، پستی شبیه به فرمانداری درآمریکاست).اومدت 23 سال فرمانداراعظم ایالت بنگال غربی بود.این ایالت اکنون 90 میلیون نفر جمعیت دارد. بازو رهبری ائتلاف چپ رابرعهده داشت وتوانست به مدت 32 سال ، پیوسته برنده ی انتخابات دراین ایالت باشد. بازو تمداری کارکشته بود که درتشکیل ائتلافها تخصص داشت. ائتلافهائی که وی تشکیل می داد حول مبرمترین مسائل هند، مانند سکولاریزم شکل می گرفت.سکولاریزمی که اوتبلیغ می کرد،به قدری جذاب وموثر بود که حتی احزاب مذهبی قدرتمندی چون حزب راستگرای افراطی " بهاراتیاجاناتا" یارای مخالفت باآن رانداشتند و سالهای متمادی درآرزوی کسب حتی یک کرسی درپارلمان بنگال غربی باقی ماندند.
اولویت اصلی رادرتهای بازو ، به مثابه ی وزیراعظم ایالت بنگال غربی،انجام اصلاحات ارضی واقعی وگسترش دموکراسی به روستاهای فقیرهند تشکیل می داد.بلافاصله پس ازپیروزی ائتلاف چپ درانتخابات این ایالت،خلع ید ازکشاورزان مضارعه کار متوقف شد وسهم هرکشاورز ازمحصول، ازطریق ثبت نام وی مشخص گردید.مقادیرزیادی زمین میان کشاورزان تقسیم شد وتاثیراین اقدام تادهها سال همچنان برت هند وبنگال غربی باقی ماند.دموکراسی ازطریق برگزاری انتخابات درپائین ترین سطوح روستاها،احیاء گردید. کشاورزان فقیرازنوعی خودمختاری محلی دراداره ی مناطقی برخوردارگردیدند که قبلاً تحت حاکمیت زمینداران بزرگ قرارداشت.
بازو ازآنچنان احترامی درهند برخورداربود که وقتی درسال1996، اکثریت احزاب غیرکنگره وغیربهاراتیاجاناتا، اکثریت رادرپارلمان هند بدست آوردند،پست نخست وزیری رابه وی پیشنهاد نمودند.اما حزب کمونیست هند، وی راازپذیرش این پیشنهاد منع کرد ودلیل آنرا عدم حضورقوی این حزب درپارلمان سرسری هند عنوان نمود. اگرچه بازو بعدها این تصمیم را " یک اشتباه بزرگ تاریخی" نامید، اماهمچنان دررهبری حزب کمونیست باقی ماند.
حزب کمونیست هند درپیامی که به مناسبت درگذشت بازو صادرکرد، اورا" یکی از بزرگترین رهبران حزب وجنبش کمونیستی هند" معرفی کرد.دربخشی ازاین پیام آمده بود : " بازو رهبر حزبی است که توانست سالهای هفتاد قرن گذشته،یعنی دوران دشوار ترورشبه فاشیستی دربنگال غربی را باسربلندی پشت سربگذارد.همچنین همگان به خاطرمی آورند که چگونه وزیراعظم فقید ما، توانست شرائط بسیاردشوار پس ازترور خانم ایندیراگاندی را مدیریت کند ودرحالیکه سراسرکشورغرق خشونت علیه سیک ها بود، آرامش رادربنگال غربی حفظ نماید."خانم اینذیرا گاندی ، قبل ازترور،درکشورحالت فوق العاده اعلام کرده، حقوق دموکراتیک مردم را به حال تعلیق درآورده، وبسیاری ازرهبران مخالف رابه زندان افکنده بود.
" پاراکاش کارات" دبیرکل حزب کمونیست هند می گوید : " بازو ،رهبرکبیرحزب کمونیست وجنبش چپ هند بود.نام اوبانام یک دوران پیوند خورده وبامرگ وی،این دوران نیزسپری شده است.اگرچه او95 سال زندگی کرد اما مرگش ضایعه ای بزرگ برای جنبش چپ محسوب می شود زیراهیچکس نمی تواند جای خالی اوراپرکند. بازو کمونیستی معتقد وپرشوربود که سهم به سزائی درجنبش استقلال هند ایفاء کرد وپیوسته به تعمیق دموکراسی، تقویت سکولاریزم وکشاندن زحمتکشان به بطن مبارزه ی ی درهند، معتقد بود."
دیگرشخصیتهای برجسته ی هند نیزتاسف خودراازدرگذشت بازو ابرازکردند.مانموهان سینگ، بازو را " فرزند کبیرهند" نامید. پراتیپها پاتیل، رئیس جمهوروقت هند، که بازو نقش به سزائی درانتخابش به ریاست جمهوری ایفاء کرده بود، گفت: " بازو چهره ای برجسته درحیات ی هند محسوب می شد.وی توانست سالهای طولانی، درمقام وزیراعظمی یکی ازایالتهای هند باقی بماند وطی این مدت، قابلیتهای خویش رابه عنوان رهبرمردم ومدیر ودولتمردی توانمند، نشان داد."
"پراناب موخرجی" وزیردارائی وقت هند، بازو را "شخصیتی رفیع ومعماراصلی دولت هند " نامید.واضافه کرد: " ما مردی انساندوست ونیکوکارراازدست دادیم." حمید انصاری، معاون رئیس جمهوروقت هند نیزگفت :"بازو نقشی بسیارمهم درحیات عمومی کشور وتوسعه ی بنگال غربی ایفاء کرد." زحمتکشان هند نیز احترام وعلاقه ای وافربرای بازو قائلند.این احترام به حدی است که حتی حزب راست افراطی بهاراتیاجاناتانیز، که بازو تمام عمرخود راصرف مبارزه باآن کرد، به مناسبت مرگ اوبیانیه ای صادرکرد ووی را"یکی ازبزرگترین رهبران معاصرهند " نامید. سونیا گاندی ووزیرکشورهند نیز پیامهای جداگانه ی تسلیت صادرکردند. درپیام سونیاگاندی آمده است :" جیوتی بازو،تاآخرین لحظه ی عمر، شجاعانه مبارزه کرد.اویک زندگی پرباروافتخارآمیزراپشت سرگذاشت." درپیام وزیرکشورنیزآمده بود:"بازو چندین دهه، همچون خورشید درعرصه ی ی هند درخشید. اومیهن پرست ودموکراتی بزرگ بود که همگان ازاوالهام می گرفتند."
بازو تحصیلات خودرادردوران استعمارهند، درمدرسه ی کاتولیک "سنت ژاویز" به پایان رساند.اودرخانواده ای متمول بدنیاآمد که ارتباطاتی با مبارزان استقلال طلب هند داشت. بازو سپس برای تحصیل راهی انگلیس شد ودراین کشور بود که با کمونیستهائی چون " پالم دات" آشناشد وپس ازبازگشت به هند درسال1940، به حزب کمونیست پیوست.بازو اگرچه وکیل بود اماتمام وقت خودرا به سازماندهی حزب اختصاص داد وبه همین منظور، به کاردربندروراه آهن پرداخت.دردوران حکومت استعمارگران انگلیسی، وی مبارزه برای آزادی زندانیان ی راباموفقیت رهبری کردو بدنبال ممنوعیت حزب کمونیست درسال1948،چندین باردستگیرشد.شجاعت شخصی بازو رامی توان درعملکرد وی درنخستین حکومت 13 ماهه ی دولت ائتلافی بنگال غربی درسال1969 مشاهده کرد.بازو درپست معاون وزیراعظم،مسئولیت نهادهای مسئول حفظ نظم وقانون رابرعهده گرفت.یک گروه مسلح، دراعتراض به کشته شدن یکی ازاعضایش بدست پلیس،به ادارات دولتی وپاسگاههای پلیس حمله کرد اما بازو توانست به تنهائی،بحران رااداره کرده ووضع رابه حالت عادی برگرداند.
بازو یک کمونیست معتقد بود اما به هیچوجه تعصّب نداشت. وی بااندیشه های دگماتیک به شدت مخالف بود وبه همین دلیل، بزودی الهامبخش تمامی جنبش چپ هند قرارگرفت.حمایت حزب کمونیست ازحزب کنگره، برای به انزواکشاندن فرقه گرایان تندرو درهند،ازابتکارات بازو بود که از جهان بینی فرقه ستیزانه ی او نشئات می گرفت. هیچیک ازرهبران هند قبل از بازو،بدن خودرا پس ازمرگ، به مراکز دانشگاهی هدیه نکرده بود اما او جسم بی جان خویش را نیز، مانند زندگی پربارش، برای انجام تحقیقات علمی وپزشکی، وقف مردم هند کرد.
fmohammadhashemi@yahoo.com

FMOHAMMADHASHEMI.BLOGFA.COM


چینی ها بر جهان سد می بندند
صنعت سد سازی جهان در قبضه ی چین
روستای جدیدالتاسیس " نامین یا" دراوگاندا، محل اسکان دهها خانواری است که دراثراحداث سد " بوجاگالی" ازخانه وکاشانه ی خود آواره شده اند.این روستا، درمجاورت دریاچه ی " ویکتوریا" وبرتپه های مشرف بر "نیل" بناشده است. شرکت سازنده ی سد (AES) زمینی رابه روستائیان واگذارکرده که به حاصلخیزی زمین قبلی شان نیست.، ضمن اینکه آنهاازماهیگیری دررودخانه ی نیل نیزمنع شده اند ومجبورند برای جمع آوری هیزم مورد نیازخویش، کیلومترها راه بپیمایند و محصولات خودرانیز به بازارهای دوردست ببرند.
پروژه ی بوجاگالی اخیراً بایک رسوائی بزرگ مالی روبروگردید ومتوقف شد. شرکت مهندسی Norways veidekke group که شرکت عمده ی طرف قرارداد این طرح است، به وزیرسابق انرژی اوگاندا، که اکنون عضو هیئت مدیره ی بانک جهانی است، رشوه پرداخت کرده بود.باافشای این رسوائی،بانک جهانی تعهدات خود رادرقبال این پروژه به حالت تعلیق درآورد، مجری پروژه ازادامه ی آن انصراف داد وطرح، برای سالها به حال خود رها شد.دولت، برتکمیل سد پافشاری می کند ودراین میان، روستائیان آواره، باکوهی از مشکلات دست وپنجه نرم می کنند.
نیروگاههای آبی، درحال حاضر حدود یک پنجم برق چهان راتولید می کنند وازآنجائیکه سهم آنها درتولید دی اکسید کربن کمترازدیگرنیروگاههاست، مورد استقبال قرارگرفته اند.معهذا، نظرات متفاوتی درباره ی احداث سد های بزرگ برروی رودخانه های جهان وپیامد های زیست محیطی آنها، ابرازمی شود. دهه هاست که احداث سد های بزرگ برروی رودخانه ی "یانگ تسه"، خلیج مگ، درّه ی نارمادا درهند، مورد بحث کارشناسان محیط زیست قراردارد." کمیسیون مستقل سد های جهان " گزارش می دهد که اغلب پروژه های سد سازی جهان، انتظارات اولیه را درمورد تولید برق، آبیاری وکنترل سیلابها برآورده نمی کنند ومعمولاً هزینه های غیرقابل قبول اجتماعی وزیست محیطی بدنبال دارند.ساخت سد ها، سالیانه 40 تا 80 میلیون نفرازمردم جهان راآواره کرده واغلب آنهارا دچارفقرمفرط می سازد.کمپانیهای عمده مانند ABB وSulzer اکنون سد سازی راترک کرده اند وبانک جهانی نیزاعتبارات تخصیص یافته به این بخش رابشدت کاهش داده است. " جان بریسکو" مشاورارشد بانک جهانی درامورآب می گوید : " سد سازی، ده درصد اعتبارات و95 درصد دردسرهای بانک جهانی را به خود اختصاص داده است."
سرنوشت سد " مروه " درشمال سودان، نشانگرتغییرچهره ی صنعت سد سازی درجهان امروزمی باشد. ساخت این سد، سه دهه پیش به کمک شرکتهای مهندسی غرب آغازشد وقراربود به احداث یک نیروگاه برق آبی برروی شاخه ی چهارم نیل بیانجامد. دودهه بعد، هیئتی ازسوی دولت سودان به کانادا، مای، اروپا وچند کشورعربی رفت تامنابع مالی لازم رابرای تکمیل طرح مزبور جمع آوری نماید.امااین هیئت بادست خالی به کشوربازگشت. برخی کشورهای عربی قول کمک مالی به پروژدادند اما قدربه عرضه ی تکنولوژی لازم برای تکمیل سد نبودند.شرکتهای سرمایه گذاری اروپائی نیزمعتقد بودند ارزیابی صحیحی از پیامد های زیست محیطی سد مزبور بعمل نیامده است. به موجب این طرح، دههاهزارکشاورز می بایست اززمینهای حاصلخیز دره ی نیل آواره شده وبه مناطق خشک وبیابانی رانده شوند.دراین حال، نقض فاحش شاخص های حقوق بشردراین پروژه ،بسیارواضح ونگران کننده می باشد. دولت فرانسه بدلیل نگرانیهای موجود درزمینه ی حقوق بشر، ازمشارکت درپروژه ی مزبور سرباززد. درسالهای نخست هزاره ی جدید،به نظرمی رسید که پروژه ی "مروه" به فراموشی سپرده شده است. پروژه های مشابه دردیگرکشورها نیزتاکنون برای سرمایه گذاران، جز دردسر چیزی بدنبال نداشته است.بدین ترتیب درسالیان اخیر، ارکان صنعت سد سازی جهان دچارزله ای شده که مرکرآن درچین می باشد.
امروزه حدودنیمی از سد های بزرگ جهان درخاک چین احداث می شود.این کشورباتولید170 هزارمگاوات برق، اکنون بزرگترین تولید کننده ی برق ازنیروگاههای آبی جهان می باشد.نخستین نیروگاه برق آبی چین درسال1909 وبه سفارش امپراتور سلسله ی کوئینگ ، توسط زیمنس احداث شد.ازآن پس، کمپانیهای غربی، تکنولوژی مورد نیاز برای احداث اغلب سد های چین راعزضه کردند. وقتی دولت چین دراوائل دهه ی 1990 تصمیم گرفت سد های عظیم three gorges و ertan رااحداث نماید، هنوزمتکی به تکنولوژی غرب بود.معهذا مقررات جدیدی رابرای بازی پیشنهاد کرد که به موجب آن کمپانیهای طرف قرارداد این پروژه های چند میلیارد دلاری،متعهد شدند که نیمی ازتوربین های مورد نیازاین پروژه هارا درداخل چین وبامشارکت شرکتهای چینی تولید نمایند.شرکتهای عمده ی سد سازی جهان درآن زمان(ای.بی.بی.، آلستروم، جنرال الکتریک، زیمنس و.) به شرائط مزبور تن درداده وبه سرمایه گذاری مشترک باشرکتهای چینی وانتقال تکنولوژی بداخل کشور مبادرت ورزیدند.
به موازات این روند، تولید کنندگان چینی، فرصت راازدست نداده وبه کپی سازی ازمحصولات شرکای خود وعرضه ی آنهاباقیمت نازلتربه بازارهای جهانی، همت گماشتند.درچند دهه بعد،تولید کنندگان چینی بامشارکت دراحداث یک سلسله سد های کوچک درآلبانی، الجزائر،برمه ونپال،تجربه ی لازم درسد سازی را اندوختند وبالاخره ازسال 2003 رسماً به بازارانحصاری پروژه های بزرگ برق آبی گام گذاشتند. پیشتاز شرکتهای چینی، 3 شرکت ماشین آلات الکتریکی " دونگ فانگ" و تجهیزات نیروگاهی " هاربین" که زیرنظر وزارت صنایع سنگین چین قرارداشتند وشرکت " سینو هیدرو" بودند. این شرکتها اکنون قادرند تکنولوژی پیشرفته ی غرب درصنعت سد سازی را بابهائی نازل ترازشرکتهای غربی، دراختیارکشورهای فقیرقراردهند.سرانجام دراوائل قرن جدید،شرکتهای چینی موفق شدند رقبای غربی خودرا دربازارسد سازی جهان، پشت سر بگذارند.
درحال حاضر،شرکتهای چینی می توانند به اراده وتشخیص خود درطرحهای خارجی سرمایه گذاری کنند. دامنه ی سوددربازارداخلی برای سرمایه گذاری این شرکتها، بسیارمحدود است وامکان رشد آنهارافراهم نمی آورد.لذا، به محض آنکه هریک ازشرکتهای چینی به تکنولوژی روزدنیا مجهز می شود، بلافاصله نگاه خودرا به آنسوی مرز می وزد.گسترش دامنه ی فعالیت سد سازان چینی،براستراتژی" نگاه به خارج" دولت چین منطبق است. چین اکنون به کارخانه ی جهان تبدیل شده وپوشاک، تلویزیون وتمامی مایحتاج اقشارمتوسط دنیاراتولید وعرضه می کند. اما چین که به منابع کافی ازنظر ذخائرسوخت، الوار ویامواد معدنی برای ادامه ی این نقش، دسترسی ندارد، به تجارت خارجی روی آورده است تا کمبودهای خودراازاین طریق جبران نماید.توسعه ی نقش اقتصادی چین درسطح بین المللی، به کاهش بحران بیکاری درکشورکمک می کند. سالیانه میلیونها کشاورز چینی بعلت مدرنیزاسیون بخش کشاورزی، ازکاربیکار شده وبرای یافتن کار راهی مناطق شهری می شوند. بعنوان مثال طی 10 سال اخیر،تجارت باآفریقا، درچهارچوب استراتژی نگاه به خارج چین، 20 برابرشده است.
اگرچه جهانی شدن صنعت سد سازی چین، بخشی ازیک سناریوی ازپیش طراحی شده نبود اما، مورد استقبال پکن قرارگرفت.سرمایه گذاری درپروژه های سد سازی ماوراء بحار، به اشتغال درچین کمک کرده وچرخ اقتصادرادرمناطق بحران زده ی شمالشرقی این کشوربحرکت درمی آورد.بعلاوه درکشورهائی چون برمه،جمهوری دموکراتیک کنگو، و زامبیا، احداث سد های بزرگ بامشارکت چین، انرژی لازم رابرای انجام دیگرطرحهای زیرساختی فراهم می آورد که درآنجانیزچینی ها حرف فراوان برای گفتن دارند.وبالاخره، سدهای ساخته شده نیزماننداستادیومهای ورزشی که دردهه های گذشته به کمک چین درممالک فقیراحداث شده، سالها بعنوان سمبل حسن نیت چین وهمکاریهای سازنده ی این کشورباجهان درحال توسعه باقی خواهند ماند. بانکChina Exim ، ابزاراصلی دولت چین برای حمایت ازفعالیتهای فرامرزی کمپانیهای چینی است.این بانک که بامشارکت درپروژه های بزرگ کمپانیهای دولتی چین، تجربه ی فراوان اندوخته، اکنون وامهای سخاوتمندانه بانرخهای بسیارنازل دراختیارکمپانیهای صادراتی چین قرارمی دهد. این بانک که درسال 1994 یعنی بیش از60 سال پس ازهمتایان غربی اش احداث شده،درحال حاضر، تمامی موسسات مالی غرب وحتی بانک جهانی راپشت سرگذاشته است. سد"مروه" نیزبااعتبار519 میلیون دلاری این بانک، قراربوددرسودان احداث شود. درابتدا، عمرالبشیر رئیس جمهور مخلوع سودان، احداث این سدرا" پایان فقردرسودان"معرفی می کرد.واقعیت این است که بابهره برداری ازاین سد، ظرفیت تولید برق درسودان دوبرابرمی شد که به سود صنعت، مصارف کشاورزی وخانگی بود.اما سخنگویان پروژه می گفتند که آبگیر174 کیلومتری سد، به بی خانمانی پنجاه هزارنفر ومهاجرت آنها ازدره ی نیل منجرخواهدشد.این افراد، می بایست درمجتمع های مدرن مجهزبه مدرسه، مرکزبهداشتی وسیستم آبیاری اسکان داده شوند.اما شرائط به نحوی دیگررقم خورد.خاک زمینی که دراختیارآنهانهاده شد،آنقدرنامرغوب بود که ازهرهکتارآن فقط 2 تا3 کیسه گندم بدست می آمد.درحالیکه بازده زمین سابق آنها، 15 تا20 کیسه گندم بود.بدتراینکه بهره برداری ازاین خاک نامرغوب، مستم کاربیشتربود.ولذا اغلب خانوارهای روستائی مجبوربودند فرزندان خودراازمدرسه فراخوانده وآنها رادرمزرعه بکاربگمارند.برخی ازمزارع این کشاورزان، پوشیده ازسنگ وشن بود. ن روستائی نیزدرزمینهای قدیمی خویش دردره ی نیل،دانه های مغذّی، نخود، سبزیجات، گوجه فرنگی، پیاز وبادمجان پرورش می دادند که مازاد آنرا به شهرصادرمی کردند.اما اکنون باخاک نامرغوب، دیگراینکارامکانپذیرنبود.بدین ترتیب، ن یک منبع ارزشمند درآمد راازدست دادند وخانوارها دچارسوء تغذیه شدند. کاربه جائی رسید که که برای نخستین بار،برخی از خانواده های منطقه برای بقای خویش، به گدائی درشهرروی آوردند ودرحلبی آبادهای حومه ی خارطوم سکنی گزیدند.
کشاورزانی که درحوضه ی بالادستی دره ی نیل زندگی می کردندف اکنون سرنوشت این افراد رابانگرانی دنبال می نمودندزیراآنها هم قراربود بزودی تجدید مکان پیداکنند.آنهابه دولت پیشنهاد کردند که بجای مناطق بیابانی، زمینی درمجاورت زمینهای پدری به ایشان واگذارشود اما دولت به این خواسته وقعی نگذاشت وپلیس ونیروهای شبه نظامی رادرمنطقه مستقرنمود. رهبران مردم منطقه دستگیر وچندنفرنیزبه ضرب گلوله جان باختند. میلیشیای محافظ سد که تحت امررئیس جمهورمخلوع قرارداشت، به گردهمائی روستائیان درمدرسه ی ده حمله کرد، 3 نفرراکشت و50 نفررانیززخمی نمود.
دراین ایام،رئیس بانک Exim مطالبی درباره ی مشکلات پروژهی " سد مروه" عنوان کرد وخودرادرپیامدهای زیست محیطی چنین پروژه هائی سهیم دانست.اگرچه او قول داد هیئتی رابرای بررسی مسئله به سودان بفرستد، اما رئیس بخش اعتبارات خارجی بانک مزبور اعلام کردکه چین باید قبل ازمحیط زیست،نگران توسعه ی اقتصادی خویش باشد و تجربه ی چینی رابه دیگرکشورها صادرنماید. درحالیکه کاراحداث سد برروی شاخه ی چهارم نیل درسودان همچنان ادامه داشت،چینی ها به سرعت برمشارکت خویش درپروژه های بزرگ سد سازی درگوشه وکناردنیا می افزودند.آنها توانستند قراردادهای متعددی رابرای مطالعه واحداث سد دربرمه، کامبوج،اکوادور،اتیوپی،غنا،لائوس،مای،موزامبیک، نپال، نیجریه، پاکستان ، ویتنام، وزامبیا منعقد نمایند.درحال حاضر، سرمایه گذاران ومتخصصان چینی در220 پروژه ی سد سازی در50 کشورجهان حضوردارند و19 طرح از 24 طرح بزرگ سدسازی ونیروگاهی جهان توسط چینی ها انجام می شوند.صدورتجهیزات نیروگاهی، پس ازقطعات الکتریکی،دومین منبع بزرگ درآمد ارزی برای اقتصاد چین محسوب می شود.
رقبای غربی که با موفقیت سد سازان چینی دربازارهای بین المللی روبرو شده اند،ازاین وضع ابریتی می کنند وازانتقال تکنولوژی غربی به چین تاسف می خورند.کارل مارکس زمانی گفته بود " آخرین سرمایه داری را که ما به دارمی آویزیم کسی است که طناب داررابه مافروخته است "بیان امروزی جملهی مارکس این است که آخرین سد سازی که دردریاچه ی سد غرق خواهد شد کسی است که توربین های پیشرفته رادراختیار چین قرارداده است.
بالاخره آبگیری سد " مروه" درسودان آغازشد وبه محض بسته شدن درب های سد وشروع آبگیری مخازن بالادستی آن، مردمی که دربرابرترک زمین وکاشانه ی خود مقاومت می کردند، مانند موش ازخانه های خود گریختند.هزاران نفری نیزکه تصمیم گرفتند زمینهای آب گرفته ی خودرارهانکنند، اکنون زندگی مصیبت باری رادرکلبه ها وچادرهای برپا شده درساحل دریاچه ی سد سپری می کنند.برای کسانی نیزکه منطقه راترک کرده اند، وضع چندان بهترنیست.وزارت کشاورزی سودان درگزارشی " به شرائط وخیم زندگی"این افراد اشاره می کند.کشاورزی دراین مناطق،بعلت کمبود سوخت وآب وپیشروی شن،نابود شده است.لذا، بسیاری ازکشاورزان،عطای زمینهای جدید رابه لقایش بخشیده و به امیدیافتن کاروسرپناه، راهی مناطق دیگرکشورمی شوند.
سرنوشت سد" مروه"،سرنوشت محتوم همه ی پروژه های هیدروالکتریک نیست.برق، کارایجاد می کند وانرژی حاصل ازسیستمهای برق آبی،به خانه هاروشنائی بخشیده وتداوم فعالیت مراکزبهداشتی درمانی راامکانپذیرمی سازد. سدهائی که درساختمان آنها،حقوق مردم واصول زیست محیطی رعایت شود،نقش مهمی درتوسعه ی اجتماعی واقتصادی دارند.کانادا،نروژ،آفریقای جنوبی وبسیاری دیگرازکشورهای جهان، ازاین مزیت بهره مند می گردند. سدّ ی که برنیل بسته شد، نیزنمونه ای منحصربفرد درجهان نیست. رقابت دربخش هیدروالکتریک، این امکان رافراهم ساخته که بسیاری ازاین پروژه ها، بدون رعایت استانداردهای بین المللی، اجتماعی وزیست محیطی به اجراء درآیند.ردّ پای چین در بخش بزرگی ازاین پروژه ها بوضوح مشاهده می شود.
اخیراً یک شرکت چینی یادداشت تفاهمی بادولت اتیوپی امضاء کرد که درآن احداث سد Gibe – 4 برروی رودخانه ی omo River پیش بینی شده است. حوضه ی پائین دستی رودخانه، ستگاه دویست هزارکشاورزفقیری است که زندگانی خودراازطریق کشاورزی برروی زمینهای این منطقه، پس ازسپری شدن فصل سیلابهای موسمی، می گذرانند. همچنین سیصد هزار کشاورزدیگرنیز درطول سواحل دریاچه ی " تورکانا" که بزرگترین دریاچه ی کویری جهان است، زندگی می کنند که بطورمستقیم تحت تاثیراین طرح قرارمی گیرند.سد Gibe-4ودیگرسدهائی که برروی رودخانه ی " اومو" بسته شده ویامی شوند،جریان سیلابهای فصلی را کنترل کرده وورود آب به دریاچه ی تورکانا راکاهش می دهند. دانشمندانی که ازاین منطقه بازدید بعمل آورده اند، نسبت به پیامدهای سد برای ایستم حوضه ی سفلای اومو ودریاچه ی تورکانا ، ابرازنگرانی کرده اند.
سد سازان چینی درحال حاضرسرگرم مطالعه برای احداث چند سد بزرگ برروی رودخانه ی " مگ" درلائوس وکامبوج می باشند.تاکنون برمسیرمگ درجنوب چین، سدی بسته نشده است.این منطقه، حاصلخیزترین منطقه ی جهان ازنظرکشاورزی وماهیگیری است.ماهی بخش مهم وحیاتی ازایستم منطقه محسوب می شود وامنیت غذائی 60 میلیون نفرازمردم این حوضه، وابسته به آن است.احداث سد برمگ، مانع حرکت ومهاجرت ماهی ها می گردد وکشاورزی رادراین منطقه ی زرخیز به نابودی می کشاند.حاصل این روند، نابودی ایستم مگ می باشد.درحال حاضر، سرمایه گذاران وصنعتگران چینی درمیانمار، بیش از20 پروژه ی هیدروالکتریک رادردست انجام دارند که بخشی ازآنهادر مناطق دورافتاده ای واقع است که اقلیتهای قومی درآنجا ست دارند.درهیچیک ازاین طرحها، ارزیابی زیست محیطی و حقوق بشری انجام نگرفته است. گروههای جامعه ی مدنی میانمار اعلام کرده اند که اغلب سدهای کشور، بااشغال نظامی منطقه وبه کمک نیروی کار اجباری ساخته می شوند.
اگرچه چینی ها بربازار سد سازی جهان مسلط اند اما،اخیراً بارقبای جدیدی نیزروبرو گردیده است. کمپانیهای هندی اکنون سرگرم سد سازی درنپال، بوتان، میانمار، وویتنام هستند. شرکتهای برزیلی نیز همین کاررادرآمریکای لاتین وآفریقاانجام می دهند. کمپانیهای تایلندی، مایائی وویتنامی نیز پیشنهاداتی رابرای ساخت سد درحوزه ی مگ مطرح کرده اند.شرکتهای روسی، ایرانی وکره ای هم، اخیراً به کلوپ جهانی سد سازان پیوسته اند.هیچیک ازاین شرکتها نیز، مانند همتایان چینی شان، استانداردهای پذیرفته شده ی اجتماعی وزیست محیطی را درکارخود رعایت نمی کنند.معهذا بخش عمده ی مسئولیت وسرزنش جهانی، متوجه ی شرکتهای چینی است، زیرابدون سرمایه گذاری وکمک فنی این شرکتها، بسیاری ازپروژه های سد سازی دربرمه، لائوس وسودان ، هیچگاه عملی نمی شد.
چندی پیش چین پروژه ی Three Georges رازودترازموعد مقرربه پایان رساند.تولید سالانه ی برق دراین طرح برق آبی، معادل انرژی حاصل ازسوخت 30 میلیون تن زغال سنگ است ومقامات چینی امیدوارند بااجرای این طرح، ساکنین حوزه ی سفلای رودخانه ی " یانگ تسه" رادربرابر خطرسیلابهای فصلی، بیمه نمایند.صنعت هیدروالکتریک چین، انجام این پروژه رایک موفقیت بزرگ برای خود می داند.درسالهای اخیر، هیئتهای بلند پایه ای ازکنگو، نپال، پاکستان،آفریقای جنوبی ودیگرکشورهای جهان، ازمراحل اجرائی این طرح بازدید بعمل آورده وباتوانائی مهندسان چینی ازنزدیک آشناشده اند. سکنین " یون یانگ" که بالغ بر74 هزار نفرمی باشند، به بخش شمالی آبگیر سد، مهاجرت کرده وسرگرم برپاکردن سرپناه برای خود می باشند.هنگام افتتاح سد Three Gorges ، دولت چین قول داد که زمین وکار دراختیارکشاورزانی قراردهد که دراثراجرای این طرح، زمین و خانه ی خویش راازدست می دهند. اما باگذشت سالها ازآن زمان،هنوزهیچ اقدامی دراین زمینه انجام نگرفته است. تنها 45 واحد از 1 واحد صنعتی " یون یانگ" به زمینهای مرتفع شمال سد منتقل شده که 20 واحدازآنهانیزهنوزکارخودراآغازنکرده اند. اغلب خانوارها که فعلاً از پس اندازهای خود هزینه می کنند، بعلت بیکاری چشم اندازروشنی پیش رو ندارند.
کارشناسان محیط زیست بسیاراز پیامدهای این طرح نگرانند. تبدیل امواج خروشان یانگ تسه به حجمی عظیم ازآب راکد،حیات انواع آبزیان این رودخانه را به خطرانداخته وبه رشد سرطانی جلبک های سمّی انجامیده که حیات آبزیان راموردتهدید قرارداده وآب یانگ تسه راغیرقابل شرب ساخته است.احداث سد برای کنترل سیلابها و تولید برق، سطح آب دریاچه ی سد راحدود 5/3 متردرسال دچارنوسان می کند.این نوسان، شیب زمین رادستخوش تغییرکرده وموجب بروز دهها حادثه ی رانش زمین می گردد.اخیراً اعلام شد که حدود 100 مایل ازساحل این دریاچه درحال فروریزی است.دبیرکل مجمع رودخانه ی یانگ تسه ، چندی پیش گفت :" مشکل بزرگترازآن چیزی است که درابتدا تصورمی شد."
بااین نگرش،خدمت به رشد اقتصادی به قیمت وارد آوردن صدمات غیرقابل جبران برمحیط زیست وسلامت مردم حاصل می شود.براساس برآورد بانک جهانی، سالیانه750 هزارنفردراثرآلودگی آب وهوا درچین جان می بازند ودولت نیزازاین امرآگاه است وبرنامه ای رابرای پاکسازی رودخانه ها، کاهش انتشارگازهای گلخانه ای، وحمایت ازاقتصاد سبز تدارک ندیده است. معهذا، مقامات پکن اجازه داده اند که طی سالهای اخیر سازمانهای غیردولتی مدافع محیط زیست به سرعت رشد کنند.آنها مقررات مربوط به حفاظت ازمحیط زیست را تشدید کرده وسازمانی رابه همین نام تشکیل داده اند. این سازمان نوپا، درمدت اندکی که ازفعالیتش می گذرد، دههاواحد صنعتی آلوده ساز محیط زیست را به تعطیلی کشانده ویامانع دسترسی آنها به اعتبارات ترجیحی دولتی گردیده است. چین اکنون بزرگترین تولید کننده ی انرژی ازباد وخورشید دردنیا می باشد واحتمالاً بازارجهانی این انرژی رانیز درآینده بدست خواهد گرفت.
درحال حاضر،سد های بزرگی که از یون یانگ تا پکن ساخته شده اند، برای دولت چین دردسرسازگردیده اند. به نظرمی رسد دولت فعلی چین، نسبت به دولتهای قبلی این کشور، تمایل کمتری به سد سازی دارد. درافتتاح پروژه ی عظیم Three Gorges رئیس جمهور ونخست وزیر چین حضورنداشتند وشخص نخست وزیرتاکنون چندین بارازنفوذ خود برای تعلیق پروژه های هیدروالکتریک برروی رودخانه ی " نو" استفاده کرده است.هرروزبرآگاهی مردم چین ازمسائل زیست محیطی افزئده می شود. اما آیا این روند، برتمایل سیری ناپذیر کمپانیهای این کشور به سد سازی درخارج ازکشورنیزتاثیرخواهد گذاشت ؟
سرمایه گذاری چین درممالک روبه توسعه،جهره های مختلفی دارد.شرکتهای چینی درکنار ساخت بیمارستان، راه آهن وجاده،درمنابع نفت ، گازومعدن این کشورها نیزسرمایه گذاری می کنند.درهیچیک ازاین سرمایه گذاریها، اصول حقوق بشر وحفاظت ازمحیط زیست رعایت نمی شود.مثلاً مرگ کارگران درحین کاردرزیمبابوه، به پدیده ای رایج تبدیل شده است. نقش کمپانیهای چینی درتحولات ی زیمبابوه تعیین کننده است.تاکنون دراتیوپی، کنیا ونیجریه، تاسیسات نفتی وابسته به شرکتهای چینی، چندین بارمورد حمله ی مردم قرارگرفته است.روستائیان سودان علیه احداث سد دراین کوسط چین دست به تظاهرات می زنند.اخیراً حوادث مشابهی نیزدربوتسوانا، غنا وپاکستان بوقوع پیوسته است.
تشدید خصومتهای داخلی درکشورهائی چون زامبیا، یک چالش بزرگ برای سرمایه گذاران چین محسوب می شود. کاربه جائی رسیده که رئیس جمهورچین درجریان دیداراخیرش ازآفریقا،ازسرمایه گذاران چینی خواست تابه قوانین ومقررات محلی احترام بگذارند.مقامات چینی اکنون قانونی را دردست بررسی دارند که به موجب آن، مقررات زیست محیطی داخلی چین،باید توسط شرکتهای چینی دردیگرکشورها نیزرعایت شود. چندی پیش بانک Exim واگذاری وام به پروژه ی سد Belinga درگابون رابعلت قرارگرفتن این طرح دریک پارک ملی وعدم ارزیابی دقیق ازپیامد های زیست محیطی آن، لغو کرد.
اما سد سازان غربی نیزدربرابر هجوم چینی ها به بازار جهانی، سکوت نکرده اند. بانک جهانی درواگذاری اعتباربه این طرحها تجدید نظرکرده ودردودهه ی اخیر، فقط 4 میلیارددلاربه طرحهای هیدروالکتریک متوسط اختصاص داده است. درعین حال، رقابت میان کمپانیهای غربی وچینی، تاکنون به زیان محیط زیست تمام شده است.اگرکمپانیهای غربی بخواهند بررعایت استانداردهای بین المللی درپروژه های خود پافشاری کنند،بدون تردید قافیه رابه رقبای چینی خواهند باخت.نمونه ی این امررا درپروژه ی سد Nam Theun-2 برروی یکی ازشاخه های مگ درلائوس وسد Ilisu برروی فرات درترکیه مشاهده کرد.پیمانکاران اروپائی این طرحها،فقط بانادیده گرفتن استانداردهای بین المللی توانستند بررقبای چینی خود پیروزشوند.
حال سئوال اینجاست که چه باید کرد؟ بدون تردید همکاری چینی ها، پافشاری کشورهای میزبان وجامعه ی بین المللی درزمینه ی تقویت استانداردهای زیست محیطی ورعایت آن درپروژه های بین المللی، می تواند کارسازباشد ونگرانی دنیاراازپیامدهای فعالیت سد سازان جهانی، تاحدودی بکاهد.
fmohammadhashemi@ yahoo.com
www.fmohammadhashemi.blogfa.com

FMOHAMMADHASHEMI.BLOG


" ویکی لیکس "
افشاگرنقض حقوق بشر در جهان
" ویکی لیکس" یک تشکبلات رسانه ای غیرانتفاعی است که درسطح بین المللی فعالیت دارد.هدف این سازمان، انتشاراسنادی است که ازدسترس عموم مردم دوراست.نحوه ی دسترسی به این اسناد ونام افشاکنندگان آنها، مخفی باقی می ماند. سایت اینترنتی ویکی لیکس ، درسال2006 وزیرنام شرکتی بنام " سان شاین پرس" ایجاد گردید که درجزیره ی ایسلند به ثبت رسیده بود.این سایت، پس از یک سال فعالیت، به 2/1 میلیون سند سرّی دست پیداکرد. گفته می شود ناراضیان چینی،رومه نگاران،اندیشمندان، وشرکتهای مختلف خدمات رسانه ای درآمریکا، تایوان، اروپا، استرالیا وآفریقای جنوبی، درتاسیس این سازمان مشارکت داشته اند.بسیاری معتقدند که " جولیان آسانژ" ازفعالین رسانه ای استرالیا که اکنون دربند پلیس انگلیس است، موسس اصلی ویکی لیکس می باشد.
درآوریل2010، ویکی لیکس یک نوارویدیوئی ازکشتارغیرنظامیان عراقی توسط نیروهای آمریکائی منتشرکرد.درجولای همین سال،مجموعه ای شامل76900 سند ازاسناد طبقه بندی شده ی جنگ افغانستان درسایت ویکی لیکس منتشرشد.دراکتبر2010 ، مجموعه اسناد جنگ عراق شامل400000 سند منتشرنشده، ازطریق این سایت دردسترس عموم قرارگرفت. ویکی لیکس درابتدا سایتی بود که توسط کاربران اداره می شد. امابتدریج شکل یک رسانه ی سنتی به خود گرفت وقالب " ویکی پدیا" راپذیرفت.
ویکی لیکس ، درژانویه2007 رسماً دربرابرانظارجهانیان قرارگرفت.بانیان اصلی این سایت، شناخته شده نیستند اما آسانژ که ازاو به عنوان بنیانگذاراصلی ویکی لیکس یاد می شود،، خودرافقط عضو تیم مشاوران این سازمان معرفی می کند.ژولین آسانژ درسال 1971 در تانزویل استرالیا بدنیاآمد. پدرومادرش، هنرپیشه دوره گرد بودند ولذا اوناچارشد دوران جوانی اش رادر 37 دبستان ودبیرستان و6 دانشگاه سپری کند. گفته می شود آسانژ در محافل خصوصی،خودرابنیانگذار، نظریه پرداز، سخنگو وبطورکلی، " قلب وروح ویکی لیکس" معرفی می کرد. تاژوئن 2009، بیش از1200 رومه نگارافتخاری بااین سایت همکاری می کردند.درگروه مشاوران ویکی لیکس، ازجمله افراد زیر عضویت داشتند: جولین آسانژ،فیلیپ آدامز،وانگ دان،س.ج.هینکه ، بن لاری، تاشی خامسیتسانگ، شیائوکیانگ، چیکو وایتاکر، و وانگ یوکائی. البته ازمیان این افراد،فقط خامسیتسانگ عضویت درگروه مزبوررا تکذیب کرد.
ویکی لیکس هدف اصلی خودرا افشای رژیمهای سرکوبگر درآسیا، قلمروشوروی سابق،آفریقا وخاورمیانه، عنوان کرد واین کاررابه کمک آندسته ازساکنین مناطق مزبورانجام داد که از" رفتارغیراخلاقی دولتهاوبنگاههای اقتصادی خویش به ستوه آمده اند."سایت ویکی لیکس درژانویه2007 اعلام کرد که بیش از 2/1 میلیون سند سرّی دراختیاردارد وسرگرم آماده سازی آنهابرای انتشاراست.بسیاری معتقدند که هکرهای چینی توانسته اند این اسنادرادراختیارویکی لیکس قراردهند.اما آسانژ این ادعارارد کرد.وی گفت که هدف سازمان متبوعش، ناشناس ماندن منابع اطلاعاتی است تاآنچه که برسر " شی تائو" خبرنگارچینی آمد،دیگرتکرارنشود.تائو به جرم افشای اسناد طبقه بندی شده درباره ی سالگرد قتل عام میدان تین آن مین ، به 10 سال زندان محکوم شد.
در24 دسامبر2009، آسانژ اعلام کرد که بعلت کمبود بودجه،تمامی فعالیتهای سایت ویکی لیکس رابه حال تعلیق درآورده ولذا این سایت ازپذیرش اسناد جدید معذوراست.وی اظهارداشت که پس ازتامین بودجه،فعالیت سایت مزبوردوباره ازسرگرفته می شود.این تعلیق تا 3 فوریه2010 ادامه پیداکردتااینکه دراین روز،ویکی لیکس اعلام کرد به حداقل منابع لازم برای ادامه ی کارسایت خوددست پیداکرده است.درژوئن 2010 " بنیاد جان وجیمیت" مبلغ پانصد هزاردلار کمک بلاعوض دراختیارویکی لیکس قرارداد.این کمک درقالب جایزه، به موسساتی واگذارمی شود که " برآینده ی رسانه ی جهانی" تاثیری تعیین کننده برجای می گذارند.در17 جولای 2010 ، " یاکوب اپل باوم" به نمایندگی ازسوی آسانژ، درکنفرانس " هکرهای زیست کره" درنیویورک شرکت کرد وعلت عدم حضورآسانژرالغومجوزورود به خاک آمریکا عنوان نمود. خود اپل باوم نیز دربازگشت ازاین سفربه هلند،توسط عوامل اطلاعاتی این کشوروماموران اف.بی.آی دستگیرشد وپس از3 ساعت بازجوئی،با ضبط چمدان، موبایل ولپ تابش ، آزاد گردید.
شواهد وقرائن موجود حاکی ازآن است که هسته ی مرکزی ویکی لیکس را پنج نفر تشکیل می دادند که بطورتمام وقت کارمی کردند. همچنین 800 نفرنیز بصورت پاره وقت برای این سایت کارمی کردند که حقوق دریافت نمی کردند. ویکی لیکس دارای یک مقرّ رسمی نبود وهزینه ی سالانه ی اداره ی آن به دویست هزارپوند بالغ می گردید.اما، اگرقراربود به نیروهای داوطلب این سازمان نیزحقوق پرداخت می شد، هزینه ی مزبورازششصد هزارپوند نیزفراترمی رفت.ویکی لیکس سالیانه صدهاهزاردلار کمک ازرسانه هائی چون آسوشیتد پرس،لس آنجلس تایمز، انجمن ملی جرائد آمریکا وغیره، دریافت می کرد وتنها منبع درآمدآن، همین کمکهابود.ویکی لیکس قصدداشت اسناد مهم خودرا قبل ازانتشاررسمی درسایت، بفروش برساند.امااین طرح باپناهندگی آسانژ به سفارت اکوادوردرلندن وبازداشت او توسط پلیس انگلیس ، ناتمام باقی ماند. منابع مالی ویکی لیکس، به هیچوجه صرف مقاصد شخصی نمی شد بلکه ازاین منابع فقط برای تهیه ی سخت افزار،پهنای باند وتامین هزینه ی سفرهای ضروری مدیران استفاده می شد.
ویکی لیکس دریکی ازمقالات منشره، خودرا" سیستم توده ای افشای اسناد" نامید که " غیرقابل سانسور" می باشد.شرکت سوئدی " پی.ار.کیو"، مسائل امنیتی مربوط به سایت ویکی لیکس( اعم ازمقابله بافیلترینگ، افشای نام منابع و.) رامدیریت می کرد.سرورهای این شرکت، درسراسردنیا پراکنده اند وسرورمادرآن نیز درسوئد قراردارد.ویکی لیکس همچنین ازسرورهای مستقردرخاک کشورهائی که ازانتشارآزاد اطلاعات حمایت می کنند، نیز سود می برد.طبق قانون اساسی سوئد،هیچ دستگاه یامقام اداری این کشور، حق ندارد درباره ی منبع اخبارمنتشره دررسانه های سوئد، تحقیق وتفحص نماید.در17 اوت 2010 اعلام شد که یکی ازاحزاب سوئد،بدون دریافت پول،مجری واداره کننده ی اصلی سرورهای جدید ویکی لیکس است وپهنای بانددراختیاراین سازمان قرارمی دهد.تکنیسین های وابسته به این حزب،وظیفه ی نگهداری ازسرورمزبوررابرعهده گرفته بودند.برخی ازاین سرورها،درمخازن سوخت اتمی وزاغه های مهمات سابق ناتو، جاسازی شده بودند.سایت ویکی لیکس بانرم افزارهائی چون " ویکی مدیا" ،"تور" و" پی.جی.پی" کارمی کرد.
فعالیت ویکی لیکس بسیاربه "ویکی پدیا" شباهت داشت.هرکس می توانست اطلاعات ونظرخودرا باین سایت پست کند ویامطالب دیگران راموردنقد وبررسی قراردهد.برای اینکار،هیچگونه تخصص فنی لازم نبود.افرادی که به اسنادطبقه بندی شده دسترسی داشتند می توانستند به آسانی وبطورناشناس،آنهاراازطریق پست الکترونیک دراختیارویکی لیکس قراردهند. بدین ترتیب، هیچکس نمی توانست دراسناد مزبور دخل وتصرف نماید.کابران نیز می توانستند این اسنادراآزادانه مورد بحث قرارداده ومیزان اعتباروصحت آنهاراارزیابی نمایند.اما ویکی لیکس درادامه ی راه خود،یک هیئت تحریریه تشکیل داد که درمورد پذیرش اسناد ارسالی تصمیم می گرفت.دبیران ویکی لیکس فقط اسنادی راکه دارای ارزش ی،دیپلماتیک، تاریخی ویا اخلاقی بود، می پذیرفتند.اسنادارسالی باید حتماًبرای نخستین بارافشاشده باشند.بدین ترتیب،انتشاربدون بررسی اسناد درسایت ویکی لیکس متوقف شد.ویکی لیکس مدعی بود که هیچگاه اسناد بی ارزش وبی اعتباررا منتشرنمی کند زیرااسناددریافتی،قبل ازانتشار به دقت موردبررسی وارزشیابی قرارمی گیرند.یک گروه پنج نفره وظیفه ی بازنگری دراسنادرابرعهده داشتند.این پنج نفر، درزمینه های مختلفی چون زبانشناسی وبرنامه ریزی تخصص داشته ودرصورتی که هویت فردی که سندی راارسال می کند معلوم باشد،سوابق وی راموردبررسی قرارمی دادند حرف آخررادراین گروه، آسانژ می زد.
بزودی خانه ی " تئودور رپه" دارنده ی امتیازدامنه ی آلمانی ویکی لیکس، تحت نام wikileaks.de موردحمله ی پلیس آلمان قرارگرفت.علت این یورش نیز انتشارلیست سیاه دولت استرالیا برای سانسور رسانه های گروهی این کشور، توسط ویکی لیکس بود.دولت چین نیزبرای مقابله باافشاگریهای ویکی لیکس،طرحی رابنام " سپرطلائی" به اجراء گذاشت که هدف آن فیلترینگ ویکی لیکس وتمامی سایتهای وابسته به آن بود. معهذا این سایت همچنان درداخل چین قابل دسترسی باقی ماند واینکارازطریق سایتهای جایگزین چونsecure.sunshinepress.org میسّرگردید.ویکی لیکس کاربران خودرا تشویق می کرد که هرازچند گاهی نامهای جایگزین این سایت رادراینترنت جستجونمایند. البته اینکاربایدخارج ازقلمرو کشورهائی انجام می شدکه سایت ویکی لیکس را فیلترمی کردند زیرادراین کشورها،تمامی موتورهای جستجو نیزفیلترمی شدند.مثلاً درچین، دوموتورجستجوی عمده یعنی baidu و yahoo فیلترهستند.
چندی بعد، اداره ی مخابرات ورسانه های گروهی استرالیا، نام ویکی لیکس را درلیست سیاه سایتهای غیرقانونی قرارداد وآن رافیلترکرد.اما چندی بعد، دراثراعتراضات مردمی، فیلترینگ این سایت لغو شد.نظامیان حاکم برتایلند نیزسایت ویکی لیکس وچهل هزار سایت دیگررا بدلیل آنچه که بروز بی ثباتی ی درکشورنامیدند،فیلترکردند.چندی بعد، نشریه ی "تایم" نوشت که سایت ویکی لیکس وتمامی دست اندرکاران آن درسراسرجهان،تحت نظارت شدید دستگاههای امنیتی قراردارند وهرازچند گاهی،کامپیوترهاواسنادآنها بایورش ماموران ضبط می شود.ویکی لیکس، بویژه پس ازانتشارنوارویدیوئی بمباران هوائی عراق درسال2007، بشدت تحت فشارقرارگرفت. جولین آسانژ درمصاحبه ای گفت، رستورانی که درریکیاویک (0پایتخت ایسلند)، محل تجمع گروهی ازدست اندرکاران ویکی لیکس بود، تحت محاصره ی ماموران امنیتی قرارگرفته است وهرروز وابستگان به ویکی لیکس، ازتهدیدهای پلیس، ضبط کامپیوتروموبایل، وبازداشت موقت خود شکایت می کنند. حتی فیس بوک نیزتحت فشارهای وارده،محدودیتهائی رابرای ویکی لیکس ایجاد کرده است. "کمیته ی می جرائد وسازمانهای سخن پراکنی انگلیس" نیزاخیراًدرباره ی انتشارافشاگریهای ویکی لیکس، بویژه درباره ی اسناددیپلماتیک این کشور،به رسانه ها هشدارداد.
معهذا، افشاگریهای ویکی لیکس، بااستقبال جهان روبرو شد.سازمان عفو بین الملل جایزه ی رسانه ای خودرا بخاطرانتشارسند مربوط به " کشتارغیرنظامیان درکنیا" به ویکی لیکس اهداء کرد.نشریه ی اومیست هم" جایزه ی رسانه های جدید" خودرا به ویکی لیکس اهداءنمود.رومه ی نیویورک دیلی نیوز نام ویکی لیکس رادرصدرلیست رسانه هائی قرارداد که قادرند جهان راتغییردهند.دولت اکوادور به آسانژ پیشنهاد کرد دراین کشوراقامت کند ودرآنجا آزادانه به فعالیت خود ادامه دهد.وزیرخارجه ی اکوادور، باتقدیر از ویکی لیکس وشخص آسانژ، تلاش آنهارا درروشنی بخشیدن به زوایای تاریک اطلاعات درجهان، موثر ارزیابی نمود.
اندکی بعد، " جان یانگ" مدیرcryptom ازهیئت مدیره ی ویکی لیکس استعفا داد واین گروه رابه " دست نشاندگی سیا" متهم کرد.وی درمصاحبه ای، ویکی لیکس را به فقدان شفافیت درزمینه ی مسائل مالی ومدیریتی متهم نمود و اظهارداشت که این سایت، نمی تواند ناشناس ماندن منابع خودرا تضمین کند.درعین حال، عفوبین الملل نیزازانتشارنام عوامل اطلاعاتی آمریکا درافغانستان، انتقاد کرد.سازمان " گزارشگران بدون مرز" اگرچه ازافشاگریهای اولیه ی ویکی لیکس درزمینه ی حقوق بشر وآزادیهای مدنی درجهان ، تقدیرکرد اما درعین حال، ازفقدان نظارت وکنترل برروند انتشاراسناد انتقادنمود. این سازمان نوشت : " انتشاربی وقفه وکلی 92 هزارسند طبقه بندی شده، حاکی ازوجود یک مشکل روش شناختی درسایت ویکی لیکس می باشد. مبنای ژورنالیسم را گزینش اطلاعات تشکیل می دهد واینکه ویکی لیکس ادعامی کند که رومه نگارنیست،قانع کننده نیست."
ازاین گذشته، بسیاری ازسازمانهاودولتهای جهان که اسناد مربوط به آنها درویکی لیکس منتشرشده، درزمره ی منتقدان این سازمان قرارگرفتند. درپی انتشارمجموعه اسناد مربوط به مکالمات دیپلماتیک آمریکا،وزارتخارجه ی این کشور، انتشاراین اسنادرا"حمله به منافع خارجی آمریکا وتهاجم به جامعه ی بین المللی" ارزیابی نمود.کاربه جائی رسید که رئیس کمیته ی امنیت داخلی مجلس نمایندگان آمریکا،خواستارگنجاندن نام ویکی لیکس درفهرست سازمانهای تروریستی گردید. اندکی بعد، یکی ازبانکهای بزرگ ایسلند بنامkaupthing ، حکمی ازدادگاه ازدادگاه گرفت که به موجب آن، رادیو تلویزیون ورسانه های گروهی این کشور،ازانتشاریکی ازاسناد ویکی لیکس مبنی بر ورشکستگی این بانک، منع شدند.البته باتلاش گروه پارلمانی طرفدارویکی لیکس، این حکم لغوشد. این فشارهاآنقدرشدید شدند که جولین آسانژ درمصاحبه با تلویزیون سوئیس اعلام کرد که بطورجدی درصدد کسب پناهندگی ی ازسوئیس است وقصدداردمقرّ ویکی لیکس را به یک کشوربیطرف چون سوئیس منتقل نماید : " سوئیس وایسلند، تنهاکشورهائی هستند که من درآنجا احساس امنیت می کنم."
نخستین سند منتشره توسط ویکی لیکس، صدورحکم ترورمقامات دولتی سومالی توسط"شیخ حسن زهیرآویز"بود که دردسمبر2006 انتشاریافت. اندکی بعد، رومه ی گاردین چاپ لندن درصفحه ی نخست خود سندی رابه نقل ازویکی لیکس منتشرکرد که حاکی از فساد گسترده درخانواده ی " دانیل آراپ موی" بود. چند ماه بعد،بانک Julius baerسوئیس، بادریافت حکمی ازیکی ازدادگاههای آمریکا،فعالیت ویکی لیکس رادراین کشور متوقف کرد.اتحادیه ی آزادیهای مدنی، کمیته ی خبرنگاران وجرائدآزاد،بنیاد مرزالکترونیک، که یک ائتلاف بزرگ رسانه ای می باشند،به این حکم اعتراض کردند.بزودی برخی ازرسانه های بزرگ آمریکا، همچون آسوشیتد پرس، انجمن دبیران رومه های آمریکا،رومه ی لس آنجلس تایمز، اتحادیه ی ناشران رومه های آمریکا اتحادیه ی رومه نگاران حرفه ای آمریکا و. به این ائتلاف پیوستند.حاصل این اعتراضات آن بودکه قاضی " جفری وایت" که حکم به تعطیلی ویکی لیکس داده بود، درپدیده ای نادر، حکم قبلی خودرا لغو کرد.
درهمین ایام، ویکی لیکس سندی راتحت عنوان" دستورالعمل اجرائی برای بازداشتگاه دلتا" منتشرکرد که تاریخ مارس 2003 برخودداشت. دراین سند که بلافاصله درگاردین به چاپ رسید، به برخی اشکال شکنجه وفشاربرزندانیان این زندان اشاره می شود. گردانندگان این بازداشتگاه، نام برخی اززندانیان را دراختیار کمیته ی بین المللی صلیب سرخ قرارنداده بودند. درکوران فعالیتهای انتخاباتی آمریکا متن یک نامه ی الکترونیکی متعلق به " ساراپالین" ازاعضای دفتر تبلیغاتی " جان مک کین" نامزد جمهوریخواهان دراین انتخابات منتشرشد که نشانگرارتباط وی با " دیوید کرنل" نامزد دموکراتها درایالت تنسی بود. چند ماه بعد،لیست اعضای حزب راستگرای افراطی انگلیس ، برروی سایت ویکی لیکس قرارگرفت.دراین لیست، نام،آدرس، سن، وشغل 13500 نفرازاعضای این حزب فاشیست ذکر شده بود.درمیان این اسامی،نام چند افسرپلیس،دووکیل دادگستری،چهاروزیر، ویک پزشک به چشم می خورد.نام گروهی از آموزگاران دوره ی ابتدائی وراهنمائی انگلیس نیز درلیست مزبورآمده بود. حزب ناسیونالیست انگلیس، هویت اعضای خودرا بشدت مخفی نگاه می دارد و " نیک گریفن" رئیس این حزب ، پس ازافشای نام اعضای حزب خود گفت که می داند چه کسی این اطلاعات رادراختیارویکی لیکس قرارداده است.سال بعد، لیست دیگری شامل مشخصات 111 عضودیگراین حزب منتشرشد.
اندکی بعد،بیش از600 سندداخلی سازمان ملل متحد که برخی ازآنها مهر" بسیارمحرمانه" برخودداشت، افشاء شد وبدنبال آن 6780 سند مربوط به تحقیقات کنگره ی آمریکا منتشرگردید.درهمین ایام، نام کمک کنندگان به مبارزه ی انتخاباتی سناتور"نورم کلمن" ولیست سیاه تنظیم شده توسط دولت استرالیا برای فیلترینگ سایتهای اینترنتی منتشرشد.باانتشاراین لیست، دولت حزب کارگراسترالیا به شدت تحت فشارافکارعمومی قرارگرفت.ازاین پس، ویکی لیکس گزارشهائی رادرباره ی جلسات " گروه بیلدربرگ" منتشرکرد.دراین گزارشها، به تاریخچه ی گروه ومباحثات مطرح شده درجلسات آن اشاره می شود. ویکی لیکس همچنین متن ضبط شده ی 86 مکالمه ی تلفنی میان تمداران وتجار پرو رامنتشرکرد. متن این اسناد که به" رسوائی نفتی" معروف شد ، دررومه های معروف پرو به چاپ رسید.اندکی بعد، رومه های ایران گزارش دادند که " غلامرضاآقازاده" پس از12 سال ریاست بر سازمان انرژی اتمی ایران ، استعفا داد. ویکی لیکس گزارشی رامبنی بربروز یک " حادثه ی جدی اتمی" درتاسیسات هسته ای نطنز را علت این استعفا عنوان کرد. به موجب اسناد منتشره،دراثراین حادثه،تعداد سانتریفیوژهای ایران از 4700 به 3900 کاهش پیداکرد.به گزارش رسانه های گروهی غرب،این حادثه، بعلت حمله ی سایبری به برنامه ی هسته ای ایران توسط کرم رایانه ای " استاکس نت" روی داده بود. گزارش ویکی لیکس درباره ی تخلیه ی محموله ای بزرگ ازمواد سمّی درساحل عاج، جنجال به پاکرد.دراین گزارش که به " گزارش مینتون" معروف شد، ازتخلیه ی موادسمّی ، سدیم هیدروکساید، کبالت،سدیم سولفید،هیدروژن سولفاید، ودهها ترکیب سمّی دیگریادشده که به مسمومیت حداقل 108000 نفرازمردم ساحل عاج منجرگردید.مبتلایان، به سوختگی های پوستی وچشمی شدید، تهوع، اسهال،ازدست دادن هشیاری وسرانجام مرگ دچارشدند.
اندکی قبل ازوقوع بحران مالی ایسلند،ویکی لیکس باانتشاریک سندداخلی بانک kaupthing bank ، فروپاشی سیستم بانکی ایسلند راپیش بینی کرد. این سند نشان می دادکه چگونه مالکین این بانک مقادیرهنگفتی ازمنابع آنرابصورت وام دریافت کرده وازبازپرداخت آن سربازمی زدند.انتشاراین سند، موجب اعتراضات گسترده ی سهام داران بانک مزبور گردید. ویکی لیکس سندی رانیز تحت عنوان " دستورالعمل 440 وزارت دفاع انگلیس منتشرکرد که حاوی رهنمودهائی برای جلوگیری ازنشت اطلاعات توسط هکرها،رومه نگاران، وجاسوسهای خارجی بود. یک ماه بعد،متن 570000 پیام کوتاه ارسالی درروز حمله ی تروریستی 11 سپتامبر منتشرشد.بخشی ازاین پیامها، میان پنتاگون واداره ی پلیس شهرنیویورک ، ردوبدل گردیده بود. همچنین متن یک گزارش محرمانه ی 32 صفحه ای وزارت دفاع آمریکا منشرشد که درآن نسبت به نشت اطلاعات امنیتی آمریکادرجرائد وسایت های اینترنتی، هشدارداده می شد.دراین گزارش توصیه می شد که عناصرنفوذی، شناسائی، اخراج وتحت پیگرد قضائی قرارگیزند.علت تهیه ی این گزارش، نشت اطلاعاتی درباره ی هزینه های نظامی آمریکا، موارد نقض حقوق بشردرزندان گوانتانامو محقایق مربوط به جنگ درشهر فلوجه ی عراق عنوان گردید.
سپس ویکی لیکس،سند طبقه بندی شده ای راازحمله ی یک هلی کوپترارتش آمریکا به مردم غیرنظامی بغداد منتشرکرد.این حمله حداقل 12 کشته برجای گذاشت که نام دوتن ازگزارشگران رویترنیز درمیان آنها بود.این سند ویدیوئی نشان می دهد که خلبان هلی کوپتر تصورکرده که افراد مزبور،سلاح حمل می کرده اند.دراین رابطه، یکی ازتحلیلگران اطلاعاتی ارتش آمریکا بنام " برادلی مانینگ" به اتهام نشراطلاعات سرّی ارتش دراینترنت،دستگیرشد.ویکی لیکس 3 وکیل زبده ی آمریکارابرای دفاع از مانینگ استخدام کرد اما آنها نتوانستند برای متهم کاری انجام دهند. درهمین ایام،ویکی لیکس 92000 سند مربوط به جنگ افغانستان رامنتشرکرد که بلافاصله در گاردین،نیویورک تایمز و اشپیگل به چاپ رسیدند. دراین اسناد، به حوادثی چون شلیک به نیروهای خودی،وآتش گشودن برروی غیرنظامیان اشاره می گردد.اما 15000 ازاین اسناد،بلافاصله ازسایت ویکی لیکس خارج شد تامورد بازنگری قرارگیرد.به گزارش سایت daily beast ، دولت آمریکاازانگلیس،آلمان واسترالیا خواست که بخاطر انتشاراسنادسرّی مربوط به جنگ افغانستان، علیه ویکی لیکس اعلام جرم کنند.رومه ی وال استریت ژورنال نیزنوشت که افشاگریهای ویکی لیکس، جان خبرچینان آمریکارادرافغانستان به خطرانداخته وزندگی این افراد وخانواده ی آنهارادرمعرض عملیات انتقام جویانه ی طالبان قرارداده است. جولین آسانژ درپاسخ به این انتقاد گفت که علت خروج 15000 هزارسند ازسایت ویکی لیکس نیزهمین بوده است: " مااین اسناد راسطربه سطر مورد بررسی قرارمی دهیم وهرکجاکه احساس کنیم جان افراد بیگناه درمعرض خطرقرارمی گیرد،آنراحذف خواهیم کرد."گروه طالبان نیزاعلام کرد یک گروه 9 نفره راماموربررسی اسنادمزبورکرده تانام جاسوس هارااستخراج کرده وپس ازتطبیق آن با لیست 00 نفره ای که این سازمان دراختیاردارد،افراد مزبور تحویل دادگاه طالبان شوند تادرباره ی ایشان تصمیم گیری شود.
دراین هنگام شایع شد که ویکی لیکس قصددارد 400000 سنددیگر مربوط به جنگ عراق رامنتشرکند.اما جولیان آسانژ این خبرراتکذیب کرد وگفت :"ویکی لیکس هیچوقت ازماهیت وتاریخ انتشاراسناد جدید،سخن نمی گوید." معهذا، نشریه ی گاردین اعلام کرد که 400000 سند جنگ عراق راازویکی لیکس دریافت کرده است. اما نخستین بخش این اسناد توسط" الجزیره" منتشرشد. پنتاگون انتشاراین اسنادرا" بزرگترین نشت اسناد طبقه بندی شده درتاریخ آمریکا" نامید.بخش بزرگی ازاین اسناد،به اعمال شکنجه درزندانهای آمریکادرعراق مربوط می شود.وکیل آسانژ باوزارتخارجه ی آمریکا تماس گرفت وازآنهاخواست تاافرادی راکه جان آنها باانتشاراین اسناد به خطرمی افتد،معرفی کند تانام آنهاازاسناد مزبورحذف شود.اما،وزارتخارجه ی آمریکااعلام کردکه حاضرنیست درزمینه ی اسنادی که به سرقت رفته،باکسی مذاکره کند. اسناد منتشره شامل بخش هائی ازاسناد وگزارشهای طبقه بندی شده ی وزارتخارجه ی آمریکا راشامل می شد که 250 هزارسندرا دربرمی گرفت.یک ساعت قبل ازانتشاراین اسناد، سروراصلی ویکی لیکس مورد حمله ی هکرهای اینترنتی قرارگرفت.اما نشریه های معتبر بین المللی شامل نیویورک تایمز،گاردین ، اشپیگل ، ال پائیس، ولوموند،بطورهمزمان، بخش هائی ازاین اسناد را منتشرکردند. تقاضای برخی کشورهای عربی ازآمریکا درمورد واردآوردن ضربه ی نخست برایران، دخالت مستقیم دولت چین در هک کردن کامپیوترها، واعمال فشارآمریکابرپاکستان برای تسلیم مواد هسته ای خود به این کشوربه منظور جلوگیری از دسترسی تروریستها به این مواد،مضمون این اسناد بود.
درهمین گیرودار،ویکی لیکس اعلام کرد که به یک سند ویدیوئی سرّی درباره ی قتل عام غیرنظامیان افغان توسط نیروهای آمریکائی دست پیداکرده است.جولین آسانژ نیز سندی را درمورد انفجاریک چاه نفت درآلبانی افشاء کرد که به موجب آن،کمپانی بریتیش پترولیوم مسئول این انفجاربود. دست اندرکاران ویکی لیکس ،این اسناد را دراختیارچند رسانه ی گروهی معتبرجهان ازجمله لوموند فرانسه،گاردین انگلیس،اشپیگل آلمان، نیویورک تایمز آمریکا، خبرگزاری الجزیره، ونیز یک سایت انگلیسی بنام دفترتحقیق رومه نگاری،قرارمی داد.
آسانژ درمصاحبه ای بایک رومه ی روسی گفت که مسکو باید خود رابرای موج جدید افشاگریهای ویکی لیکس درمورد روسیه آماده کند.وی همچنین درمصاحبه ی دیگری اعلام کردکه ویکی لیکس خودرا برای یک افشاگری بزرگ آماده می کند.این بار، حقایقی ازدرون بخش خصوصی، بویژه یک بانک بزرگ آمریکائی افشا ءخواهد شد.
ازجمله انتقاداتی که به ویکی لیکس مطرح شد این بود که چرااین سایت، اسناد محرمانه ی مربوط به اسرائیل راکمترمنتشرمی کند؟ حتی برخی محافل، ازتوافق پشت پرده ی آسانژ بامقامهای اسرائیلی سخن به میان آوردند.اما آسانژ درمصاحبه ای با الجزیره گفت: "موساد وسازمانهای اطلاعاتی جهان، کارمارارصد می کنند. موساد باعده ای ازکارکنان سابق ما ارتباط داشت اما اکنون هیچ ارتباطی میان ما وجود ندارد."آسانژ اضافه کرد که ویکی لیکس 2700 سند سرّی ازاسرائیل دردست دارد که برخی ازآنها به جنگ اسرائیل – لبنان مربوط می شود.همچنین اسنادی ازترور " محمود المبحوح" یکی ازفرماندهان حماس دردست است که به پاسپورت تروریستهای اسرائیلی مربوط می شود.براساس یکی ازاین اسناد،اسرائیل یک راکتورهسته ای سوریه را، چند هفته قبل ازعملیاتی شدن آن، منهدم کرده است.

این مقاله بااستفاده از سایت ویکی لیکس، سایت "ویکی پدیا" ونیزسایت:
The bureau of investigative journalism تنظیم گردیده است.

fmohammadhashemi@yahoo.com
www.fmohammadhashemi.blogfa.com

.


" شن ژن" ، شهر جوانان
اززمانهای قدیم، مردم جهان، شهرجوانان رادررویاهای خود می دیدند: شهری که درآن، سالخوردگان جائی نداشته وهرکس به آنجا پا بگذارد، هرگز پیر نمی شود. اما هیچکس تصورنمی کرد که روزی شهر" شن ژن" درچین، بعنوان شهرجوانان شناخته شود. این شهرکه درمرزهنگ کنگ قراردارد، طی 25 سال اخیر، ازیک دهکده ی کوچک ماهیگیری به یک منطقه ی بزرگ شهری باجمعیت ده میلیون نفرتبدیل شده است. شن ژن به عنوان نخستین منطقه ی ویژه ی تجاری چین، الگوئی برای اصلاحات اقتصادی دردیگرنقاط کشورقرارگرفت وازاواخردهه ی 1970، بدستور " دنگ شیائوپینگ" درب خودرا بروی جهان خارج گشود وبه دروازه ی اقتصادی چین تبدیل شد.یکی ازویژگیهای جالب این شهر، میانگین نازل سن شهروندان آن است که حدود 27 سال می باشد وسالهاست که ثابت باقی مانده است. وضعیت سنّی مردم این شهر، درنقطه ی مقابل بقیه ی نقاط چین قراردارد که به سرعت پیرمی شوند.
95 درصد ساکنین شن ژن، مهاجرانی هستند که ازدیگرنقاط چین به این شهرآمده اند ولذا، جوانی جمعیت آن مدیون پدیده ی مهاجرت است وزادوولد داخلی درآن نقشی ندارد. جذابیت شن ژن برای جوانان( وحتی نوجوانان) چینی ازآنجاناشی می شود که صنایع این شهر،پذیرای نیروی کارجوانی است که درجستجوی درآمد سرشار، شهرودیارخودراترک می گوید.درسال2005 ، فقط 65/1 میلیون نفرازساکنین شن ژن، بومی این شهربودند و32/4 میلیون نفررانیز مهاجرانی تشکیل می دادند که بیش ازیک سال دراین شهراقامت داشتند.بیش از 4 میلیون نفرازساکنین شن ژن نیزکمترازیک سال قبل به این شهر مهاجرت کرده بودند. اغلب این افراد درصنایعی به کاراشتغال پیدامی کنند که جهت گیری صادراتی دارند.آنهاتحت شرائط دشوارکاری،به سرعت پیرمی شوند.شرائط کاری درشن ژن، به قدری سخت است که برخی ازمهاجرین، پس ازمدتی، یادرجستجوی کاربه نقاط دیگرمی روند ویابه موطن خود بازمی گردند.اکثراین مهاجرین،قبل ازرسیدن به 30 سالگی، شن ژن زاترک می کنند وتنهاتعداد اندکی ازآنهاتا میانسالی درآنجا باقی می مانند.
اکثریت قاطع این جوانان، ازمناطق فقیرنشین مرکزچین به شن ژن می آیند.آنهاپس ازترک روستاها ومناطق دورافتاده ی مادری خود، جذب زرق وبرق های شهری شن ژن می گردند.مهاجرت این افراد، همچنین انعکاسی از تحولاتی است که درروستاهای چین جریان دارد.کارگران جوان می گویند، مکانیزه شدن کشاورزی( استفاده ازماشین آلات، سموم نباتی ، کودهای شیمیائی وماشین آلات فرآوری محصول)زراعت راآسان کرده است.این پیشرفتهای فنّی، بازده کشاورزی راافزایش ونیازبه نیروی کاررا کاهش داده است.پس ازپیوستن چین به سازمان تجارت جهانی درسال2004، رقابت محصولات کشاورزی خارجی، تولید برخی اقلام کشاورزی( مانند سویا) رابشدت کاهش داد وموجب گردید جوانان روستائی درجستجوی کار، راهی مناطق شهری شوند.
اگردرسال 2006 ازشن ژن عبورمی کردی،به خیل کارگران جوانی برمی خوردی که به شدت توسط کارفرمایان بزرگ وکوچک استثمارمی شدند.کمپانیهای چینی،هنگ کنگی وتایوانی،استثمارکنندگان این نیروی کاربودند که همچنان به کارخود ادامه می دهند.جوانان درازای 15 ساعت کاردرروز مقدارناچیزی دستمزددریافت می کنند وفقط دوساعت اضافه کاری برای آنها منظورمی شود.ازاین 15 ساعت،یک ساعت نیزبرای استراحت وصرف غذا کسرمی گردد.این کارگران، ازخستگی فراوان شکایت دارند امامجبورند همچنان به کارادامه دهند. تعدادی ازاین کارگران،کمتراز15 سال سن دارند.کاررسمی اغلب این کارگران ساعت 30/7 صبح شروع و30/15 به اتمام می رسد اما شیفت بعدی،تاقبل از 30/19 آغازنمی شود ولذا، کارگران شیفت قبلی مجبورند 5/4 ساعت اضافه کاری بدهند که فقط دوساعت برای آنها منظورمی گردد.بطورکلی12 ساعت کارروزانه، پدیده ای عادی در شن ژن محسوب می شود.بسیاری ازاین جوانان ،ازخستگی روحی وجسمی شکایت دارند. شن ژن ازاستثمار وحشیانه ی این کارگران جوان، به سرعت ثروتمند شد. بدین ترتیب،دهکده ی کوچک شن ژن، طی سه دهه، ازیکی ازعادلانه ترین جوامع جهان،به یکی اعادلانه ترین مناطق شهری دنیا تبدیل شد که به سرعت درمسیر قطب بندی اقتصادی گام برمی دارد.سهم بنگاههای بزرگ ازتولید ناخالص داخلی این شهر بیش از50 درصد،سهم نیروی کارکمتراز30 درصد وسهم دولت نیز حدود15 درصد می باشد.شکاف درآمد در شن ژن عمیق ترازدیگرمناطق شهری چین است.شهر شن ژن، درحال حاضر، به ثروتمند ترین شهرچین تبدیل شده است. درگزارشی که اخیراً منتشرشد آمده است که میانگین درآمددر شن ژن 23544 یوان(2843 دلار) می باشد که تقزیباً دوبرابررقم مشابه برای دیگر مناطق شهری چین است. امامقایسه ی سطح درآمد شن ژن باسطح درآمد مناطق روستائی، به نتایج شگفت انگیزتری می انجامد.میانگین درآمددراین مناطق، حدود2500 یوان(300دلار) می باشد. این شکاف عمیق، درکنارکارطاقت فرسا درمزارع چین، میلیونهاجوان روستائی رادرجستجوی زندگی بهتر، روانه ی شن ژن ودیگرمراکزشهری درسواحل جنوبی وشرقی چین می کند که تولید کننده ی بخش عمده ی اقلام صادراتی این کشورمی باشند.افزایش سریع ثروت این شهرها،مستقیماً مدیون تعمیق فقر درروستاها ووجود ارتش عظیم ذخیره ی کار درچین می باشد. یکی ازهر10 نفر جمعیت میلیاردی چین،مهاجرمی باشد.سرمایه داران سراسرجهان،برای استفاده ازاین نیروی کارعظیم وارزان، سرودست می شکنند وبه رقابتی سخت بایکدیگرمشغولند.کمپانیهای بزرگی چون شرکت تایوانی " فاکس الکترونیکز"که قطعات کامپیوتربرای شرکتهای "دل" و "اپل" می سازد،درشن ژن حضورفعال دارند.این شرکت ازسال1993 درشن ژن فعالیت می کند و 240 هزارنفرکارگردارد که قراراست درآینده به 300 هزارنفرافزایش پیداکند.شرکتهای تایوانی، بیشترین حضوررادرشن ژن دارند.این شرکتها بالغ بر30 میلیارددلارازکالاهای صادراتی چین راتولید می کنند.شرکت " لونگ هوا"، بزرگترین قطعه سازجهان، کارخانجات خودرادرزمینی به وسعت چندین کیلومترمربع احداث کرده وساختمانهای متعددی رادرشن ژن ، برای انجام اموراداری به خوداختصاص داده است. مرکزشهر شن ژن، مالامال ازسرویس های بهداشتی وآپارتمانهای مسی است که درسالیان اخیرساخته شده اند.یکی ازاین ساختمانها، مجتمع عظیمی است که به ست 5000 زن کارگر اختصاص یافته است. این مجتمع تنهایکی از48 مجتمع مشابه در شن ژن می باشد.کارگران می تواننددرصورت عدم تمایل به ست دراین مجتمع ها،منازلی رابه پنج تاشش برابرقیمت اجاره نمایند. ازدحام جمعیت دراین مجتمع ها بقدری است که عملاً امکان استراحت از ساکنین سلب می شود.کسانی که دراین مجتمع هازندگی می کنند، اجازه ی پخت وپز ویاپذیرائی ازمیهمان راندارند.حتی اقوام وخویشان این افراد نیز نمی توانند به دیدارآنهابیایند. واحدهای این مجتمع ها،فاقد هرگونه وسائل تهویه ی هوا می باشد ولذا،گرمادرآنجا بیداد می کند.یک جوان باید پس ازاستخدام،یک دوره ی فشرده ی شبه نظامی رابگذراند تا به به مقررات صنعتی آشناشود.افراد متاهل وکودکان، جائی درمجتمع های مسی ندارند وبایددرآپاتمانهای شخصی زندگی کنند.
یک زن کارگرکه از8 صبح تا8 شب کارمی کند، فقط معادل10 ساعت حقوق دریافت می نمایدزیرا2 ساعت برای صرف غذا کسرمی شود.هرسه هفته یکبار، شیفت روزوشب بصورت چرخشی عوض می شود.اغلب کارگران درسلف سرویس کارخانجات غذامی خورند ضمن اینکه اجازه دارند برای خوردن غذا به خارج ازکارخانه بروند.اماآنهابندرت چنین می کنند زیراغذای خارج ازکارخانه بسیارگران تمام می شود.کارگران ساده، فقط هزاریوان(120 دلار)درماه دستمزددریافت می کنند که اضافه کاری آنهارانیزشامل می شود: 50 سنت به ازای هرساعت کار.ساعت رسمی کاردرکارخانجات شن ژن 10 ساعت درروزاست که اگرلازم باشد شنبه ویکشنبه رانیزشامل می شود.تکنیسین هانیز شش روز درهفته را به میزان 12 ساعت درروز کارمی کننداما به ازای هر35 روزکار، ازیک هفته مرخصی برخوردارمی شوند که ازآن برای سفربه زادگاه خویش ودیداربا اقوام استفاده می کنند. اگرکارگرمریض شود به کلینیک شرکت مراجعه می کند واگربیماری وی جدّی باشد به بیمارستان ارجاع داده می شود وشرکت 80 درصد هزینه ی درمان وی رامی پردازد.اگرچه ن ازسه ماه مرخصی زایمان برخوردارند اما اغلب آنها بابچه دارشدن، کارراترک می کنند.کارگران ازحقوق بازنشستگی، ازکارافتادگی وبیمه ی بیکاری برخوردارندامااین حقوق، فقط پس ازحداقل 10 سال کاربه ایشان تعلق می گیرد واگرکارگری دربدو استخدام حقوق مزبورراطلب کند، بلافاصله اخراج می شود.لذا، کارفرمایان، به توصیه ی مقامات اداره ی کار شن ژن،قراردادهای یک ساله با کارگران منعقد می نمایند.دربسیاری ازموارد،کارگرپس از9 سال کاراخراج می شود.اگرهزینه ی استخدام تکنیسین ها ومدیران شرکتهانیزافزایش یابد،آنهاهم درمعرض اخراج قرارمی گیرند.
اگرازکارگران بپرسید که چرامقامات شهری، مقرراتی راکه خود وضع کرده اند، رعایت نمی کنند؟ پاسخ این است که دست مقامات دولتی وصاحبان صنایع دریک کاسه است.مدیران شهر شن ژن ازسوی مقامات مرکزی، فدراسیون سراسری اتحادیه های کارگری وحتی برخی سازمانهای غیردولتی چین،تحت فشارقراردارند تابه شرائط غیرانسانی کاردرکارخانجات این شهرپایان دهند.اماازآنجائیکه 90 درصد شرکتهای فعال درشن ژن تحت مالکیت خارجی است وسرمایه گذاری خارجی برای تداوم رشد اقتصادی 10 درصدی این شهردرسال،ضروری است لذا،مقامات شهری برروی این شرائط دشوارچشم فرومی بندند.درنتیجه،قوانین زیرپا گذاشته می شوند.به همین دلیل است که درچین کمپانیهائی چون" فاکس" به "شرکتهای خون وعرق" معروف شده اند.
معهذا،کارگرانازمزایائی نیزبهره مندند که تحصیل رایگان، خدمات بهداشتی ارزان، آموزش زبان انگلیسی وآموزشهای فنّی حین کار،ازآن جمله می باشند.دربرخی ازشرکتهای بزرگ مانند " هوواوی تکنولوژیز" که محصولات بسیارپیچیدهی الکترونیکی تولید می نمایند، کارگران باید مدرک دانشگاهی داشته باشند. معهذا، برای نخبگان کارگری نیزوضع بسیاردشواراست. " شومینگدا" استاد اقتصاددانشکده ی علوم اجتماعی شن ژن به پدیده ی " فرهنگ تشک" اشاره می کند : هرمهاجربه محض ورود به شن ژن، یک تشک تهیه می کند که آنراهمیشه به همراه دارد وپس ازصرف نهار ویادرمواقعی که زمان کافی برای بازگشت به خانه وجودندارد، ی برروی آن استراحت می کند.اخیراً یک مهندس 25 ساله ی نرم افزار که درشرکت هوواوی کارمی کرد، ازفرط خستگی فوت نمود.این خبرتامدتی دهان بدهان می گشت وحتی دولت چین نیز بیانیه ای دراین مورد صادرکرد.موارد بسیاری ازاین نوع وجوددارد که دررسانه هامنعکس نمی گردد.پدیده ی خستگی ازکار، پدیده ای شایع درچین امروزمی باشد وآثارزیانبارخودرابرذهن وجان روشنفکران، کارگران ماهروساده ی این کشوربرجای گذاشته است.اما وضع درشن ژن، وخیم ترازدیگرنقاط چین است.دربخش غربی این شهر،که کارخانجات تولیدکننده ی اسباب بازی، پوشاک وبرخی اقلام مصرفی دیگردرآنجاقراردارند،وضع بدترازدیگرنقاط شهراست.دراین بخش، کارگران زن، نیروی غالب کارمحسوب می شوند.بااین تفاوت که درکارخانجات تولیدکننده ی وسائل الکترونیک، تعداد ن ومردان برابر ودرکارخانجات پوشاک واسباب بازی، ن ازاکثریت برخوردارند.دراین واحدها، نسبت زن به مرد، هفت به یک است.این ن معمولاً ازدهکده های دورافتاده ای می آیند که دارای فرهنگ مسلط مرد سالاری است.لذا آنها بسیارتوسری خوربوده ونسبت به حقوق خویش نیآگاهند ولذا کمتر لب به شکایت می گشایند.این ن مورد استثماروحشیانه قرارمی گیرند: ساعات کاری بسیارسنگین، شرائط زندگی وحشتناک ، سوء استفاده ی جنسی وحتی مقررات کاری بسیاردشوارترازمردان.
درخارج ازبنگاههای چند ملیتی، محدودیتها اندکی کمتراست.امادراینجانیز "آزادی" به بهای ساعات کاربیشتر، دستمزد وامنیت شغلی کمترحاصل می شود. دریک منطقه ی صنعتی درمرکز شن ژن،20 شرکت بزرگ وکوچک صنعتی وجوددارند که درتملک سرمایه گذاران داخلی اند.این منطقه توسط یک فضای سبز دل انگیز احاطه شده که برای شهر بی روح وکسل کننده ی شن ژن نعمتی بزرگ محسوب می شود. برخلاف کارخانجات بزرگ که گاردهای محافظ مانع ازتماس نزدیک با کارگران می گردند، دراینجا تماس باکارگران به آسانی انجام می شود وکسی مانع عکس گرفتن نمی گردد.ساعت کار کارگران یک چاپخانه دراین منطقه،شبیه به ساعات کاری کارگران فوکس است. آنهاازساعت 9شب تا 8 صبح کارمی کنند وفقط یک ساعت استراحت برای صرف غذا دارند ولذا، اغلب درساعات پایانی کار به شدت احساس خستگی وگرسنگی می کنند.شیفت بعدی نیز ازساعت 8 صبح تا9 شب ادامه دارد که فقط ازیک ساعت استراحت برای نهار برخوردارمی باشد.اما ویژگی بارزاین واحدهای کوچک اقتصادی،عدم وجود تعطیل هفتگی کارگران است. اگرچه کارگران این واحدها، ظاهراً باید 25 روزدرماه کارکنند اما کارماهیانه ی آنها 30 ویا31 روزاست. برخی ازاین کارگران بیش از300 ساعت درماه کارمی کنند ودرآسایشگاههائی که درمحوطه ی کارخانجات احداث شده ودراتاقهای 12 نفره به سرمی برند.آنهابرای زندگی دراین آسایشگاهها 20 تا30 یوان اجاره می پردازند.
معهذا، این کارگران بسیارخوشبخت اند، چون کاری پیداکرده اند.چه بسا جوانانی که به امید یافتن کارراهی شن ژن می شوند وماههارابیکاردراین شهرمی گذرانند. وفورنیروی کار موجب شده که برخی ازاین بنگاهها فقط 580 یوان(70دلار) درماه دستمزد بپردازند که ازاین مقدارنیز 200 یوان به عنوان کمک غذا ومسکن کسرمی گردد.48 دلارباقی مانده، حداقل هزینه برای بقاء درشن ژن محسوب می شود.بسیاری ازکارگران می گویند،این دستمزد شاید برای ن کافی باشد امابرای مردان کافی نیست زیراآنهابیش ازن می خورند، وهزینه های دیگری چون سیگارومشروب نیزدارند. شاید همین مسئله، دلیل کافی برای تمایل کارفرمایان به استخدام ن کارگرباشد.
کارگران شن ژن ازعدم وجود تفریحات وسرگرمی گله دارند. کارگری که ازصبح تاشب درکارخانه ی سازنده ی وسائل الکترونیکی کارمی کند ، خودبه محصولی که تولید می کند دسترسی ندارد.آنهاازطلوع خورشید تاشب کارمی کنند وپس ازبازگشت به منزل، گروه گروه درمقابل تلویزیون مستقر درچایخانه های کوچک چمباتمه زده ویادرمحوطه ی جلوی آسایشگاهها اجتماع کرده وبه صحبت بایکدیگرمی پردازند.درمناطق کارگری شن ژن، از ویدئو، اینترنت وبازی های کامپیوتری خبری نیست.شرائط دشوارکاروزندگی دراین شهر، جائی برای مناسبات پایدارانسانی باقی نمی گذارد.برخی ازاین کارگران که ازدواج کرده اند،زن وفرزند خودرادرسرزمین مادری خویش باقی گذاشته وبه شن ژن آمده اند.آنها هردوسال یکبار به دیدن خانواده ی خود نائل می شوند ونمی توانند آنهاراباخود به شن ژن بیاورند.
معهذا، برخی مردم شن ژن به محدودیتهای فوق تن درنمی دهند.مثلاً بسیاری ازمردم بومی این شهر به آپارتمانسازی درزمینهای کشاورزی خود مبادرت ورزیده وهرواحد آپاتمانی را800تا900 یوان درماه اجاره می دهند.آنهابتدریج به طبقه ای مرفه تبدیل می شوند.برخی ازمردم شن ژن نیز دوره گردی ودست فروشی درخیابانهارابه گردن نهادن به شرائط شاق کاردرکارخانجات صنعتی ترجیح می دهند. تعداد اندکی ازمردم این شهر نیزچایخانه های کوچک دایرکرده ویابه دستفروشی کتاب، سی دی و دی وی دی می پردازند.اغلب این افراد فریفته ی ارزشهای جدید مانند " افسون یک شبه ثروتمند شدن" شده اند.بازاررمانهای عاشقانه، رمزورازموفقیت، وداستانهای پلیسی وی بسیارداغ است. سوء استفاده ی جنسی ازن نیزبسیارشایع است.بسیاری ازن جوانی که ازاقصی نقاط چین راهی شن ژن می شوند، به ورطه ی خودفروشی رسمی یاغیررسمی درکلوپ های شبانه ی این شهر سقوط می کنند. شن ژن سه هزار ی رسمی دارد که هرازچند گاهی توسط پلیس دستگیر وسپس آزاد می شوند.
کارگران شن ژن ازامنیت شغلی برخوردارنیستند. کارفرمایان به کارگران می گویند که آنها داوطلبانه وآزادانه مشغول کارشده اند ولذا،هروقت ازشرائط کاری خود ناراضی بودند می توانند محل کارراترک کنند.شرائط دشوارکاروزندگی درشن ژن تاکنون موجب بروز چندین مورد خودکشی درمیان کارگران گردیده است.نیتی ازحقوق عقب افتاده، علت اصلی برخی ازاین حوادث می باشد.کارگری که دستمزدش 4 ماه عقب افتاده بود،سرانجام دراعتراض به این وضع، خودرابه آتش کشید.چندی قبل نیزفردی قصدداشت باچاقو به کارفرمایش حمله کند.مردم معتقدند که ثروتمندان چینی، میلیونها دلارراازقبل کارگران به خارج ازکشور منتقل می کنند.
دربرخورد بامشکل عقب افتادگی دستمزدها وبه منظور جلوگیری ازگسترش اعتراضات کارگری،اخیراً دستورالعملی ازسوی دولت چین صادرشد که به موجب آن، مقامات محلی باید هرازچند گاهی یکبار، بنگاههای اقتصادی راازنزدیک مورد بازدید قرارداده وبه شکایات کارگران رسیدگی کنند.برروی پارچه ای که برسردر یکی ازکارخانجات شن ژن نصب شده، این نوشته به چشم می خورد : "قانون کاررا اجراکنید! دستمزدهای معوقه را پرداخت نمائید!" کارگران می توانند به اداره ی کارشکایت کنند اما توانائی دولت درحمایت ازحقوق کارگران اندک است.دراین شرائط، فقط اتحادیه های کارگری می توانند به فریاد کارگران برسند.اما موانعی برسرراه این نهاد قراردارد.
اعتراضات کارگری درمیان آندسته ازکارگران که عضو اتحادیه های کارگری نیستند، حالت خودبخودی وکم دامنه بخود می گیرد. هرروزازکم کاری وتوقف محدود کار دربنگاههای اقتصادی شن ژن خبرهائی منتشر می شود. دریکی ازاین اعتراضات، دوهزار کارگر اخراج شدند. حادثه ی دیگربااخراج سه هزارکارگرهمراه بود وترافیک شهررابه مدت یک ساعت مختل کرد.کارگران این شرکت هنگ کنگی تولید کننده ی تجهیزات الکترونیکی، به عدم رعایت قانون حداقل دستمزد توسط کارفرمایان وعقب افتادگی چند ماهه ی حقوق خود اعتراض داشتند. درحادثه ای دیگر،کارگران به اضافه کاری اجباری اعتراض داشتند.آنها می بایست از8 صبح تا نیمه شب کارکنند وبه ازای هرساعت اضافه کاری فقط دویوان دریافت نمایند.پس ازیک هفته، کمپانی مزبور سرانجام باافزایش جزئی دستمزدها وکاهش ساعات کارموافقت کرد اما، کارگران قبل ازدریافت تضمین کتبی، ازبازگشت به سرکارامتناع ورزیدند.بالاخره کمپانی، به انعقاد قرارداد جدید باکارگران تن درداد اما 2100 کارگراعتصابی رااخراج کرد.
البته این شرائط درحال تغییراست.علت این تغییرنیزتشدید فشاردولت وسازمانهای رسمی کارگری بربنگاههای اقتصادی است. اتخاذ برخی تهای جدید توسط دولت، ازجمله کاهش مالیات برمحصولات کشاورزی، یکباردیگر کشت وزرع رابرای کارگران مهاجر جذاب ساخته است.لذا آنها بتدریج به دیارخود بازمی گردند تابه کشاورزی بپزدازند. گروهی نیزدرجستجوی شرائط بهترکاروزندگی، راهی مناطق مرکزی چین می شوند. بدنبال این کارگران، برخی ازبنگاههای تولیدی نیز تاسیسات خودرا به مناطق مرکزی چین منتقل می کنند تاهم ازسطح نازلتردستمزددراین مناطق منتفع شوند، هم دچارکمبود نیروی کارنشوند وهم ازمشوق هائی که دولت چین برای سرمایه گذاری دراین مناطق درنظرگرفته بهره مند گردند. برخی شرکتها نیز خروج ازچین وسرمایه گذاری درویتنام ودیگرکشورهای همسایه رابطورجدی مورد بررسی قرارمی دهند.
معهذا نبایددرباره ی اهمیت این روند مبالغه کردزیراجریان ورود مهاجران جدید جویای کار ازمناطق مرکزی چین به شن ژن ، همچنان ادامه دارد وسطح دستمزددراین شهر، هرچه باشد هنوز ازسطح دستمزددردیگرنقاط چین بالاتراستدرجلوی دزب ورودی کارخانجات فوکس که بزرگترین واحد صنعتی در شن ژن محسوب می شود، هنوز صف طویلی ازداوطلبان کارمشاهده می شود.بسیاری ازاین افراد، نیروهای متخصص وآموزش دیده ای هستند که درانتظارانجام مصاحبه، چندین روز صبورانه درصف باقی می مانند. سن برخی ازاین افراد، بین 15 تا16 سال میباشد. ازآنجائی که حداقل سن قانونی برای کار، 16 سال می باشد لذا، این جوانان پاسخ روشنی درباره ی سن خود نمی دهند وفقط به این جمله ی مبهم بسنده می کنند که " حدود 16 سال " سن دارند.سند سازی برای افزایش سن وسال نوجوانان جویای کار، بسیاررونق دارد.این مهاجرین تازه وارد، فقط یک کوله پشتی همراه دارند که حاوی مواد شوینده ووسائل شخصی است. آنهاباید برای دریافت آموزشهای فنی وحرفه ای ،یک دروه ی 2 ساله را باپرداخت ده هزاریوان طی کنند. دراین مراکزفنی حرفه ای، به هنرجویان زبان انگلیسی، کارباکامپیوتر وتعمیر وسائل الکترونیکی آموزش داده می شود.
باورود روزانه ی خیل کارگران جویای کار،انتظارنمی رود سطح دستمزدها درشن ژن، حداقل درآینده ی نزدیک، افزایش یابد.معهذا بااعمال فشار دولت، حداقل دستمزددرسالیان اخیر،افزایشی چشمگیریافته است.درحال حاضر، کارگران شاغل درشن ژن و شانگهای ، بالاترین دستمزد رادرچین دریافت می کنند. اما کمپانیهای خارجی، تدابیری رابرای مقابله با قانون حداقل دستمزد درپیش گرفته اند که کاستن از ساعات اضافه کاری، افزایش اجاره ی خوابگاهها ئبهای غذا، ازآن جمله می باشد.
کارگران مهاجر، هیچ پشتیبانی جزاتحادیه های کارگری ندارند.سازمانهای مستقل کارگری درچین، غیرقانونی هستند واغلب بصورت زیرزمینی فعالیت می کنند.اتحادیه های تحت کنترل دولت، تنها سازمان کارگری محسوب می شوند که کارگران، اگرچه بااکراه، به آنها روی می آورند.معهذا افرادی که در اتحادیه های رسمی کارخودراجدی می گیرند ودردفاع ازحقوق کارگران ثابت قدم می باشند، کم نیستند. اما بطورکلی، فدراسیون سراسری اتحادیه های کارگری چین( ای.سی.اف.تی.یو) تاکنون دربرخورد بامسائل کارگری ومقاومت کارفرمایان دربرابرخواسته های برحق کارگران، بسیارانفعالی عمل کرده است."نگاه ازبالا" به مسائل کارگری، رویکردی است که اتحادیه های کارگری رسمی چین اتخاذ کرده وهمکاری نزدیک باکارفرمایان رامحور کارخود قرارداده اند. درعین حال، پیگیری مطالبات کارگران درزمینه ی مسکن، بهداشت وآموزش،امنیت شغلی ومقرری بازنشستگی وازکارافتادگی،از مهمترین وظائف این اتحادیه هامی باشد.پس ازآغاز اصلاحات اقتصادی درچین، رهبران اتحادیه های کارگری این کشور، به ابزاردست سرمایه داران داخلی وخرجی تبدیل شده ودرفساد غرق گردیده اند.آنهابه شدت از خصوصی سازی بنگاههای دولتی دفاع می کنند. درمواقعی که بنگاههای خارجی باتشکیل هسته های کارگری درواحد خود موافقت می کنند، رهبران این هسته هاراازمیان عناصرسرسپرده ی خود برمی گزینند.درعین حال، طی ماههای اخیر، جنبش تشکیل هسته های مستقل کارگری دربنگاههای خارجی فعال درچین،سرعت گرفته است.این حرکت درپاسخ به تشدید اعتراضات کارگری ازیکسو و وضرورت تشکیل سازمانهای مستقل کارگری ازسوی دیگر، صورت می گیرد.باتعطیلی بنگاههای دولتی ویاواگذاری آنها به بخش خصوصی،روزبه روزازنفوذ اتحادیه های کارگری رسمی درچین کاسته می گردد.معهذا، نگرش ازبالا، مهمترین مانع برسرراه نزدیکی اتحادیه ها بااقشارپائینی کارگری ونیروی کارمهاجرچین محسوب می شود.رسیدگی به وضع کارگران وشرائط کاری آنها، هنگامی شدت گرفت که مشخص شد درمعادن زغال سنگ وکوره پزخانه های " شانسی" ، و"هونان"، ازنیروی کاربردگان استفاده می شود.اغلب این بردگان، نوجوانانی هستند که یا ربوده شده ویاموردشستشوی مغزی قرارمی گیرند. بسیاری ازاین نوجوانان مورد سوء استفاده ی جنسی وبدرفتاری جسمی قرارمی گیرند.ابعاد هراس انگیز این خبر، شوکی بزرگ بردولت چین وضربه ای سهمگین بروجدان وغرورملی چین واردآورد.این رسوائی،نوک کوه یخ سوء استفاده ازکودکان درچین است که ازآب بیرون آمده است.براساس نتایج تحقیقی که اخیراً منتشرشده، دویست کودک زیر16 سال دریک کارخانه ی سازنده ی تجهیزات الکترونیک در" یانگ هونگ" ، به کاراشتغال دارند. اغلب این نوجوانان، تعطیلات تابستانی خودرابراساس قراردادی که میان مدرسه وبنگاه مزبور منعقد شده، به عنوان کارگربدون مواجب ،دراین واحد سپری می کنند.
درپاسخ به این رسوائی ها، دولت چین قانون جدید کاررا تصویب کرد که درآن حقوق بیشتری برای کارگران، بویژه کارگران موقت ومهاجر، پیش بینی شده وبه اتحادیه های کارگری نیز قدرت چانه زنی بیشتری اعطاء گردیده است.این قانون، پس ازکشمکش های بسیاربانمایندگان سرمایه داران داخلی وخارجی ، به تصویب رسید.دادگاههای چین نیز حمایت ازحقوق کارگران را درموارد مربوط به عدم پرداخت حداقل دستمزد ویاحقوق معوقه، افزایش داده اند.نتیجه ی این اقدامات هنوز مشخص نیست. بدون تردید کمپانیهای بزرگی چون فکس ازاجرای این قانون متضرر می شوند.این کمپانی اعلام کرده است که باکارگرانی که بیش از 8 سال سابقه ی کاردارند، قرارداد دائم منعقد می نماید.به محض اعلام این خبر،ارزش سهام کمپانی مزبوردربورس، بشدت سقوط کرد. کمپانی هوواوی نیزشیوه ی تطمیع وتهدید درپیش گرفته وکارگران باسابقه را راتشویق به کناره گیری ازکارمی کند.تاکنون هفت هزارکارگرباسابقه ی بیش از10 سال مجبوربه استعفاء شده اند.درازای استعفاء، به این کارگران پاداش پایان خدمت ویک ماه حقوق اضافی پرداخت می شود. این کارگران اجازه دارند که مجدداً بصورت پاره وقت به استخدام شرکت درآیند.پس ازتصویب قانون مزبور،بسیاری ازصنایع کارخودرامتوقف کرده وسرمایه ی خویش رااز چین خارج نمده اند.
اخیراً مقامات دولتی باندی راکشف کردند که کودکان رابرای کاردراختیار شرکتهای سازنده ی تجهیزات الکترونیکی وپوشاک در" دونگوان" و "گوانگدونگ" قرارمی داد. درعملیات پلیس، 100 کودک زیر13 سال ازچنگ این باند نجات پیداکرد.دادستانی چین اعلام کرده تحقیق درباره ی هزاران موسسه ی دیگری که کودکان ایالت " سچوان" راربوده وآنهارا برای بردگی دراختیاربنگاههای اقتصادی قرار می داده اند، همچنان ادامه دارد.این تدابیر، نتایج متفاوتی بدنبال داشته است.موارد متعددی از حمله به طرفداران حقوق کارگران درشن ژن گزارش شده وهرروز دفاترسازمانها وگروههای طرفدار کارگران مهاجر دراین شهر، مورد حمله وتخریب قرارمی گیرد.دراین شرائط، اتحادیه ی سندیکاهای کارگری چین نمی تواند کاری جزتعدیل جزئی استثماروحشیانه ی موجود انجام دهد. سندیکالیسم درچین امروز، دستخوش تغییری شگرف گردیده است. تغییرات سریعی که اقتصاد چین ازسرمی گذراند، مهرونشان خودرا برطبقه ی کارگراین کشور باقی گذاشته است.بسیاری ازاین تحولات،درنظراول، به چشم نمی آیند که شاید یکی ازمهمترین آنها، تغییردرگرایشات وتمایلات کارگران باشد.بسیاری ازکارگران جوان،هنوزخودراروستائیان تبعید شده به شهرمی دانند ولی هیچ قصدی نیزبرای بازگشت به زادگاه خودندارند.گروهی ازاین جوانان، بخشی ازدرآمد خودرا برای بستگان خویش می فرستند اما اکثرآنها چنین نمی کنند واین، تغییری عمیق برای جامعه ی سنتی چین به شمارمی رود.نسل قدیمی ترکارگران مهاجر، کاردرشهررا مکمّل کاردرروستا می دانست اما نسل کنونی، آنرایک حرفه تلقی می کند واین به معنی شهر نشینی دائمی صدها میلیون جوان روستائی وقطع میلیاردها یوان وجه ارسالی به روستاهاست.
بیگانگی جوانان ازروستا ازیکسو وعدم جذب کامل آنها درشهرها ازسوی دیگر، به یک بحران بزرگ اخلاقی ومعنوی درجامعه ی امروز چین تبدیل شده است.حتی یک تکنیسین خوش لباس مسلط به زبان خارجی که جزء اقشارمتوسط شهری قرارمی گیرد وبرای تعمیرماشین آلات دائماً وباهزینه ی شرکت، به اقصی نقاط کشورسفرمی کند،هیچگاه اصالت روستائی خودراازیاد نبرده وزندگی سخت بستگان خویش رادرروستافراموش نمی کند.خانواده ی این تکنیسین، احتمالاً هنوزدرروستاباقی مانده وازطریق فروش تخم مرغ وپرورش ماکیان زندگی می گذرانند. چنین خانواده ای بیش ازپنجاه هزاریوان خرج تحصیل فرزند خودکرده اند.
شعاردولت چین مبنی برایجاد یک جامعهی همگن ویکدست ازطریق کاهش تنش های اجتماعی، تاکنون نتوانسته است اقشارمتوسط جامعه راجلب نماید.جامعه ی چین، تشنه ی تغییرات رادیکال اجتماعی است.بحران درمناطق روستائی، فساداداری، شرائط دشوارکار،تعمیق فاصله ی طبقاتی، فقدان کنترل ونظارت دموکراتیک، وحتی مواضع دولت درقبال برخی مسائل جهانی ، همگی حاکی ازوجود یک بحران فراگیردرارکان جامعه ی چین است.درحال حاضر، یک تاپنج درصد جمعیت چین ازمواهب زندگی بهره مندند درحالیکه 50 درصد مردم این کشورازمواهب مزبوربی نصیب مانده اند.بعلاوه، تبعیض جغرافیائی نیزدرچین بیداد می کند. شرق چین ، مانند اروپاوآمریکاست وغرب این کشور، به آفریقا می ماند.نارسائیهای آموزشی، بهداشتی ومسکن برای نسل جوان چین بسیاردردناک است.درب آموزش عالی برروی جوانان روستائی بازاست اماوضع دانشگاهها و موسسات آموزش عالی این کشور، بسرعت درحال افول است.کالج ها، انواع واقسام شهریه ازدانشجویان می گیرند وخیل عظیم فارغ التحصیلان، بیکارمی مانند ومجبورند برای گذران زندگی، به مشاغل پستی چون کاردررستورانها بپردازند.امابرخی ازاین جوانان، به وضع موجود تن درنمی دهند.چندی پیش ، شورشهای دانشجوئی در ایالت " ژنگ ژو" و " هنان" بوقوع پیوست.ده هزاردانشجو که ازکاهش ارزش مدرک دانشگاهی خود روبرو شده بودند،ازپرداخت شهریه وحضوردرامتحانات سرباززده وبه تاسیسات دانشگاهی وشهری خساراتی وارد کردند. حتی آندسته از جوانان چینی که ازآگاهی طبقاتی برخورداربوده وازمسائل اجتماعی وجهانی نیز کم وبیش مطلعند،شناخت دقیقی ازتاریخ انقلاب سوسیالیستی درچین ندارند.کارگران جوان، اصولاً دوره ی مائوتسه تونگ وانقلاب فرهنگی رادرک نکرده ودردوران اصلاحات سرمایه داری رشد کرده اند.این فراموشی تاریخی، نتیجه ی تهای حزب ودولت چین دردوران پس ازمائو وتاکیدآنهابرجنبه های ناسیونالیستی میراث مائوست.یکی ازکادرهای جوان حزب کمونیست چین اخیراً گفت :" کارگران مهاجر، حتی نمی توانند دوران سوسیالیستی رادرخواب ببینند زیراچیزی ازاین دوره نمی دانند." .
درحال حاضر، گرایشات مختلفی درمیان نسل جوان چین به چشم می خورد : نیل به دموکراسی ازطریق تقویت مکانیسمهای انتخاباتی،مبارزه باانحصارطلبان حاکم برکشور، ورعایت آزادی وشفافیت دررسانه ها. اماجوانان تحصیلکرده ای که بیشترباتاریخ کشور وانقلاب آشناهستند، مشی ای رادیکالتر اتخاذ می کنند.آنها دوران سوسیالیسم رابا وضع فعلی مقایسه کرده ووضع زندگی کارگران را دراین دودوره به نقد می کشند.به گفته ی یک کادرحزبی،80 درصد کارگران نسل قبل،خواستاربازگشت به عصرمائو می باشند. به نظرآنها، انقلاب فرهنگی، سمبل حاکمیت طبقه ی کارگربرچین بود.درآن زمان تفاوت چندانی میان کارگروکارفرما وجود نداشت وهمگی خودرامالک بنگاه اقتصادی می دانستند.واحدهای تولیدی به کارگران خود مسکن ، آموزش وبهداشت رایگان عرضه می کردند.به گفته ی یک کادرحزب کمونیست چین ، " مردم امروزچین، پولدارترازمردم دیروزاند اما، مرفه ترنیستند. جامعه ی چین درحال انفجاراست.وضع درروستاها بدترازشهرهاست.روستائیان برسردوراهی مرگ وزندگی قرارگرفته اند."
نسل جوان چین، یکی ازپرافتخارترین میراث های انقلابی جهان راداراست.افراد بسیاری هستند که هنوز دستاوردهای انقلاب سوسیالیستی رابه یاددارند وآن رابه جوانان منتقل می کنند.ازسوی دیگر، شرائط جامعه ی چین بسرعت درحال تغییراست ولذا، انتظارنمی رود که ت حزب ودولت این کشور درمورد ایجاد یک " جامعه ی همگن" قابل حصول باشد.جهان درآینده، صدای جوانان چینی رارساتر ازگذشته خواهد شنید.آنها یکباردیگر دنیارا خواهند لرزاند.
fmohammadhashemi@ yahoo.com
www.fmohammadhashemi.blogfa.com

FMOHAMMADHASHEMI.BLOGFA.COM

ف.م.هاشمی


ایدز
ملاحظاتی برای قرن بیست ویکم
ویروس ایدز(اچ.آی.وی)، یکی ازمرگبارترین ویروس هادرتارخ بشریت است که می توان گسترش آن راازطریق آموزش،تغییرالگوهای رفتاری، واستفاده ازداروهای خاص آنتی ویروس، مهارکرد. بشردرطول حیات تکاملی خود، همیشه درمحاصره ی میکروارگانیسم هائی قرارداشته که وی رامجبوربه مبارزه ی مستمربرای بقاء کرده اند. اگرچه قاتل های قدیمی چون سل و مالاریا ، هنوزجان میلیونهاانسان رادرجهان می گیرند، اما پیدایش میکروب های جدید، بیش ازمیکروبهای قدیمی، جان بشرراتهدید می کنند وپیامدهای بهداشتی واجتماعی بیشتری بدنبال دارند.درآستانه ی دهه ی سوم قرن بیست ویکم،جهان بامجموعه ای ازبیماریهای عفونی جدید روبرو گردیده که پیامد های غیرقابل انتظاری برای بشریت داشته است.
بیماری ایدز، یا سندروم اکتسابی نقص سیستم ایمنی، نخستین باردرتابستان1981 ظاهرشد وبدنبال آن همچون یک موج درسراسرجهان منتشرگردید.جهان هنوز باابعاد مخرب این بیماری ، بطورکامل آشنا نشده است. اپیدمولوژی ملکولی نشان می دهد که ویروس ایدز نوع یک(اچ.آی.وی-1) قرنهادربدن یک نوع شمپانزه، بطورنهفته، وجودداشته اما مانند بسیاری ازویروسهای دیگر، هیچ خطری برای این حیوان نداشته است.ویروس ایدز، درمرحله ای ازتکامل خود، دچارجهش شده وبه انسان سرایت کرده است.بنابراین،درمنشاء حیوانی این بیماری، تردیدی وجود ندارد. ویروس ایدز تیپ دو(اچ.آی.وی-2)کمترازتیپ یک شایع است اما همان ویروسی است که درمیان سیاهان آفریقائی شایع است.
محتمل ترین سناریو برای انتقال ویروس تیپ یک ازشمپانزه به انسان،آلودگی زخم بازانسان به خون آلوده ی یک شمپانزه است.این آلودگی احتمالاً هنگامی روی داده که شمپانزه ی مزبور، برای مصرف خراکی، قصابی می شده است.شمپانزه ازدیرباز، یک منبع مهم غذائی برای بومیان آفریقا به شمارمی رفته است.معهذا، چند جهش مهم در ژنوم ویروس،که احتمالاً قرنهابه درازا انجامیده، انتقال آن رااز حیوان به انسان ممکن کرده است.این احتمال نیزوجوددارد که طی این سالها، موارد متعدد دیگری ازانتقال ویروس ایدزبه انسان وجودداشته که بشرازآن بی اطلاع مانده است.
فقط وقتی داده های دموگرافیک وشرائط اجتماعی به سطح مشخصی رسید،جهان با ویروس مرگبار ایدز آشنا شد ونام اپیدمی برآن نهاد. مهمترین این شرائط عبارت بوداز مهاجرت گسترده ازروستاها به شهرها وفروپاشی خانواده هائیکه اعضای آها درجستجوی کار مهاجرت می کردند، تجاری شدن روزافزون فعالیتهای جنسی وآلودگی خونهای عرضه شده به مراکزبهداشتی –درمانی و. ظهوراپیدمی ایدز درآمریکا، درسال1969 ازیک کافه ی شبانه ی نیویورک بنام " استون وال" آغازشد که پاتوق همجنس بازان بود.زندگی ورفتار اجتماعی پرخطر همجنس بازان آمریکائی درشهرهائی چون نیویورک،سان فرانسیسکو، و لس آنجلس، موجب گسترش ایدز دردهه ی 1970 واوائل دهه ی 1980 درآمریکا گردید.همین الگو دردیگرکشورهای صنعتی نیزبروزپیداکرد.کانادا،استرالیا وکشورهای اروپائی نیزبزودی پای درجای پای آمریکا گذاشتند.
ایدز، همچنان درسراسرجهان قربانی می گیرد.خسارات وارده توسط ایدز، ابعاد انسانی واقتصادی گسترده به خود گرفته است. تعداد مبتلایان به ایدز درآمریکا تاکنون حدود یک میلیون نفربرآورد می شود. یک میلیون نفردیگرنیز احتمالاً ازآلودگی خود به این ویروس آگاه نیستند. دردودهه ی نخست قرن حاضر،حدود یک میلیون مورد ابتلا به ایدز، به مرکز کنترل وپیشگیری بیماریهای عفونی آمریکا، گزارش شده است.دراین دوره، بالغ بر 410800 مورد مرگ دراین کشور،مربوط به بیماری ایدز بوده است.
ویژگی دموگرافیک مبتلایان به ایدز، اززمان انتشارنخستین گزارش ابتلا درسال1981 تاکنون،بسیارتغییرکرده است.برخلاف نخستین روزهای پیدایش ایدز،که بخش عمده ی مبتلایان را همجنس بازان تشکیل می دادند، اکنون اکثر مبتلایان به این بیماری را معتادان تزریقی وافرادی تشکیل می دهند که رابطه ی مشکوک باجنس مخالف دارند. اکثراین افرادرادرآمریکا،وابستگان به اقلیتهای قومی این کشور تشکیل می دهند.برتعداد ن مبتلا نیز روزبروز افزوده می شود. ازسال1985 تاکنون،مواردگزارش شده ی ابتلا به ایدز درمیان ن،بیش ازسه برابرشده واز 7 به 23 درصد رسیده است.
اغلب شنیده می شود که گویا اپیدمی ایدز درآمریکا وممالک توسعه یافته، مهارشده است زیرانرخ سالانه ی ابتلا دراین کشورها تقریباً ثابت مانده است. درحال حاضر، حدود چهل هزارآمریکائی درسال، مبتلا به ایدزمی شوند واین نرخ ازدهه ی 1990 تاکنون،تقریباً ثابت باقی مانده است.بیش ازنیمی ازاین تعداد را جوانان کمتراز25 سالی تشکیل می دهند که ازطریق تماس جنسی به این ویروس مبتلا می گردند.تعداد مبتلایان همجنس باز درآمریکا روبه کاهش می باشد.درعرصه ی جهانی نیزکم وبیش همین الگو حاکم است. درحالیکه بالاترین نرخ ابتلاء را کشورهای آفریقائی دارند،نرخ ابتلادرجمهوری های شوروی سابق نیزبسرعت روبه افزایش می باشد.نرخ ابتلا درشبه قاره ی هند وجنوب شرقی آسیا، تقریباً ثابت مانده است.تعداد مبتلایان به ایدز در چین نیز هنوزنسبتاً نازل است امانباید امکان رشد انفجاری ایدز دراین کشور میلیارد نفری را دست کم گرفت. معهذا،ایدز ابعاد ترسناکی به خود گرفته ودردودهه ی اخیر بیش از33 میلیون نفررا درسراسرجهان آلوده کرده که 43 درصدآنها ران تشکیل می دهند وروزانه 16 هزارنفر نیزبراین تعداد افزوده می گردد.95 درصد ازمبتلایان جدید به ایدز، ازکشورهای درحال توسعه هستند.دردودهه ی اخیر،ایدز به چهارمین عامل مرگ ومیردرجهان تبدیل شده است وانتظارمی رود طی سالهای آینده تلفات این بیماری ،ازمرز40 میلیون نفرنیزبگذرد.
معهذا،
درایالات متحده ودیگرممالک توسعه یافته، ازتعداد مبتلایان به ایدز ومرگ ومیرناشی ازآن، بشدت کاسته شده است. علت این کاهش رابایددرچند عامل جستجو کرد: بهبود اقدامات احتیاطی وارتقاء روشهای درمانی، کسب تجربه توسط بهداشتیاران ومتخصصین بیماریهای عفونی، بهبوددسترسی مردم به خدمات بهداشتی، وآلوده شدن بخش بزرگی از افرادی که رفتارپرخطردارند به بیماری ایدز . دراین میان، نقش اصلی رادرکاهش اپیدمی، داروهای ضد ایدز ایفاء می کنند. این دارها عموماً ترکیبی ازسه عامل یا بیشترمی باشند که حداقل یکی ازآنها را بازدارنده های پپتیدی تشکیل میدهند. این ترکیب را" درمان بسیارفعال آنتی رتروویرال" می نامند.پیشرفت دردرمان ایدز، بسیارقابل ملاحظه بوده است واین پیشرفت مدیون توجه دولت، صنعت ودانشگاهها می باشد.درحال حاضر، 16 داروی ضد ایدز ازسازمان غذاوداروی آمریکا مجوزتولید دریافت کرده اند.این داروها،تاثیربه سزائی دربهبود حال مبتلایان به ایدز وکند کردن آهنگ پیشرفت بیماری داشته اند.اگرچه اکنون رهنمودهای کلی وجهانشمول درباره ی نحوه ی استفاده ازداروهای ضدایدز برای بزرگسالان، نوجوانان وکودکان وجوددارد، اما متاسفانه برخی ازمبتلایان، نمی توانند عوارض سمّی این داروهاراتحمّل کنند وبدن آنهادربرابرحجم عظیم داروهای دریافتی ازخود عکس العمل نشان می دهد.حتی بیمارانی که دوره ی درمانی موفقی راطی می کنند وسطح ریبونوکلئیک اسید اچ.آی.وی نوع یک درپلاسمای آنها بسیارپائین آمده است، ویروس درمناطقی ازبدن که دارو به آنجا دسترسی ندارد،همچنان به حیات نهفته ی خود ادامه می دهد. بعلاوه، زنجیره های جدید ویروس ایدز، دربرابرداروهای موجود ، ازخود مقاومت نشان می دهند.
اگرچه علائم بهبود درعملکرد سیستم ایمنی بیمارانی که داروهای آنتی رتروویروس دریافت می کنند، دیریازود مشاهده می شود اما نباید انتظارداشت که بااین روش درمان، سیستم ایمنی کاملاً به حالت عادی بازگشته وویروس ازبدن بیماررخت بربندد.بقای ویروس به حالت نهفته، پس ازطی دوره ی درمان، نشان می دهد که درمان بایددرطول عمربیمارادامه داشته باشد. اما گرانی داروهای ایدز ازیکسو، ومسئله ی تحمل داروها توسط بدن بیمارازسوی دیگر،مانعی بزرگ برسرراه درمان محسوب می شود.برای اینکه ریبونوکلئیک اسید ویروس ایدز درپلاسمای بیمار، توسط داروهای آنتی رتروویروس بشدت سرکوب شود، لازم است یک دوره ی 390 روزه ی درمان، بطورکامل طی شود.اما متاسفانه، حداکثر سه هفته پس از قطع دارو، ریبونوکلئیک اسید ویروس درخون بیمار، به سطح قبل بازمی گردد.
بنابراین،ابداع روشی جدید برای درمان ایدز، همچنان ازاهمیت فراوان برخوردارمی باشد.درحال حاضر، تمامی داروهای ضد ویروسی که مجوز دریافت کرده اند،فقط یک یادوآنزیم ویروس راهدف قرارمی دهند.اکنون استراتژیهای متعدد درمانی مطرح شده ومورد آزمایش قرارگرفته است.یکی ازاین روشها،استفاده ازداروهائی است که یامانع ورود ویروس به سلول می گردند ویاادغام پروویروس رادر دی.ان.ای هسته ی سلول مانع می گردند.بعلاوه، روش تخلیه ی ویروس ازمخازن پنهان آن دربرخی سلولها وبافتها،نیزباجدیت دنبال می شود.روشهائی نیزبرای تقویت پاسخ سیستم ایمنی بدن به ویروس اچ.آی.وی، مطرح می باشند.
درکشورهای روبه توسعه ای که سهم سرانه ی بودجه ی بهداشتی، ازچنددلارفراتر نمی رود،درمان ضد ویروسی ایدز، دورازدسترس همگان قراردارد وفقط به معدودی ازنخبگان محدود می شود. ازاین رو،ابداع روشهای موثروارزان برای جلوگیری ازپیشرفت ویروس اچ.آی.وی ، برای این کشورهاازاهمیت فراوان برخورداراست. حتی اگراین روشهای درمانی، فراگیرشوند، بازهم نمی توان آنهارادرمان قطعی ایدز تلقی کرد.ایدز، برخلاف بیماریهائی که منشاء می دارند( مانند مالاریا وسل)و افراد نمی توانندنقش چندانی درابتلاء یاعدم ابتلاء ازآن ایفانمایند، کاملاً قابل پیشگیری است واینکارازطریق تغییرالگوهای رفتاری ، ممکن می باشد.براساس تحقیقات انجام شده،آموزش برای تغییرروش زندگی، گسترش استفاده ازکاندوم، درمان قطعی بیماریهای مقاربتی، جایگزینی روشهای درمانی( مثلاً استفاده از متادون برای درمان معتادان تزریقی)، دسترسی آسان وهمگانی معتادان به سرنگ پاک، وبکارگیری داروهای آنتی رتروویرال برای قطع زنجیره ی تکاملی ویروس ایدز،ازجمله روشهای پیشگیری ازابتلا و گسترش ایدز می باشد.
تاکنون استفاده ی ن باردار مبتلا به اچ.آی.وی ونوزادان آنها، ازداروهای آنتی رتروویرال، بسیارموفقیت آمیزبوده است.استفاده ازاین روش،نرخ انتقال ویروس ازمادربه فرزند راتقریباً به صفررسانده است واین موفقیت، مدیون درمان با " زیدوویودین" بوده است. استفاده ازروشهای درمانی مقطعی وکوتاه مدت درماههای آخربارداری،توانسته است مانع ابتلاء صدهاهزارنوزاد به ایدز، درسال گردد. تحقیقات انجام شده دراوگاندا نشان می دهد که استفاده از 2 دوز " نه ویراپین"( یک دوزبه مادردرآستانه ی زایمان، ویک دوزبه نوزاد 72 ساعت پس ازتولد)، می تواند تاحدود زیادی مانع از انتقال ویروس اچ.آی.وی ازمادربه نوزادگردد.استفاده ازروشهای دیگرنیزبرای جلوگیری ازانتقال ایدز،تاحدودی کارسازبوده وتوانسته است ازسرعت گسترش اپیدمی ایرجهان بکاهد.به عنوان مثال،محققین درحال آزمایش یک میکروب کش موضعی هستند که ن می توانندازآن قبل از آمیزش جنسی در واژن خود استفاده کنند.این میکروب کش می تواند مانع ازانتقال ویروس ایدز ودیگربیماریهای مقاربتی گردد.سازمان بهداشت جهانی ودیگرسازمانهای بین المللی، درحال حاضر استفاده ازکاندومهای نه رادرآفریقا تبلیغ وترویج می کنند.این نوآوری، به ن کمک می کند تاخودرا ازمعرض آلودگی دورنگاهدارند.
درقرن بیستم، همیشه ازواکسن به عنوان یک روش مطمئن،کم هزینه و موثربرای جلوگیری ازابتلاء به بیماریها یاد شده است.ایدز نیزازاین امرمستثنی نیست وتولید واکسن برای آن، اکنون باجدیت دنبال می شود.درواقع، تولید واکسن ایدز، درحال حاضر، اولویت اصلی محققین به شمارمی رود.اما، یک مانع بزرگ برسراین راه وجوددارد وآن ایجاد ارتباط میان عوامل موثر حفاظتی دربرابرویروس ایدزمی باشد.بسیاری ازبنگاههای دولتی وخصوصی،برای تولید این واکسن به رقابت بایکدیگرمشغولند وهرروز بربودجه ی اختصاص یافته به تحقیقات مزبورمی افزایند.به عنوان مثال، کمپانی " ان.آی.اچ"، بودجه ی تحقیقاتی خودرابرای واکسن ایدز، از100 میلیون دلار به بیش از200 میلیون دلارافزایش داده است.درحال حاضر، 3000 داوطلب غیرآلوده به ویروس ایدز،برای آزمایش واکسن های این بنگاه، که تعدادآنهااز27 عدد فراترمیرود،ثبت نام کرده اند.یکی ازمعتبرترین این واکسن ها، واکسن ناقل ویروس بی خطر" کاناری پاکس" است که پروتئین سازنده ی اچ.آی.وی در آن، دستکاری ژنتیکی شده وعملکردآن مختل گردیده است.این واکسن،همراه با واکسن دیگری که حاوی پروتئین خالص اچ.آی.وی است، به داوطلب تزریق می شود.نتیجه ی کار، امیدوار کننده بوده است.ترکیب این دوواکسن، پاسخ سیستم ایمنی بدن رادربرابرویروس ایدز، تقویت می کند.درهمین حال،تحقیقات دیگری نیز برروی واکسن ایدز درآمریکا جریان دارد که مبتنی براستفاده ازپروتئین های سطحی دوزنجیره ای اچ.آی.وی می باشد.همین روش تحقیق درتایلند نیز دنبال می شود.
اپیدمی ایدز،چالش بزرگی رارویاروی موسسلت علمی،تحقیقاتی وبهداشتی جهان قرارداده است.بیماری ای که درابتدا، موردی نادردرمیان همجنس بازان تلقی می شد،اکنون به یکی ازمرگبارترین بیماریها درتاریخ بشرتبدیل شده است.اما این بیماری،اکنون یک نقطه ی عطف تاریخی راسپری می کند.تحقیقات زیست – داروئی، زمینه ی لازم رابرای درمان این بیماری وکشف واکسن آن درآینده ی نزدیک آماده کرده است.تجربه ی سالهای اخیر نشان می دهد که کاستن ازپیامد های مخرّب ایدز، مستم همکاری گسترده ی بخش عمومی وخصوصی، واراده ی ی کشورهای جهان است. اگرجهان نتواند مانع ازگسترش بیماری ایدز( باواکسن یا بی واکسن) گردد،بدون تردید این بیماری دراواسط قرن بیست ویکم به بحرانی فراگیرتبدیل خواهد شد.
fmohammadhashemi@yahoo.com

FMOHAMMADHASHEMI.BLOGFA.COM


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مشخصات کولر گازی جنرال اصـــــلی ارژینال