محل تبلیغات شما

نومحافظه کاران آمریکا
و
دکترین " تخریب خلّاق"
"ویلیام فاف" سرمقاله نویس رومه ی " هرالد تریبیون " ، چندی پیش نوشت که دوات آمریکا "دفتربازسازی وثبات" وزارتخارجه ی این کشوررامامورکرده تامطالعات لازم رابرای یک جنگ درازمدت وگسترده انجام داده و توصیه های خودرا تقدیم رئیس جمهورکند.
"25 کشورجهان، تحت نظارت این دفترقراردارند وطرحهای متعددی برای بی ثبات سازی آنها تنظیم وتقدیم دولت آمریکاشده است.دفتربازسازی وثبات،متشکل ازکارشناسان خبره ای است که از بخش غیردولتی وتجاری آمریکاگرد هم آمده اند.رئیس این دفتر امیدواراست که درآینده ی نزدیک، سه طرح کامل وجامع "بازسازی" رابطورهمزمان درکشورهای مختلف به مورد اجراء بگذارد."
به نوشته ی"فاف"،این بلند پروازی جاه طلبانه، درشرائطی مطرح می شود که نیروهای آمریکائی هنوزنتوانسته اند صلح وثبات را درعراق وافغانستان، مستقرسازند.این دوکشور اکنون به ویرانه تبدیل شده اند.ایالات متحده تاکنون صدهامیلیارددلار دراین دو کشورهزینه کرده و مقادیرمعتنابهی را نیز صرف فعالیتهای ضد تروریستی دردیگرنقاط دنیاکرده است.اماداستان به اینجا ختم نمی شود.براساس تحقیقاتی که اخیراً توسط " انستیتوی کاتو" انجام گرفته،افزایش هزینه های دولت فدرال آمریکا، در40 سال اخیربی سابقه بوده است.این افزایش، علت اصلی کسری بودجه ی هنگفت دراین کشورمی باشد.بخش عمده ی این افزایش، بعلت هزینه هائی است که دکترین جنگ باتروریسم براین کحمیل کرده است.کنگره نیز نه تنها تاکنون کاری برای این کسری هنگفت بودجه انجام نداده،بلکه خودنیزهزینه هائی رابربودجه ی فدرال تحمیل کرده است.
چندی پیش، "آلن گرینزپان" رئیس اسبق فدرال رزرو آمریکا هشدارداد که کسری هنگفت مالی درآمریکا، بدون تردید، دیریازود به افزایش نرخ بهره وکسری بیشتربودجه ی فدرال منجرمی گردد.همین مطلب را " ران پاول" نماینده ی تگزاس درکنگره ی آمریکا باکلماتی دیگر،چنین بیان می کند : " استقراض، حاکمیت ملی آمریکارا به خطر می اندازد زیرااقتصاد این کشوررابیش ازپیش به عملکرد دولتهای خارجی وابسته می گرداند. آمریکا خودرا تنهاابرقدرت جهان می داند امااین کشوردرواقع مقروض ترین کشورجهان می باشد وعاقبت استقراض، بردگی است."
دراین شرائط، آمریکا درصدد برهم زدن نظم فعلی جهان به کمک حربه های اقتصادی ونظامی وبرپاکردن نظمی نوین است ودراین مسیر، به عرصه ای ناشناخته وبی دروپیکر گام می گذارد.اغلب آمریکائیها خواستاربازنگری درفرضیاتی هستند که دولت ایالات متحده ازآنهاتبعیت می کند. " مایکل لیدن" ازنظریه پردازان برجسته ی نئو محافظه کار، درکتاب اخیرش " جنگ بااربابان ترور"، ازعبارت " تخریب سازنده" برای توضیح ت کنونی دولت آمریکا سود می برد.به نظراو،این دو کلمه می تواند به بهترین شکل،دکترین نئو محافظه کاران آمریکائی رادرسالیان اخیر، توضیح دهد : " دکترین تخریب سازنده ، ت اصلی آمریکا درداخل وخارج ازاین کشوراست. آمریکا نظم کهن را درتمامی عرصه های تجاری، علمی، فرهنگی ، هنری ، معماری ، سینما ، ت وقانون، به چالش کشیده است. دشمنان آمریکاازاین تند باد تحرّک وخلاقیت، ابریتی می کنند.این تند باد، دیریازود، طومارسنتهای آنها رادرهم خواهد پیچید وایشان راازاینکه نتوانسته اند صلح رابرجهان حاکم گردانند، شرمسارخواهد ساخت.آنها برای بقای خود مجبورند به آمریکا بتازند همانطورکه آمریکا مجبوراست برای انجام رسالت تاریخی خود، آنها رانابود کند.".
حال سئوال اینجاست که باتوجه به ریخت وپاشهای حیرت انگیزدولت آمریکا وتمایل دولت این کشوربه مخفی کردن حقایق جنگ درعراق، سوریه، افغانستان و.، ونیزت نئومحافظه کاران درزمینه ی نابود کردن نظم کهن( هم درداخل وهم درخارج ازآمریکا)، آیا نمی توان معضلات فعلی جامعه ی آمریکا راناشی ازتبعیت دولت این کشورازدکترین " تخریب خلاق" دانست ؟ آیادولت آمریکا، لیدن، ودیگرنومحافظه کاران آمریکائی، درکنارتخریب خاورمیانه به امید برپائی نظمی نوین درمنطقه،واقعاًقصددارند نظم حاکم برجامعه ی آمریکارانیز تغییردهند ؟ اما، چرا ؟ چرارهبران آمریکامی خواهند این کشوررا درمعرض آسیب قراردهند؟
" کریستوفرمانیون" اخیراً درمقاله ای نوشت: " به نظر محافظه کاران چپگرا، جهان آزاد( مسیحیت) حامل یک سلسله تناقضات تاریخی است که باید اصلاح شود.خودکامگی انقلابی، اکنون ازشوروی رخت بربسته است. اما به نظرنومحافظه کاران چپگرا، این کافی نیست.جامعه ی آمریکانیزکه منادی بازارآزاد است ومردمان آزاداندیشش مورداحترام جهانیان می باشند، باید مانند اتحادشوروی فروبپاشد تاتاریخ راه خودرا به جلو بازکند. به نظرهگل و تروتسکی نیزتاریخ چیزی جز" حرکت اندیشه وذهن" نیست.مفاهیم، مطرح می شوند، رشد می کنند وضد خودرامی آفرینند وسپس هردو به نفع مفهوم سوّمی که برتروعالیتر ازآنهاست، نابود می شوند.( نفی درنفی).بدین ترتیب، مفهوم مرگ وزایش ، همزمان دراین روند نهفته است." . مانیون نیز مانند اغلب آمریکائیها،ظرفیت ذهنی دولتمردان این کشوررا کمترازآن می داند که بتوانند جامعه ی امروزآمریکارا درچنین چهارچوب فلسفی رهبری کنند.آنها فقط مجری طرحهای بلند پروازانه ی نومحافظه کارانند: " روسای جمهورآمریکا، فقط مترسکی بی اراده اند که پشت میزنشسته اند.آنها ازاستقلال ذهنی وفکری برای تجزیه تحلیل روندهای جاری درآمریکاوجهان،برخوردارنیستند.گفتاروکردارآنها،مطابق دستورالعملی است که جمع کوچک ودستچین شده ای ازمتفکران ونظریه پردازان نومحافظه کار به ایشان دیکته می کنند.آنها قصددارند آمریکا وبقیه ی جهان را بدنبال ایده های خود بکشند ودراین راه، ازبکارگیری حربه ی هیاهو، تحریم وحتی نابودی دیگران نیزابائی ندارند وآنرا دکترین تخریب سازنده می نامند."
پذیرش واقعیت موجود، همیشه شعار محافظه کاران بوده است.شعار معروف رونالد ریگان رابه خاطرآورید که می گفت :" ویژگی اصلی حقیقت، ماندگاری آن است"اما دولتهای بعدی آمریکا چنین اعتقادی ندارند.درواقع، نومحافظه کاران حاکم برآمریکا، به حامیان خود ومردم جهان می گویند : " نگران هزینه های سنگین، جنگهای خونین وتبعات سنگین آن برای مردم آمریکانباشید ! اینها همه اجزاء یک برنامه هستند.آمریکاسرگرم ساختن تاریخ است. او واقعیت رامی سازد : واقعیتی که هیچیک ازاین مصائب درآن جائی نخواهد داشت."
ویلیام فاف درمقاله ی خود می نویسد :" یکی از شاخصه های اصلی رژیمهای خود کامه ی قرن بیستم، خیالپردازی وافسانه سازی آنهابود.آنهارژیم خودرابریک سلسله اصول ایدئولوژیک غلط وواهی قرارمی دادند و ت ملی را نیزبراین اصول استوارمی کردند.این خیالپردازی، سرانجام به فاجعه منجر می شد. کسانی که روش ومنش نومحافظه کاران آمریکائی رابابلندپروازیهای انقلابی مارکس ولنین مقایسه می کنند، باید حتماً مقاله ی مایکل لیدن رادرنشریه ی The Nation مطالعه کنند. این نشریه که دارای تمایلات لیبرال است ُ ، چپگرایان راهمانطورکه هستند می بیند وبه تصویرمی کشد :" این اندیشه که ایالات متحده ودیگرجوامع پیشرفته ی دنیا، جوامعی پسابورژوازی هستند که توسط طبقه ای جدید اداره می شوند، متعلق به اندیشمندانی چون جیمزبرنهام است که درچهارچوب سنت فلسفی تروتسکیسم می اندیشند.نسل گذشته ی محافظه کاران آمریکائی، به شدت تحت تاثیر این نحله ی فکری قرارداشت. مفهوم انقلاب دموکراتیک جهانی، ریشه درمفهوم انقلاب دائم دارد که توسط تروتسکی وانترناسیونال چهارم فرمولبندی شد. این اندیشه که جبرگرائی اقتصادی را تبلیغ می کند، معتقد است لیبرال دموکراسی، حسن ختام کاپیتالیسم است. نومحافظه کارانی چون مایکل نواک ، این نظریه راتبلیغ وترویج می کنند. این اندیشه، ماهیتاً، یک اندیشه ی مارکسیستی است که درآن ، کارفرما جای کارگررا به مثابه ی موضوع حماسی تاریخ گرفته است.".
پل گاتفرید استاد مردمشناسی درکالج الیزابت تاون درمقاله ای درنشریه ی The American Conservative ، ازعبارت"اسلامی فاشیستی" استفاده می کند وآنرا جنگ جهان آزاد علیه رژیمهای خودکامه ی اسلامگرا نام می نهد.اما وی معتقد است که همیشه درطول تاریخ، هرگاه آمریکا به کشوری اعلام جنگ صلیبی می کند، قصددارد به تغییراتی گسترده درداخل کشوردست بزند : " دشمنان اسلام فاشیستی،نخستین بارنیست که دست به این جنگ صلیبی می زنند.".
فداکاری جانی ومالی میلیونهاآمریکائی دردفاع ازآزادی ومقابله ی ایشان با تفکرات خودکامانه وایدئولوژیهای تمامیت خواه، نسل ها ادامه داشته است. خودکامگان ومنحرفین که نتوانسته اند درتمامی این سالها، ازبیرون به آمریکا صدمه بزنند، اکنون مانند کرم بداخل رهبری آمریکاخزیده اند تابنظر لیبرالها، این جامعه ی پویا وقهرمان را ازدرون تهی ومنحرف کنند.این است هدف نومحافظه کاران حاکم بر آمریکای امروز.

حزب کمونیست ازپارلمان عراق خارج شد

ایران : افول عمق استراتژیک

" حموشیم " : ائتلاف زنان برای صلح

ی ,آمریکا ,، ,کاران ,اند ,نومحافظه ,است که ,محافظه کاران ,می کنند ,کنند این ,نومحافظه کاران ,دکترین تخریب سازنده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کسب و کارکوچک ما سه نفر